جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

yāsamin
yasmin  |

یاسمین

معنی: یاسمین .[ س َ ] (اِ) یاسمن . رجوع به یاسمن شود :
تا آسمان روشن شود چون سبز گردد بوستان
تا بوستان خرم شود چون تازه گردد یاسمین .
فرخی .
رزمگاه پرمبارز دوست تر دارد ملک
ز آنکه باغی پر گل و پر لاله و پر یاسمین .
فرخی .
بر برگ سپید یاسمین تر
برریخت قرابه ٔ می حمری .
منوچهری .
بر یاسمین عصابه ٔ زرّ مرصع است
بر ارغوان طویله ٔ یاقوت معدنی .
منوچهری .
چشم سوی این باغچه کشید که بهشت را مانست از بسیاری یاسمین شکفته . (تاریخ بیهقی ).
مگر که هست گل یاسمین ز زر و ز سیم .
که هست زر مر او را میان سیم اوراق .
لامعی .
حسین و حسن را شناسم حقیقت
بدو جهان گل و یاسمین محمد.
ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 103).
کی رسد این علم به یاران دیو
خیره بر آتش ندمد یاسمین .
ناصرخسرو.
نبینی که مست است هر یاسمینی
نبینی که سر چون نگونسار دارد.
ناصرخسرو.
یاسمین را هر کسی بوید چو مشک
گر چه از سرگین برآید یاسمین .
ناصرخسرو.
چون خنجر از هوای نهفته شود پدید
این لون لاله گیرد و آن رنگ یاسمین .
مسعودسعد.
شادی و لهو و رامش شاه زمانه را
سوسن نگر که جفت گل و یاسمین شده است .
مسعود.
تا بیاراید به فروردین فرخ باغ و راغ
از گل و از لاله و از سوسن و از یاسمین .
معزی .
لعل با مرجان برآمیزد درخت ارغوان
لؤلؤ ازمینا برانگیزد درخت یاسمین .
معزی .
شکفت از خاطر و طبعش به بغداد اندرون باغی
که آن باغ از معانی هم گل و هم یاسمین دارد.
معزی .
به زعفران بر کافور دارم از غم از آنک
بنفشه رسته بر اطراف یاسمین دارد.
معزی .
یکی گداخته دارد میان تار قصب
یکی چو تل گل و تل یاسمین دارد.
معزی .
یاسمین خندان و خوش ز آن است کز من غافل است
یاس من گردیده بودی یاسمین بگریستی .
خاقانی .
پیوسته در تعجبم از کار یاسمین
تا صد پیاله بر کف یکدست چون نهد.
؟ (از تاج المآثر).
چون روضه ٔ خلد دان دل خاک
باد صبا از این سپس کج ننهد به دور تو
تاج چهار گوشه را بر سر شاخ یاسمین .
سیف اسفرنگ .
بر سوسن و یاسمین و نرگس .
عطار.
اندر آ اسرار ابراهیم بین
کو در آتش دید ورد و یاسمین .
مولوی .
باغ دلبر سبز و تر و تازه بین
پر ز غنچه ٔ ورد و سرو و یاسمین .
مولوی .
گفتم ای غافل نبینی کوه با چندین وقار
همچو طفلان دامنش پرارغوان و یاسمین .
سعدی .
- دهن الیاسمین ؛ روغن یاسمین . دهن زنبق . دهن الزنبق : الماس غالباً جوهر شفافی است که در آن اندکی زیبقیت هست چنانچه دهن یاسمین را به رصاص وصف کنند و گویند دهن رصاص . (الجماهر بیرونی ص 93).
- یاسمین ابیض ؛ زنبق در کتب قدما اسم یاسمین ابیض است . (مخزن الادویه ذیل سوسن ).رجوع به یاسمین سفید و ترکیبات یاسمن شود.
- یاسمین بری ؛ یاس سفید. عشبة النار. (تحفه ). رجوع به یاسمن بری (درترکیبات یاسمن ) شود.
- یاسمین بستانی ؛ چنبلی . یاسمین هندی است . (مخزن الادویه ). ورجوع به یاسمن شود.
- یاسمین جبلی ؛ و جبلی آن یاسمین هندی است . (مخزن الادویه ). رجوع به یاسمن شود.
- یاسمین دشتی ؛ ابوریحان بیرونی ذیل ظیان آرد: اصمعی گوید به لغت عربی یاسمین دشتی را گویند ابوحنیفه هم چنین گفته است که عادت او آن است که روغن را دراو بپرورند و در وقت قولنج بکار برند. (صیدنه ٔ ابوریحان ). رجوع به یاسمین بری در همین ترکیبات شود.
- یاسمین زرد ؛ یاسمن زرد. زنبق . (تحفه ). یاسمین زرد، زنبق باشد نه سپید. (داود ضریر انطاکی ). یاس زرد و در اغلب جنگلهای شمالی در ارتفاعهای متوسط تا (1000) گز دیده میشود. رجوع به یاسمن شود.
- یاسمین سپید ؛ یاسمن سفید :
گل صد برگ و مشک و عنبر و سیب
یاسمین سپید و مورد به زیب ...
رودکی .
به هندوستان کاشتم مشک بید
بکارم به چین یاسمین سپید.
نظامی .
رجوع به یاسمین سفید در همین ترکیبات و یاسمن شود.
- یاسمین سفید ؛ زنبق . تحفه . سجلاط. رازقی . (ترجمه ٔ صیدنه ). شرخات . چنبلی . در مازندران و تهران و شهسوارآن را یاس میگویند.این یاس در جنگلهای شمال ایران در رامیان و پل زنگوله ٔ چالوس و رامسر و نور هست و ازارتفاع 100 الی 750 دیده میشود. رجوع به یاسمن شود.
- یاسمین مضاعف ؛ یاس پرپر.گل رازقی . رجوع به یاس و گل رازقی شود.
|| قسمی مروارید. (الجماهر بیرونی ).
... ادامه
1319 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) ‹یاسم› (زیست‌شناسی)
مختصات: (سَ) (اِ.)
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 171
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
yasmin
عربی
ياسمين
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه «یاسمین» به عنوان یک اسم خاص در زبان فارسی نیاز به رعایت برخی قواعد نگارشی دارد. در ادامه به برخی از این قواعد اشاره می‌کنم:

