zanande

nasty |

زننده

معنی: ۱. کسی که چیزی را به ‌چیز دیگر می‌زند.
۲. [عامیانه، مجاز] زشت و ناپسند.
مترادف1- ضارب 2- برخورنده، تلخ، تند، سخت، موهن، نيشدار 3- انزجارآور، نامطبوع، نفرت انگيز
انگلیسیnasty, harsh, repulsive, vile, repellent, striking, striker, disgusting, repugnant, garish, sharp, acrid, stinking, loathsome, forbidding, fulsome, gaunt, glassy, hideous, lurid, mordant, poignant, squalid, biting, acrimonious, indign, loathly, nippy, odoriferous, pungent, scabrous, spicy, tart, pit-a-pat
عربیشرير، مقرف، كريه، بذيء، معقد، بغيض، قذر، مغث، مؤذ، ردئ الطبع
ترکیçirkin
فرانسویlaid
آلمانیhässlich
اسپانیاییfeo
ایتالیاییbrutto
مرتبطتند و زننده، کثیف، زشت، کریه، خشن، ناگوار، ناملایم، درشت، دافع، متنفر کننده، تنفر اور، بد اخلاق، پست، فرومایه، فاسد، دون، مانع، بیزار کننده، قابل توجه، برجسته، موثر، خیلی خوب، گیرنده، منزجر کننده، متناقض، تنفرانگیز، طاقت فرسا، مخالف، عنیف، شعله ور، دارای زرق و برق زیاد، تیز، نوک تیز، حاد، بران، تند خو، گس، سوزاننده، دبش، متعفن، بد بو، نفرت اور، نفرت انگیز، منفور، بی میل، بی رغبت کننده، عبوس، مهیب، بد قیافه، ترسناک، اغراق امیز، پلید، شهوانی، فراوان، مفصل، لاغر، بی ثمر، نحیف، شیشه ای، زجاجی، شیشه مانند، بی نور، مسطح، شنیع، مخوف، سهمگین، کم رنگ و پریده، رنگ پریده، تیره، موحش، جگرسوز، نیش دار، گوشه دار، تند و تلخ، بدنما، ناپاک، چرک، بد ظاهر، گزنده، طعنه امیز، غیر مستحق، فاقد شایستگی، نا مطلوب، تند و تیز، چالاک، بودار، دارای بو، پر ادویه، پوسته پوسته، زبر، دان دان، هرزه، ادویه دار، معطر، ادویه زده، جالب، ترش، ترش مزه، بال بال زننده، زدن

... ادامه

2061 | 0

مترادف: 1- ضارب 2- برخورنده، تلخ، تند، سخت، موهن، نيشدار 3- انزجارآور، نامطبوع، نفرت انگيز

نمایش تصویر

اطلاعات بیشتر واژه

ترکیب: (اسم، صفت فاعلی)

مختصات: (زَ نَ دِ) (ص فا.)

الگوی تکیه: WWS

نقش دستوری: صفت

آواشناسی: zanande

منبع: فرهنگ فارسی عمید

معادل ابجد: 116

شمارگان هجا: 3

دیگر زبان ها

انگلیسی

nasty | harsh , repulsive , vile , repellent , striking , striker , disgusting , repugnant , garish , sharp , acrid , stinking , loathsome , forbidding , fulsome , gaunt , glassy , hideous , lurid , mordant , poignant , squalid , biting , acrimonious , indign , loathly , nippy , odoriferous , pungent , scabrous , spicy , tart , pit-a-pat

ترکی

çirkin

فرانسوی

laid

آلمانی

hässlich

اسپانیایی

feo

ایتالیایی

brutto

عربی

شرير | مقرف , كريه , بذيء , معقد , بغيض , قذر , مغث , مؤذ , ردئ الطبع

تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "زننده" در زبان فارسی به معنای چیزی است که باعث ایجاد احساس ناخوشایندی یا آزاردهندگی می‌شود. این کلمه از ریشه "زن" گرفته شده و با پسوند "-نده" که به فعل‌ها اضافه می‌شود، ساخته شده است.

