جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

nasaq
nasseq  |

نسق

معنی: نسق . [ن َ س َ ] (ع اِ) روش . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از بهار عجم ). قاعده . (آنندراج ) (از بهار عجم ). دستور. (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). رسم . روش . طریقه . (ناظم الاطباء). سان : چون صاحب رای بر این نسق به مراقبت احوال خویش پرداخت در همه اوقات گذاردن کارها در قبضه ٔ تصرف خود تواند داشت . (کلیله و دمنه ).
چهار سال چو شهباز از آشیانه ٔ ملک
به هر هوائی پرواز کرد و آمد باز
به مستقر و سرای وسریر و مسند خویش
بدان نسق که به معشوق عاشق دلباز.
سوزنی .
تا به قیامت بدین نهاد و نسق باد
روز برافزون به فر و رونق و زینه .
سوزنی .
دانش آموخته ز هر نسقی
درنبشته ز هر فنی ورقی .
نظامی .
و بدین قیاس و نسق هر مصلحتی که پیش آید به مردی یا به چیزی احتیاج افتد به امیر تومان حوالت کنند. (جهانگشای جوینی ). که اگر این طایفه هم بر این نسق روزگاری مداومت نمایند مقاومت با ایشان ممتنع است . (گلستان ). || نظم . ترتیب . دهناد.(ناظم الاطباء). نظم . انتظام . (یادداشت مؤلف ) : شَعر زائد؛ موی فزونی را گویند که هم پهلوی مژگان بروید رستنی ناهموار، نه به راستا و نسق مژه ٔ طبیعی . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). بباید دانست که کار اتفاقی و بیهده نیست لکن عنایت ایزد است که طبیعت را این قوتها بداده ست و ارزانی داشته که کار بر نسقی میراند.(ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و معلوم است که مطالعه ٔ کتب وگزیدن سخنها و شرح دادن و مهذب کردن و بر نسقی و ترتیبی که باید جمع کردن در میان این زحمت و دل مشغولی ممکن نباشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
- از نسق افتادن ؛پریشان شدن . (آنندراج ). نابه سامان گشتن . بی ربط شدن .از نظم و ترتیب خارج شدن : وصف این جنگها از آن نمی نویسم که تاریخ از نسق بیفتد و شرح هرچه به ری و جبال رفت همه در بابی مفصل بخواهد آمد. (تاریخ بیهقی ص 510).
گر از نسق فتاده احوال ما چه نقصان
عِقد گهر ز قیمت کی افتد از گسستن .
کلیم (از آنندراج ).
- برنسق ؛ به قاعده . به سامان . بانظم .
- نسق دادن ؛ نظم دادن . مرتب کردن . انتظام دادن :
ایا شهی که جهان را کف تو داد نسق
چنانکه رای تو مر ملک را به سامان کرد.
مسعودسعد.
|| شیوه . گونه . قبیل . نوع :
مادرش هم زآن نسق گفتن گرفت
دُرّ وصف لطف حق سفتن گرفت .
مولوی .
|| یکسان . مانند. برابر. (ناظم الاطباء).
- بر نسق ِ... ؛ به سان ِ. مانندِ :
شخص نوانم ز ضعف بر نسق ِ چفته نال
چهره ز خون سرشک برشبه کفته نار.
مسعودسعد.
|| هر چیزی که بر یک روش عام آراسته باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). هر چیز که بر یک طریقه و نظام باشد. (ناظم الاطباء) (از المنجد). گویند: هذا دُرﱡ نسق ، کلام نسق ، ثغر نسق ، غرست النخل َ نسقاً، جاء القوم و جائت الخیل ُ نسقاً. (المنجد). || سخن ترتیب داده و بر یک روش آورده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سخن زینت داده . (فرهنگ خطی ). سخن آراسته و ترتیب داده و بر روش واحد. (یادداشت مؤلف ). کلامی که بر نظامی واحد باشد. (از اقرب الموارد) . || رسته ٔ دندان راست و برابر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رسته ٔ دندان و جز آن که برابرو هموار باشد. (فرهنگ خطی ). || شبه در رشته کشیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مهره ٔ در رشته کشیده . (فرهنگ خطی ). دُرّ نسق ؛ مرواریدهای منظوم . (ناظم الاطباء).
- حروف نسق ؛ حروف عطف که عبارت است از: «و» و «ف » و «ثم » و «أو» و «أم » و «حتی » و «بل » و «لا» و «اما» و «لیکن ». (از منتهی الارب ). حروف نَسْق . (اقرب الموارد) (المنجد). و رجوع به حروف عطف و عطف شود.
|| بند وبست . و با لفظ بستن و دادن و داشتن و ساختن و شدن وگرفتن و گماشتن مستعمل است . (آنندراج از بهار عجم ). || وضع. (ناظم الاطباء). حال :
مکن ز گردش گیتی شکایت ای درویش
که تیره بختی اگر هم بر این نسق مردی .
سعدی .
... ادامه
2639 | 0
مترادف: 1- انتظام، ترتيب، تنسيق، نظم 2- وضع 3- تنبيه
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی]
مختصات: (نَ سَ) [ ع . ] (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: nasaq
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 210
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
nasseq
ترکی
biçim
فرانسوی
format
آلمانی
format
اسپانیایی
formato
ایتالیایی
formato
عربی
شكل
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "نسق" در زبان فارسی به معنای "نسخه" یا "نوع" استفاده می‌شود و در نوشتار و مکالمات رسمی و غیررسمی به کار می‌رود. برای استفاده صحیح و نگارش این کلمه، می‌توان به نکات زیر توجه داشت:

  1. جایگاه کلمه: "نسق" معمولاً در جملات به عنوان اسم به کار می‌رود و می‌تواند به عنوان فاعل یا مفعول در جمله قرار گیرد.

  2. جمع‌سازی: "نسق" به صورت "نسق‌ها" جمع بسته می‌شود.

  3. نکات نگارشی: در نوشتار، باید به قواعد نگارشی توجه شود، از جمله استفاده صحیح از فاصله‌ها و نشانه‌های نگارشی. به عنوان مثال، پس از کلمه "نسق"، اگر جمله ادامه پیدا کند، باید فضای مناسب بین کلمات رعایت شود.

  4. کاربرد در متن: در هنگام استفاده از "نسق"، بهتر است از زمینه و بافت متن مطمئن باشید که مفهوم درست و واضح منتقل شود.

  5. استفاده در متون علمی و ادبی: "نسق" در متون علمی معمولاً به معنای نسخه‌های متفاوت یا انواع مختلف داده‌ها و اطلاعات به کار می‌رود.

  6. مثال: "نسق این کتاب، به‌روز نشده است." یا "نسق‌های مختلف این تحقیق را بررسی کردیم."

با رعایت این نکات، می‌توانید از کلمه "نسق" به‌خوبی در نگارش خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. در این راستا، ما باید نسق جدیدی برای برنامه‌ریزی شهری ارائه دهیم تا به نیازهای جمعیت پاسخ بدهیم.
  2. نسق قراردادهای این پروژه به تازگی بازبینی شده و برخی موارد اصلاح گشته است.
  3. برای ادامه فعالیت‌های هنری، نیاز به نسق مشخصی از منابع مالی داریم تا بتوانیم برنامه‌های خود را به پیش ببریم.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری