جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: نعت . [ ن َ ] (ع اِ) صفت . (از اقرب الموارد) (آنندراج ). نشان . (مهذب الاسماء) (السامی ). نشانه . نشانی .(یادداشت مؤلف ). وصف . توصیف . ج ، نعوت : روی ترکان را تا وصف به لاله ست و به گل زلف خوبان را تا نعت به قیر و ساج است . مسعودسعد. صفت و نعت او به نزد خرد همه آلاء و کبریا باشد. مسعودسعد. جاوید همی باش به این نعت و به این وصف پاکیزه به اخلاق و پسندیده به افعال . معزی (آنندراج ). وصفش همه تنزیه ز پیوند و ز فرزند نعتش همه تقدیس ز امثال و ز اقران . معزی (آنندراج ). خار و گل دارند نعت عنف و وصف لطف تو تا ولی را بوی بخشی و عدو را دل خلی . سوزنی . نقیب از پیش رفت و هر سو دوید که مردی بدین نعت و صورت که دید. سعدی . تو بدین نعت و صفت گر بخرامی در باغ باغبان بیند و گوید که تو سرو چمنی . سعدی . کسی را که نام آمد اندر میان به نیکوترین نام و نعتش بخوان . سعدی . || ستایش . تعریف . تحسین . مدح و ثنا. (ناظم الاطباء) : چون به در مصطفی نایب حسان توئی فرض بود نعت او حرز امم ساختن . خاقانی . لاجرم از عشق نعت و ز شعف مدح تو زآتش خاطر مراست شعر چو آب روان . خاقانی . چون شود از نعت تو این لب من درفشان چون شود از مدح تو خاطر من زرنثار. خاقانی . || ستایش و ثنای رسول اﷲ. (از غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع به معنی قبلی شود. || تابعی که دلالت بر معنایی در متبوع خود کند، و در اعراب و تذکیر و تأنیث و افراد و تثنیه و جمع و تعریف و تنکیر تابع متبوع است . رجوع به صفت و تابع شود. || به معنی صیغه ٔ اسم فاعل و اسم مفعول و صیغه ٔ صفت مشبهه است . (آنندراج ) (از غیاث اللغات ). رجوع به صفت شود. || (ص ) اسب نیکوپیشی گیرنده اسبان را.(از منتهی الارب ). فرس عتیق سباق . (اقرب الموارد): فرس نعت ؛ بلیغ فی العتق . (از اقرب الموارد) (متن اللغة). || جید و خوب از هر چیزی . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة): شی ٔ نعت ؛ جید بالغ. (اقرب الموارد). || (مص ) تعریف و وصف کردن . (غیاث اللغات ). صفت کردن کسی را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). وصف کردن چیزی را به خوبی که در وی باشد و در چیز قبیح استعمال نمی گردد بر خلاف وصف که در حسن و قبح هر دو استعمال می شود. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). وصف کردن چیزی را بدانچه در اوست و مبالغه کردن در وصف . (از متن اللغة). نشان دادن . (تاج المصادر بیهقی ). وصف . شناسانیدن . توصیف . تعریف . (یادداشت مؤلف ). خصلت، صفت، لقب، مدح، مديح، منقبت، وصف naat مولدي، ولادي، الولادة naat naat naat nat naat
کلمه "نعت" در زبان فارسی به معنای وصف و توصیف است و به طور خاص در ادبیات، به توصیف صفات و ویژگیهای اشیاء، افراد یا پدیدهها اشاره دارد. در زبان فارسی، قواعدی برای نحوه استفاده از نعت وجود دارد. در زیر به برخی از این قواعد اشاره میشود:
نعت و نهاد: در جملات، نعت معمولاً بعد از اسم اصلی (منعوت) میآید و به آن خاصیتی میبخشد. مانند:
"کتاب زیبا" (در اینجا "زیبا" نعت است و "کتاب" منعوت).
مطابقت با منعوت: نعت باید از نظر جنس و تعداد با منعوت مطابقت داشته باشد. مثلاً:
"خودروی سریع" (مفرد مذکر)
"خودروهای سریع" (جمع مذکر)
ترتیب نعت و منعوت: معمولاً نعت قبل از منعوت میآید، اما گاهی اوقات میتوان نعت را بعد از منعوت نیز قرار داد. مانند:
"کتاب، زیباست."
نعت مقایسهای: نعت میتواند به صورت مقایسهای نیز به کار رود. مانند:
"این کتاب از آن کتاب بهتر است."
نعت انشا و وصف: نعتها میتوانند توصیفی باشند که جنبه بیان احساس یا نظر نویسنده را نیز داشته باشند و در این صورت بیشتر در شعر و نثر ادبی استفاده میشوند.
با در نظر گرفتن این قواعد، میتوانید به درستی از نعت در زبان فارسی استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
نعت پیامبر اکرم (ص) در ادبیات فارسی، نمادی از عشق و ارادت به آن حضرت است.
شاعران بزرگ فارسی زبان در آثار خود، نعت را به زیبایی هر چه تمامتر به تصویر کشیدهاند.
در مراسم مذهبی، معمولاً از نعت خوانی برای تجلیل و یادآوری مقام پیامبران استفاده میشود.