قواعد فارسی و نگارشی برای کلمه "زننده":

نوع کلمه:
- "زننده" به عنوان صفت به کار می‌رود و به معنای کسی یا چیزی است که عمل زنندگی را انجام می‌دهد.
جنس و شمار:
- این کلمه به صورت مذکر (زننده) و مؤنث (زننده) استفاده می‌شود، ولی معمولاً در کاربردها به صورت مذکر رایج‌تر است.
نحوه استفاده در جمله:
- کلمه "زننده" می‌تواند به عنوان صفت به کار رود. مثلاً: «صدای او زننده بود.»
- همچنین می‌تواند در ترکیب با دیگر کلمات به کار رود: «این بو زننده است.»
نقاط ضعف و قوت:
- این کلمه معمولاً در مواردی که احساسات منفی یا ناخوشایند را توصیف می‌کند، به کار می‌رود. بنابراین، در نوشتار و گفتار باید با احتیاط استفاده شود.
نکات نگارشی:
- توجه به املای درست کلمه و استفاده صحیح از آن در جمله.
- در استفاده از این کلمه، باید سازگاری با دیگر کلمات جمله و نوع بیان را در نظر داشت.

با توجه به موارد فوق، می‌توانید از "زننده" در جملات خود به‌طور مناسب و با رعایت قواعد نگارشی بهره‌برداری کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در زیر چند مثال برای کلمه "زننده" در جمله آورده شده است:

بوی زننده فاضلاب در این منطقه باعث آزار ساکنان شده است.
رفتار زننده او در مهمانی باعث ناراحتی میهمانان شد.
این نوع صحبت کردن واقعاً زننده و خارج از آداب اجتماعی است.
برخی از غذاها ممکن است بوی زننده‌ای داشته باشند که برای افراد حساس مشکل‌ساز است.
او به خاطر انتقادات زننده‌اش از دوستانش جدا شد.

اگر مثال‌های بیشتری نیاز دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!

واژگان مرتبط: تند و زننده، کثیف، زشت، کریه، خشن، ناگوار، ناملایم، درشت، دافع، متنفر کننده، تنفر اور، بد اخلاق، پست، فرومایه، فاسد، دون، مانع، بیزار کننده، قابل توجه، برجسته، موثر، خیلی خوب، گیرنده، منزجر کننده، متناقض، تنفرانگیز، طاقت فرسا، مخالف، عنیف، شعله ور، دارای زرق و برق زیاد، تیز، نوک تیز، حاد، بران، تند خو، گس، سوزاننده، دبش، متعفن، بد بو، نفرت اور، نفرت انگیز، منفور، بی میل، بی رغبت کننده، عبوس، مهیب، بد قیافه، ترسناک، اغراق امیز، پلید، شهوانی، فراوان، مفصل، لاغر، بی ثمر، نحیف، شیشه ای، زجاجی، شیشه مانند، بی نور، مسطح، شنیع، مخوف، سهمگین، کم رنگ و پریده، رنگ پریده، تیره، موحش، جگرسوز، نیش دار، گوشه دار، تند و تلخ، بدنما، ناپاک، چرک، بد ظاهر، گزنده، طعنه امیز، غیر مستحق، فاقد شایستگی، نا مطلوب، تند و تیز، چالاک، بودار، دارای بو، پر ادویه، پوسته پوسته، زبر، دان دان، هرزه، ادویه دار، معطر، ادویه زده، جالب، ترش، ترش مزه، بال بال زننده، زدن

فرم ورود

آدرس بخش انتخاب شده

رویداد ها - امتیازات

زیر مجموعه ها

سوالات متداول

زننده

معنی کلمه زننده

معنی واژه زننده

زننده

اطلاعات بیشتر واژه

قواعد فارسی و نگارشی برای کلمه "زننده":

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام

تبلیغات توضیحی

تبلیغات موضوعی

تبلیغات تصویری