  1. نحوه نوشتن: کلمه یاسمین با حروف فارسی نوشته می‌شود و در آغاز جمله، حرف اول آن باید با حرف بزرگ یعنی «ی» نوشته شود: «یاسمین».

  2. جنس: «یاسمین» به عنوان یک اسم مؤنث شناخته می‌شود. بنابراین، در جملاتی که به این اسم اشاره می‌شود، باید از صفت‌ها و ضمایر مؤنث استفاده کرد.

  3. نقاط و علائم نگارشی: اگر «یاسمین» در متن قرار گیرد، باید به علائم نگارشی توجه کرد. به عنوان مثال، اگر بعد از این کلمه جمله ادامه پیدا کند، باید آن را به‌خوبی با ویرگول یا نقطه جدا کرد.

  4. تایپ صحیح: در تایپ یا نوشتن این کلمه باید دقت کرد که تمامی حروف به‌درستی و در جای صحیح خود قرار گیرند.

  5. استفاده از کلمه در متن: «یاسمین» می‌تواند به عنوان اسم در جملات مختلف به کار رود و مورد اشاره قرار گیرد. به عنوان مثال: «یاسمین به کتابخانه رفت» یا «این گل یاسمین زیبایی خاصی دارد».

با رعایت این نکات، می‌توانید از کلمه «یاسمین» به‌خوبی در نوشتارهای خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. یاسمین امروز به کتابخانه رفت تا کتاب‌های مورد علاقه‌اش را پیدا کند.
  2. یاسمین بعد از ظهر با دوستانش به پارک رفت و از هوای خوب پاییزی لذت برد.
  3. معلم از یاسمین خواست تا درباره پروژه‌اش یک ارائه کوتاه بدهد.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری