جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

ravā
permissible  |

روا

معنی: ۱. جایز.
۲. شایسته؛ سزاوار: ♦ نه در هر سخن بحث کردن رواست / خطا بر بزرگان گرفتن خطاست (سعدی: ۱۴۵).
۳. (فقه) آنچه شرع عمل به آن‌را جایز دانسته؛ مباح؛ حلال.
۴. [قدیمی] پررونق؛ رایج: ♦ ضعف و کساد بیش نترساندم کزاو / بازوی من قوی شد و بازار من روا (مسعودسعد: ۳۲).
۵. [قدیمی] رونده.
۶. [قدیمی] برآورده؛ به‌دست‌آورده‌شده.
〈 روا بودن: (مصدر لازم)
۱. جایز بودن.
۲. سزاوار بودن.
۳. [قدیمی] حلال بودن.
〈 روا داشتن: (مصدر متعدی)
۱. جایز دانستن.
۲. [قدیمی] حلال داشتن.
〈 روا دانستن: (مصدر متعدی)
۱. جایز شمردن.
۲. [قدیمی] حلال دانستن.
〈 روا شدن: (مصدر لازم)
۱. جایز شدن.
۲. برآمدن حاجت.
۳. [قدیمی] رواج یافتن.
۴. [قدیمی] حلال شدن.
... ادامه
747 | 0
مترادف: جايز، حق، حلال، سزاوار، شايست، شايسته، مباح، مجاز، مشروع، معقول
متضاد: ناروا
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [پهلوی: rawāk]
مختصات: (رَ) [ په . ] (ص .)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: ravA
منبع: فرهنگ فارسی عمید
معادل ابجد: 207
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
permissible | lawful , allowed , permissive , admissible , free , admitted , allowable , licit , valuable
ترکی
rua
فرانسوی
rue
آلمانی
rua
اسپانیایی
calle
ایتالیایی
rua
عربی
مسموح | جائز , مباح
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "روا" در زبان فارسی معانی مختلفی دارد و بسته به سیاق می‌تواند به عنوان یک صفت، قید، یا اسم مورد استفاده قرار گیرد. در زیر به قواعد نگارشی و نحوه استفاده از این کلمه پرداخته می‌شود:

  1. معنی و کاربرد:

    • "روا" به معنی مجاز، مناسب، یا قابل قبول است.
    • به عنوان مثال: "این کار روا نیست." (به معنای این کار مجاز نیست).
  2. نحوه نوشتار:

    • "روا" به صورت ساده و بدون هیچ علامت نگارشی خاصی نوشته می‌شود، مگر اینکه در متن‌های خاص نیاز به نوشتن علائم نگارشی باشد.
  3. قواعد صرف و نحو:

    • در جملات، این کلمه می‌تواند به عنوان صفت قبل از اسم بیاید: مثال: "این روش روا است."
    • همچنین می‌تواند به عنوان قید در جملات استفاده شود: مثال: "او روا عمل کرد."
  4. جمله‌بندی:

    • در جملات طولانی‌تر، از "روا" برای توصیف یا ابراز نظر در مورد یک عمل یا وضعیت استفاده می‌شود. به عنوان مثال: "در این شرایط، اتخاذ چنین تصمیمی روا نیست."
  5. تناسب با سایر کلمات:
    • می‌توان از "روا" در ترکیب با دیگر کلمات استفاده کرد، مانند "مجاز" یا "قابل قبول" برای ایجاد تأکید بر معانی مختلف.

با توجه به موارد فوق، استفاده مناسب از کلمه "روا" می‌تواند به وضوح و دقت نگارش شما کمک کند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "روا" در جمله آورده‌ام:

  1. در اسلام، هرگونه ظلم بر دیگران روا نیست و باید به عدالت رفتار کنیم.
  2. عشق و محبت بین انسان‌ها امری روا و پسندیده است.
  3. پسندیده نیست که در جامعه‌ای که تفاوت‌ها وجود دارد، اصلی را بر دیگران روا بدانیم.
  4. در برخورد با مشکلات، باید راه‌حل‌هایی روا و منطقی را انتخاب کنیم.

اگر نیاز به مثال‌های بیشتری دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


واژگان مرتبط: رخصت دادنی، قانونی، داتایی، اسان گیر، قابل قبول، پذیرفتنی، قابل تصدیق، رایگان، مجانی، رها، عاری، ازاد، مقبول، جایز، حراجی

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری