جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

nātavāni
inability  |

ناتوانی

معنی: ناتوانی .[ ت َ ] (حامص مرکب ) مرض . علت . بیماری . رنجوری . دردمندی . ناتندرستی . علیل بودن . صفت ناتوان :
وز آن ناتوانی که آمد به سام
که بیماری آورد ما را به دام .
فردوسی .
بیماری که اشارت طبیب را سبک دارد هر لحظه ناتوانی بروی مستولی گردد. (کلیله و دمنه ).
نه آن میوه ای کاو غریب آیدت
کز او ناتوانی نصیب آیدت .
نظامی .
|| فقر. تنگدستی . تهیدستی . بی چیزی . ناداری . بی نوائی . فقیری . درویشی . پریشان حالی . پریشان روزگاری :
که زشت است پیرایه بر شهریار
دل شهری از ناتوانی فگار.
سعدی .
|| عجز. نتوانستن . بیچارگی . قدرت نداشتن . درماندگی :
بوقت جوانی بکن عیش زیرا
که هنگام پیری بود ناتوانی .
فرخی .
الفنجم خیر تا توانم
از بیم زمان ناتوانی .
ناصرخسرو.
یارب از سعدی چه کار آید پسند حضرتت
یا توانائی بده یا ناتوانی درگذار.
سعدی .
هرکه در حال توانائی نکوئی نکند در وقت ناتوانی سختی بیند. (گلستان ).
چو بر روی زمین باشی توانائی غنیمت دان
که دوران ناتوانیها بسی زیر زمین دارد.
حافظ.
عفو گنهم به ناتوانی کردند
اینجاست که کوه را به کاهی بخشند.
امید همدانی .
|| سستی . ضعف . (ناظم الاطباء). ضعف . (منتهی الارب ). پیری . فرسودگی :
بمن ناتوانی نهاده ست روی
که رنگ رخم کرده همرنگ موی .
فردوسی .
نه گویای سخن از بی زبانی
که جویای طعام از ناتوانی .
نظامی .
چو آمد کنون ناتوانی پدید
بدیگر کده رخت باید کشید.
نظامی .
ز سر بیرون کن ای طالع گرانی
رها کن تا توانی ناتوانی .
نظامی .
نرگس از کف جام ننهد گرچه از رنج خمار
سرفکنده ماند و چندان ناتوانی میکشد.
امیرخسرو (از آنندراج ).
|| بیطاقتی . (آنندراج ). اندوه . غم . الم . (ناظم الاطباء). بیقراری . نداشتن تاب و توان و تحمل :
غم عاشقی ناچشیده و لیکن
خروشنده چون عاشق از ناتوانی .
فرخی .
... ادامه
736 | 0
مترادف: 1- بي حالي، درماندگي، رخوت، سستي، ضعف، عجز، كم زوري، نازورمندي 2- عنن
متضاد: توانمندي
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (حاصل مصدر)
مختصات:
الگوی تکیه: WWWS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: nAtavAni
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 518
شمارگان هجا: 4
دیگر زبان ها
انگلیسی
inability | incapacitation , disability , impotence , asthenia , failure , infirmity , disablement , flivver , impotency , impuissance , incapability , insufficience , insufficiency , intolerance , intolerancy , weakness
ترکی
sakatlık
فرانسوی
invalidité
آلمانی
behinderung
اسپانیایی
discapacidad
ایتالیایی
disabilità
عربی
عجز | قصور
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "ناتوانی" در زبان فارسی به معنای عدم توانایی یا عدم قدرت در انجام کاری است. در اینجا به برخی قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه و استفاده از آن اشاره می‌کنم:

  1. نحو (ساختار جمله): "ناتوانی" معمولاً به عنوان اسم و به صورت فاعل یا مفعول در جمله به کار می‌رود. به عنوان مثال:

    • او در انجام این کار ناتوانی دارد. (فاعل)
    • ناتوانی او در ورزش مشهود است. (مفعول)
  2. استفاده از پیشوند و پسوندها: "ناتوانی" با پیشوند "نا-" تشکیل شده است. این پیشوند به معنای "عدم" یا "بی" است که به صفت "توان" اضافه شده و صفتی جدید به وجود می‌آورد.

  3. قید و صفت: می‌توان از کلمات قیدی و صفتی برای توصیف ناتوانی استفاده کرد:

    • او به لحاظ جسمی ناتوانی دارد. (قید)
    • ناتوانی عاطفی می‌تواند تأثیر منفی بر روابط انسان‌ها داشته باشد. (صفت)
  4. به کار بردن در متن‌های علمی و ادبی: کلمه "ناتوانی" در متون علمی، اجتماعی و ادبی می‌تواند به عنوان موضوعی برای تحلیل و بررسی مورد استفاده قرار گیرد.

  5. استفاده صحیح در جملات: مهم است که این کلمه در جملات به گونه‌ای به کار رود که مفهوم آن به درستی منتقل شود. به عنوان مثال:

    • "ناتوانی او در برقراری ارتباط باعث انزوا شده است."
  6. جایگزینی با کلمات هم‌معنا: به جای "ناتوانی" می‌توان از واژه‌هایی چون "نقص"، "ضعف" یا "کمبود" در برخی زمینه‌ها استفاده کرد، اما توجه داشته باشید که مفهوم و سیاق جمله ممکن است تغییر کند.

با رعایت این نکات و قواعد نگارشی، می‌توانید از کلمه "ناتوانی" به‌درستی و به شکلی موثر در نوشتار خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. ناتوانی در پذیرش حقیقت باعث می‌شود که افراد در موقعیت‌های بحرانی دچار مشکل شوند.
  2. او با ناتوانی جسمی مواجه بود، اما همیشه تلاش می‌کرد تا به بهترین نحو از زندگی‌اش لذت ببرد.
  3. ناتوانی در انجام برخی از وظایف باعث شد که تیم مجبور به درخواست کمک از دیگران شود.

واژگان مرتبط: درماندگی، نا توانی، فروماندگی، بی لیاقتی، محجوری، عدم قابلیت، لاغری، ضعف جنسی، کاری، سستی کمر، سستی، شکست، خرابی، عدم موفقیت، قصور، کوتاهی، فرتوتی، بی اساسی، از کار افتادگی، اتومبیل ارزان، ضعف قوای جنسی، کم زوری، نارسایی، عدم تکافو، کمی، نابسندگی، عدم کفایت، عدم تحمل، نابردباری، تعصب، طاقت فرسایی، عدم قبول، نقص، عیب

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری