جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

الإمام الصادق علیه السلام

0
0
388

كانَ عابِدٌ في بَني إسرائيلَ لَم يُقارِف مِن أمرِ الدُّنيا شَيئا، فَنَخَرَ إبليسُ نَخرَةً فَاجتَمَعَ إلَيهِ جُنودُهُ، فَقالَ: مَن لي بِفُلانٍ. فَقالَ بَعضُهُم: أ نَا لَهُ. فَقالَ: مِن أينَ تَأتيهِ؟ فَقالَ: مِن ناحِيَةِ النِّساءِ. قالَ: لَستَ لَهُ، لَم يُجَرِّبِ النِّساءَ. فَقالَ لَهُ آخَرُ: فَأَ نَا لَهُ. فَقالَ لَهُ: مِن أينَ تَأتيهِ؟ قالَ: مِن ناحِيَةِ الشَّرابِ وَاللَّذّاتِ. قالَ: لَستَ لَهُ، لَيسَ هذا بِهذا. قالَ آخَرُ: فَأَ نَا لَهُ. قالَ: مِن أينَ تَأتيهِ؟ قالَ: مِن ناحِيَةِ البِرِّ؟ قالَ: انطَلِق فَأَنتَ صاحِبُهُ، فَانطَلَقَ إلی مَوضِعِ الرَّجُلِ فَأَقَامَ حِذاهُ يُصَلّي. قالَ: وكانَ الرَّجُلُ يَنامُ وَالشَّيطانُ لا يَنامُ، ويَستَريحُ والشَّيطانُ لا يَستَريحُ، فَتَحَوَّلَ إلَيهِ الرَّجُلُ وقَد تَقاصَرَت إلَيهِ نَفسُهُ وَاستَصغَرَ عَمَلَهُ. فَقالَ: يا عَبدَ اللّه ِ بأَيِّ شَيءٍ قَويتَ عَلی هذِهِ الصَّلاةِ؟ فَلَم يُجِبهُ، ثُمَّ أعادَ عَلَيهِ فَقالَ: يا عَبدَ اللّه ِ إنّي أذنَبتُ ذَنبا وأ نَا تائِبٌ مِنهُ، فَإِذا ذَكَرتُ الذَّنبَ قَويتُ عَلَی الصَّلاةِ. قالَ: فَأَخبِرني بِذَنبِكَ حَتّی أعمَلَهُ وأتوبَ فَإِذا فَعَلتُهُ قَويتُ عَلَی الصَّلاةِ. قالَ: اُدخُلِ المَدينَةَ فَسَل عَن فُلانَةَ البَغِيَّةِ فَأَعطِها دِرهَمَينِ ونِل مِنها. قالَ: ومِن أينَ لي دِرهَمَينِ ما أدري مَا الدِّرهَمَينِ، فَتَناوَلَ الشَّيطانُ مِن تَحتِ قَدَمِهِ دِرهَمَينِ فَناوَلَهُ إيّاهُما. فَقامَ فَدَخَلَ المَدينَةَ بِجَلابيبِهِ يَسأَلُ عَن مَنزِلِ فُلانَةَ البَغِيَّةِ، فَأَرشَدَهُ النّاسُ، وظَنّوا أنَّهُ جاءَ يَعِظُها، فَأَرشَدوهُ فَجاءَ إلَيها فَرَمی إلَيها بِالدِّرهَمَينِ وقالَ: قومي، فَقامَت فَدَخَلَت مَنزِلَها. وقالَت: اُدخُل، وقالَت: إنَّكَ جِئتَني في هَيئَةٍ لَيسَ يُؤتی مِثلي في مِثلِها، فَأَخبِرني بِخَبَرِكَ، فَأَخبَرَها، فَقالَت له: يا عَبدَ اللّه ِ إنَّ تَركَ الذَّنبِ أهوَنُ مِنطَلَبِ التَّوبَةِ، ولَيسَ كُلُّ مَن طَلَبَ التَّوبَةَ وَجَدَها، وإنَّما يَنبَغي أن يَكونَ هذا شَيطانا مُثِّلَ لَكَ، فَانصَرِف فَإِنَّكَ لا تَری شَيئا، فَانصَرَفَ، وماتَت مِن لَيلَتِها، فَأَصبَحَت فَإِذا عَلی بابِها مَكتوبٌ: اُحضُروا فُلانَةَ فَإِنَّها مِن أهلِ الجَنَّةِ، فَارتابَ النّاسُ فَمَكَثوا ثَلاثا لا يَدفِنوهَا ارتِيابا في أمرِها. فَأَوحَی اللّه ُ عز و جل إلی نَبِيٍّ مِنَ الأَنبِياءِ لا أعلَمُهُ إلاّ موسَی بنَ عِمرانعَ عليهالسلام: أنِ ايتِ فُلانَةَ فَصَلِّ عَلَيها، ومُرِ النّاسَ أن يُصَلّوا عَلَيها، فَإِنّي قَد غَفَرتُ لَها، وأوجَبتُ لَهَا الجَنَّةَ بَتَثبيطِها عَبدي فُلاناً عَن مَعصِيَتي.

عابدی در بنی اسرائیل بود كه هیچ از دنیا استفاده نمی كرد. [روزی] شیطان، نعره زد و لشكریانش را جمع نمود و گفت: چه كسی می تواند این عابد را از راه به دَر كند؟ یكی گفت: من. شیطان پرسید: چگونه؟ گفت: از طریق زنان. شیطان گفت: نمی توانی. این عابد، زنان را تجربه نكرده است. دیگری گفت: من [می توانم]. پرسید: چگونه؟ گفت: از راه می گساری و خوش گذرانی. شیطان گفت: نمی توانی. او این كاره نیست. دیگری گفت: من[می توانم]. پرسید: چگونه؟ گفت: با كارهای خوب. شیطان گفت: برو كه تو می توانی. شیطانك به محل سكونت عابد رفت و در كنار او به نماز ایستاد. عابد، می خوابید و شیطانك، نمی خوابید. عابد، استراحت می كرد و شیطانك، استراحت نمی كرد. عابد، رو به او كرد و در حالی كه خود و كارهای خود را كوچك می دید، پرسید: ای بنده خدا! چگونه این همه توان بر انجام دادن نماز داری؟ شیطانك، پاسخ نداد. [عابد]دوباره پرسید. شیطانك، در پاسخ گفت: ای بنده خدا! من گناه كردم و از آن، توبه نمودم. اینك، هرگاه به یاد آن گناه می افتم، بر انجام دادن نماز، نیرو می گیرم. عابد گفت: بگو چه گناهی مرتكب شدی تا من هم انجام بدهم و توبه كنم و بر نماز خواندن بیشتر، نیرومند گردم. شیطانك گفت: وارد شهر شو و سراغ فلان زن روسپی را بگیر و دو درهم به وی بده و مرتكب فحشا شو. عابد گفت: دو درهم را از كجا بیاورم؟ اصلاً دو درهم چیست؟ شیطانك از زیر پایش دو درهم بیرون آورد و به وی داد. عابد با لباس بلند خود، وارد شهر شد و سراغ خانه زن روسپی را گرفت. مردم، او را راهنمایی كردند و گمان كردند كه آمده تا او را موعظه نماید. عابد، نزد زن آمد و دو درهم را پیش او انداخت و گفت: بلند شو! زن بلند شد، داخل خانه شد و به عابد گفت: داخل شو. سپس به عابد گفت: با هیئتی نزد من آمدی كه آن گونه، كسی نزد من نمی آید. داستانت چیست؟ به من بگو. عابد، داستان را برایش تعریف كرد. زن گفت: ای بنده خدا! ترك گناه، آسان تر از توبه است و چنین نیست كه هر كسی بخواهد توبه كند، بدان، دست یابد. به نظر می رسد آن مرد، شیطانی بوده كه در شمایل مردی ظاهر شده است. بازگرد كه چیزی نخواهی دید. مرد عابد، بازگشت. آن زن، همان شب از دنیا رفت. صبح، بر درِ خانه اش نوشته شده بود: «بر جنازه این زن، حاضر شوید كه از بهشتیان است». مردم، به تردید افتادند. سه روز صبر كردند و او را دفن نكردند. خداوند عز و جلبه پیامبری از پیامبرانش (یعنی موسی بن عمران علیه السلام) وحی فرستاد كه: «بر جنازه آن زن، حاضر شو، بر او نماز بگزار و به مردم، دستور بده كه بر او نماز بگزارند. به راستی كه او را بخشیدم و بهشت را بر او واجب كردم؛ زیرا بنده ام را از گناه، باز داشت».

منبع: الكافی: ج 8 ص 384 ح 584.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری