جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

sefat

صفت

معنی: ۱. (ادبی) در دستور زبان، کلمه‌ای که بیانگر حالت، چگونگی، مقدار، یا تعداد اسم است.
۲. شاخصه؛ ویژگی؛ ممیزه.
٣. (صفت) مانند؛‌ مثل (در ترکیب با کلمۀ دیگر): گداصفت، سگ‌صفت.
٤. (اسم مصدر) وصف خداوند با نام‌های مخصوص.
٥. [عامیانه، مجاز] عاطفه؛ وفاداری.
٦. [قدیمی] پیشه؛‌ شغل.
٧. [قدیمی] رفتار؛ منش؛ خلق‌وخوی.
٨. (اسم مصدر) [قدیمی] چگونگی؛ چونی.
٩. [قدیمی، مجاز] معنی؛ ‌واقع؛ باطن.
١٠. [قدیمی] نوع؛ قِسم.
١١. [قدیمی] شکل؛‌ گونه.
١٢. (اسم مصدر) [قدیمی] وصف کردن؛ بیانِ حال.
〈 صفت تفضیلی: (ادبی) در دستور زبان، صفتی که در آخر آن لفظ «تر» افزوده می‌شود و به برتری داشتن موصوف بر غیر در صفتی دلالت می‌کند، مانند بیناتر، داناتر، زیباتر، بیناترین، داناترین، زیباترین.
〈 صفت فاعلی: (ادبی) در دستور زبان، صفتی که بر کنندۀ کار دلالت می‌کند، مانند خواهنده، پرسان، پرهیزگار.
〈 صفت مشبهه: (ادبی) در دستور زبان، صفتی که بر ثبوت و دوام فعل در فاعل دلالت می‌کند، مانند بینا، توانا، دانا، شکیبا.
〈 صفت ساده (مطلق): (ادبی) در دستور زبان، صفتی که صفات و حالات را بیان می‌کند، مانندِ گرم، سرد، بزرگ، کوچک، سفید، سیاه.
〈 صفت مفعولی: (ادبی) در دستور زبان، صفتی که دلالت بر مفعول بودن دارد و کار بر آن واقع می‌شود، مانند کشته، دیده.
〈 صفت نسبی: (ادبی) در دستور زبان، صفتی که کسی یا چیزی را به جایی یا چیزی نسبت می‌دهد، مانند تهرانی، طلایی.
... ادامه
4199 | 0
مترادف: 1- نعت، وصف 2- چوني، چگونگي، كيفيت 3- خصلت، خو 4- سجيه، مختصه، ويژگي 5- عاطفه، غيرت 6- رفتار، كردار 7- لقب
متضاد: موصوف
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی: صفة، جمع: صفات]
مختصات: (ص فَ) [ ع . صفة ]
آواشناسی:
منبع: فرهنگ فارسی عمید
معادل ابجد: 570
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
عربی
عزا | نعت , ميزة , رمز , خصلة , صفة مميزة , صفة نعت أو لغة , خصلة عاديه , صفة خاصية , مسند , يصف
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

در زبان فارسی، «صفت» به واژه‌هایی اطلاق می‌شود که ویژگی، خصوصیت یا حالت چیزی را توصیف می‌کنند. قواعد مربوط به استفاده و نگارش صفات در زبان فارسی به شرح زیر است:

  1. معنای صفت: صفت‌ها به ما اطلاعات بیشتری درباره اسم‌ها می‌دهند. به عنوان مثال: «کتاب خوب»، «دوست صمیمی».

  2. نوع صفات:

    • صفت‌های مجرد: صفت‌هایی که مستقل و بدون پسوند هستند (مثلاً: بزرگ، کوچک، زیبا).
    • صفت‌های مرکب: صفت‌هایی که از ترکیب چند واژه به دست می‌آیند (مثلاً: سبزآبی، بسیار زیبا).
  3. ترتیب صفات: در زبان فارسی، معمولاً صفت قبل از اسم می‌آید (مثلاً: «خانه بزرگ»).

  4. جمع و مفرد: صفات نیز مانند اسم‌ها باید با اسم‌های خود در تعداد (مفرد یا جمع) هماهنگ باشند (مثلاً: «کتاب‌های خوب»).

  5. نحوه انتساب: در ساختار جملات، صفت‌ها ممکن است با استفاده از فعل «هست» یا فعل «بودن» به اسم انتساب پیدا کنند (مثلاً: «این کتاب خوب است»).

  6. تکرار صفت: برای تأکید می‌توان از تکرار صفت استفاده کرد (مثلاً: «خوب خوب» یا «زیبا زیبا»).

  7. استفاده از صفات در مقایسه: برای مقایسهٔ صفات، از ساختارهای مقایسه‌ای استفاده می‌شود (مثلاً: «این کتاب بهتر از آن کتاب است»).

  8. صفحات توصیفی: در توصیف یک اسم می‌توان از چند صفت به صورت پی‌درپی استفاده کرد (مثلاً: «کتاب بزرگ و زیبا»).

  9. نگارش صحیح: توجه به قواعد نگارشی و استفاده صحیح از ویرگول و علائم نگارشی در جملاتی که صفات وجود دارند، اهمیت دارد.

این قواعد می‌تواند در نگارش و صحبت درست و مؤثر به کار رود و به درک بهتر مفاهیم کمک کند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. او با استفاده از صفت‌های مثبت، شخصیت دوستانش را توصیف کرد.
  2. در زبان فارسی، صفت‌ها به ما کمک می‌کنند تا ویژگی‌های اشیاء و افراد را بهتر بیان کنیم.
  3. معلم به دانش‌آموزان یاد داد که چطور از صفت‌ها در نوشتار خود استفاده کنند تا متنشان جذاب‌تر شود.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری