جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: وحی . [ وَح ْی ْ ] (ع اِ)آواز که در مردم و غیر آنان باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || اشارت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || کتابت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نبشته . (مهذب الاسماء). مکتوب . (اقرب الموارد)(ناظم الاطباء). نامه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). رساله . (اقرب الموارد). || هرچه به دیگری فرستی و اندازی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). هرآنچه کسی به دیگری فرستد و بدان القاء کند هرچه باشد. (ناظم الاطباء). || پیغام . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). || سخن پوشیده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کلام خفی . الهام . (دهار). سخن پنهان . (مهذب الاسماء). سخن نرم . (غیاث اللغات ). اعلام در خفا. (اقرب الموارد) (کشاف اصطلاحات الفنون ). || پیغام خدا. (غیاث اللغات ). پیغام خدا و الهام . (ناظم الاطباء). || هرچیز که به دیگری کنی تا بداند چگونه است و سپس غلبه یافته است بر آنچه که خداوند به پیمبران خود القاء میکند. (از المنجد) (اقرب الموارد). || آنچه از جانب خدای تعالی به سوی انبیاء القاء شود. (ناظم الاطباء). هرچه از کلام یا نبشته یا پیغام یا اشاره که به دیگری القاء و تفهیم کنی وحی نامیده میشود و در اصطلاح شرع کلام خداوند است که بر پیغمبر نازل میگردد. وحی بر دو قسم است وحی ظاهر،وحی باطن . اما وحی ظاهر بر سه گونه است اول آنچه برزبان فرشته رود و پیغمبر آن را شنود قرآن از این قبیل است . دوم آنچه واضح گردد به اشاره ٔ فرشته بدون آنکه بیان و کلام در میان باشد چنانکه پیغمبر فرمود، روح القدس نفث فی روعی و سوم الهام ، و تمام این اقسام بطور مطلق حجت است به خلاف الهام اولیاء که بر دیگران حجت نیست و وحی باطن آنچه به وسیله ٔ رأی و اجتهاد حاصل میگردد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ) : چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی خداوند امر و خداوند نهی . فردوسی . من چه کردم اگر بدان جاهل نفرستاد وحی رب الناس . ناصرخسرو. بریده شد پس از آن وحی ششصد و سی سال سیاه شد همه عالم ز کفر و از کافر. ناصرخسرو. پس از تحصیل دین از هفت مردان پس از تنزیل وحی از هفت قرا. خاقانی . مفخر اول البشر مهدی آخرالزمان وحی به جانش آمده آیت عدل گستری . خاقانی . - وحی آمدن ؛ از جانب خداوند الهام شدن : وحی آمدسوی موسی از خدا بنده ٔ ما را چرا کردی جدا. مولوی . در آنوقت وحی از جلیل الصفات بیامد به عیسی علیه الصلوة. سعدی . - وحی آوردن ؛ پیغام آوردن . الهام آوردن : گفتارشان بدان وبه گفتار کار کن تا از خدای عزوجل وحیت آورند. ناصرخسرو. - وحی پرداز : گفتم ای جبریل عصمت گفتم ای هدهدخبر وحی پردازی عفی اﷲ ملک بخشی مرحبا. خاقانی . غم چه باشد چون ضمیر وحی پرداز مرا فر مدحش آیت معجزنمایی می دهد. خاقانی . - وحی گزار : چون علی کآینه نگاه کند دو علی بین بعلم وحی گزار. خاقانی . - وحی مانند : گر کلید خاطرش نشکستی اندر قفل غم از خزانه ٔ غیب لطفش وحی مانند آمدی . خاقانی . - وحی مُنزَل ؛ عبارت از قرآن مجید. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || (مص ) در دل افکندن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در دل انداختن چیزی . الهام کردن . (اقرب الموارد). || شتابی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شتاب کردن . (اقرب الموارد). || فرستادن . (منتهی الارب ) المصادر زوزنی ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || اشاره کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و فعل آن از باب ضرب است . (منتهی الارب ). || نبشتن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). نوشتن . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || سخن پنهان کردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (ناظم الاطباء). || ذبح کردن گوسفند را به سرعت . (اقرب الموارد). الهام، پيام غيبي revelation,inspiration,oracle,vision وحي، كشف، إلهام، إظهار، إفشاء، بوح، مجاهرة، نبش، شىء يباح به vahiy révélation offenbarung revelación rivelazione
کلمه "وحی" در زبان فارسی به معنای پیام یا revelation است که معمولاً به دریافت پیامهای الهی اشاره دارد. برای استفاده صحیح از این کلمه در نوشتار فارسی، میتوان به چند نکته نگارشی و قواعد مربوطه اشاره کرد:
هجی صحیح: واژه "وحی" به صورت صحیح باید به همین شکل نوشته شود و نیازی به تغییرات ندارد.
فعل و اسم: "وحی" میتواند در جمله به عنوان اسم به کار رود. مثلاً: "وحی بر پیامبر نازل شد." در این جمله "وحی" اسم است و به عمل وحی اشاره دارد.
ترکیب با دیگر کلمات: ممکن است "وحی" با دیگر واژهها ترکیب شود. به عنوان مثال: "وحی الهی"، "وحی نبوی"، "وحی کتابی"، که در این موارد نحوه نگارش و جایگاه کلمات باید رعایت شود.
استفاده در زبان محاوره و نوشتاری: در محاوره و نوشتار رسمی و ادبی، از "وحی" به شکلهای مختلف استفاده میشود. مثلاً در متون دینی معمولاً به شکل رسمیتری به کار میرود.
نوع نوشتار: اگر در متون علمی یا دینی از "وحی" استفاده میشود، باید دقت کرد که با توجه به حوزههای مختلف، معنای خاصی پیدا کند. به عنوان مثال، در متون فلسفی ممکن است به تعریفهای خاصی از وحی اشاره شود.
با رعایت این نکات، میتوان به درستی و با دقت از کلمه "وحی" در نوشتار و گفتار خود استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
وحی الهی به پیامبران، راهنمایی برای هدایت بشر است.
در دین اسلام، وحی به عنوان منبع اصلی دانش و الهام در نظر گرفته میشود.
مطالعه آیات وحی شده، به انسان کمک میکند تا به معانی عمیقتر زندگی پی ببرد.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر