جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
letter|talk , word , say , speech , jib , grapheme , particle , yap , aitch , blabbermouth
ترکی
mektup
فرانسوی
lettre
آلمانی
brief
اسپانیایی
carta
ایتالیایی
lettera
عربی
رسالة|خطاب , حرف , معني الحرف , أدب أخلاق , صناعة الأدب , المعنى الحرفي , الحروف الطباعية , مؤجر
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "حرف" در زبان فارسی، یک اسم و همچنین یک واژه پرکاربرد است که در زمینههای مختلف معانی متفاوتی دارد. در ادامه به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
جمعسازی:
جمع "حرف" "حروف" است. به عنوان مثال: "حروف الفبا".
کاربردهای مختلف:
"حرف" به معنای کلمه، صدا یا نشانهای است که برای بیان مفهوم مورد استفاده قرار میگیرد.
در برخی موارد به معنای صحبت و گفتگو نیز به کار میرود: "حرفی نمیزنم".
حرف اضافه:
در زبان فارسی، "حرف" همچنین میتواند به معنای حرف اضافه یا نشانهای که در ترکیب جملات به کار میرود، مورد استفاده قرار گیرد.
نکات نگارشی:
در نوشتار فارسی، میتوان "حرف" را به صورت جدا یا متصل به دیگر کلمات بکار برد (مثلاً: "حرف من"، "حرفزده").
از لحاظ املایی، این کلمه معمولاً به صورت "حرف" نوشته میشود و تغییرات املایی در مورد آن در نوشتار صحیح فارسی باید رعایت شود.
استفاده در عبارات:
"حرفی برای گفتن ندارم" (به معنای نداشتن چیزی برای بیان)
"حرف درست" (به معنای سخن صحیح یا منطقی)
نکات تلفظی:
"حرف" معمولاً با تلفظ صحیح و واضح بیان میشود و باید توجه داشت که در مکالمات رسمی و نوشتار ادبی به درستی به کار رود.
با رعایت این نکات میتوان به درستی و زیبایی از کلمه "حرف" در زبان فارسی استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "حرف" در جمله آورده شده است:
حرفی برای گفتن ندارم.
لطفاً در کلاس حتماً به حرف معلم گوش دهید.
او همیشه حرفهای جالبی برای گفتن دارد.
من با او بر سر این حرف جدل کردم.
این حرف که میزنی، خیلی منطقی به نظر نمیرسد.
اگر به جملات بیشتری نیاز دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
فرهنگ فارسی عمید
واژگان مرتبط: نامه، کاغذ، عریضه، ادبیات، نویسه، صحبت، مکالمه، گفتگو، مذاکره، کلمه، لغت، اظهار، عقیده، نوبت حرف زدن، سخنرانی، نطق، دهان، لب زیرین، وقفه، ارواره، بادبان سه گوش جلو کشتی، یکی از حروف الفباء، ذره، خرده، ریزه، صدای تند و تیز، زوزه، سگ بد اصل، وراج، پرگو