هاله
licenseمعنی کلمه هاله
معنی واژه هاله
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- چنبرماه، خرمن، خرمن ماه، شادورد، شايورد 2- بدجنس، بدذات، شرير 3- عدل، لنگه | ||
انگلیسی | halo, corona, areola, halation, nimbus, halle | ||
عربی | هالة القداسة، دار القمر، هالة تقديس، هالة فضائية، طفاوة الشمس، هالو | ||
ترکی | hale | ||
فرانسوی | halo | ||
آلمانی | heiligenschein | ||
اسپانیایی | aureola | ||
ایتالیایی | alone | ||
مرتبط | حلقه نور، تاج، اکلیل، حلقه نور دور خورشید، سر، نیم سایه، ابر بارانی، اوهام، فر | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "هاله" در زبان فارسی به معنای حلقهای نورانی یا حالتی است که معمولاً در اطراف یک جسم نورانی مشاهده میشود. برای استفاده صحیح از این کلمه در نگارش فارسی، میتوان به نکات زیر توجه کرد:
با رعایت این نکات، میتوان از کلمه "هاله" بهصورت صحیح و موثر در نگارش فارسی استفاده کرد. | ||
واژه | هاله | ||
معادل ابجد | 41 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | hāle | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [قدیمی] | ||
مختصات | ( ~.) (اِ.) | ||
آواشناسی | hAle | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی عمید | ||
نمایش تصویر | معنی هاله | ||
پخش صوت |
۱. (نجوم) دایرۀ روشن که گاهی گرداگرد قرص ماه ظاهر میشود؛ شایورد؛ شادورد؛ شاهورد. کلمه "هاله" در زبان فارسی به معنای حلقهای نورانی یا حالتی است که معمولاً در اطراف یک جسم نورانی مشاهده میشود. برای استفاده صحیح از این کلمه در نگارش فارسی، میتوان به نکات زیر توجه کرد: نوشتار صحیح: کلمه "هاله" باید به همین صورت نوشته شود و از نوشتن اشکال اشتباه مانند "هله" یا "هلا" خودداری کرد. تلفظ: "هاله" به صورت /hā-le/ تلفظ میشود. حروف باید به درستی و به صورت واضح بیان شوند. معنا و مفهوم: در متنهای علمی یا ادبی، در صورت نیاز میتوان توضیحات بیشتری درباره معانی یا مصداقهای کلمه "هاله" ارائه داد. افزودن صفت یا قید: میتوان برای توصیف دقیقتر، از صفات یا قیود در کنار "هاله" استفاده کرد. مثلاً "هاله نورانی" یا "هاله زیبا". نکات نگارشی: در متنها باید به نکات نگارشی دقت شود، مانند رعایت فاصلهها، استفاده از علامات نگارشی مناسب و نوشتن صحیح جملات. با رعایت این نکات، میتوان از کلمه "هاله" بهصورت صحیح و موثر در نگارش فارسی استفاده کرد.
۲. حلقۀ نورانی که در اطراف چیزی دیده میشود.
1- چنبرماه، خرمن، خرمن ماه، شادورد، شايورد
2- بدجنس، بدذات، شرير
3- عدل، لنگه
halo, corona, areola, halation, nimbus, halle
هالة القداسة، دار القمر، هالة تقديس، هالة فضائية، طفاوة الشمس، هالو
hale
halo
heiligenschein
aureola
alone
حلقه نور، تاج، اکلیل، حلقه نور دور خورشید، سر، نیم سایه، ابر بارانی، اوهام، فر