جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

parvāne
license  |

پروانه

معنی: ۱. (زیست‌شناسی) حشره‌ای با بال‌های نازک رنگین که روی گل‌ها و گیا‌هان می‌نشیند و شیرۀ آن‌ها را می‌مکد؛ شاه‌پرک؛ پروانۀ روز.
۲. آلتی پره‌دار که دور خود بچرخد: پروانهٴ هواپیما.
۳. اجازۀ رسمی که از طرف دولت برای انجام کاری معیّن صادر شود؛ اجازه‌نامه؛ لیسانس.
۴. حکم؛ فرمان.
۵. اذن؛ اجازه؛ جواز: ♦ روزی سرت ببوسم و در پایت اوفتم / پروانه را چه حاجت «پروانهٴ» دخول (سعدی۲: ۴۷۹).
۶. ‹پروانک، فرانک› (زیست‌شناسی) جانوری درنده شبیه شغال؛ سیاه‌گوش؛ چاوش: ♦ پروانه‌وار بر پی شیران نهند پی / گر باید از کَفَلگه گوران کبابشان (خاقانی: ۳۳۰).
۷. (زیست‌شناسی) حشرۀ بال‌دار کوچکی که شب‌ها گرد چراغ یا شمع می‌گردد و گاه در شعلۀ شمع می‌سوزد؛ پروانۀ شب: ♦ دیدی که خون ناحق پروانه شمع را / چندان امان نداد که شب را سحر کند (حکیم شفائی: لغت‌نامه: پروانه).
۸. (موسیقی) گوشه‌ای در دستگاه‌های ماهور، همایون، و راست‌پنجگاه.
〈 پروانهٴ اتومبیل: ابزاری پره‌دار در خودرو که جلو موتور و پشت رادیاتور قرار دارد و به‌وسیلۀ تسمه می‌چرخد و آب داخل رادیاتور را سرد می‌کند.
... ادامه
827 | 0
مترادف: 1- اجازه، پته، جواز، حكم، فرمان، گواهي، مجوز 2- پره، ملخ 3- شبپره
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [پهلوی: parvānak، جمع: پروانگان]
مختصات: (پَ نِ) (اِ.)
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: parvAne
منبع: فرهنگ فارسی عمید
معادل ابجد: 264
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
license | permit , butterfly , propeller , moth , fan , licensure , permission , pass , governor , billet , paper , licence , the butterfly
ترکی
kelebek
فرانسوی
le papillon
آلمانی
der schmetterling
اسپانیایی
la mariposa
ایتالیایی
la farfalla
عربی
رخصة | ترخيص , رخصة قيادة , إذن , حرية , فجور , فسق , جواز رخصة , إنحراف عن الشكل , منحه رخصة رسمية , أجاز
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "پروانه" در زبان فارسی معانی و کاربردهایی متفاوت دارد و می‌تواند به عنوان اسم از دیدگاه قواعد نگارشی و محتوایی مورد توجه قرار گیرد. در ادامه به برخی از نکات قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با واژه "پروانه" اشاره می‌کنم:

  1. تقسیم‌بندی واژه:

    • پروانه می‌تواند به عنوان اسم خاص (مانند نام یک شخصیت یا موجود زنده) و اسم عام (به عنوان موجودی از خانواده بزرگان) به کار برود.
  2. نقش واژه:

    • پروانه به عنوان اسم فاعل نیز استفاده می‌شود، مثلاً "پروانه‌ای که در باغ پرواز می‌کند".
  3. نحو جمله:

    • واژه "پروانه" می‌تواند نقش‌های مختلفی در جملات ایفا کند. به عنوان مثال:
      • "پروانه در باغ گل‌های زیبا پرواز می‌کند." (نقش فاعل)
      • "من پروانه را در باغ دیدم." (نقش مفعول)
  4. جنس و شمار:

    • "پروانه" ماده‌ای مؤنث است و برای جمع کردن آن از "پروانه‌ها" استفاده می‌شود.
  5. قواعد املایی و نگارشی:

    • هنگام نوشتار کلمه "پروانه"، باید حروف آن به درستی و بدون حذف و اضافه نوشته شوند.
    • در نوشتن جمله، توجه به نقطه‌گذاری و ساختار کلی جمله اهمیت دارد.
  6. استفاده مجاز و نامجاز:

    • اسم پروانه باید دقیقاً در جملات استفاده شود و به دقت به کار برود. به عنوان مثال در داستان‌ها و اشعار نیز می‌توان به زیبایی از آن بهره برد.
  7. استفاده ادبی:
    • کلمه "پروانه" ممکن است در متون ادبی و شعر به عنوان نماد عشق، زیبایی و آزادی به کار رود.

با رعایت این نکات، می‌توانید از کلمه "پروانه" به طور مؤثر و درست در نوشته‌های خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "پروانه" در جمله آمده است:

  1. پروانه‌ها به زیبایی در باغ می‌رقصند و گل‌ها را ملاقات می‌کنند.
  2. در تابستان، پروانه‌های رنگارنگ به سختی می‌توانند خود را از چشمان کودکان پنهان کنند.
  3. پروانه‌ها نماد آزادی و زیبایی هستند که در فرهنگ‌های مختلف مورد احترام قرار می‌گیرند.
  4. وقتی به باغ رسیدیم، دیدیم که چند پروانه بر روی گل‌ها نشسته‌اند.
  5. او با دقت پروانه‌های کاغذی را درست کرد و به جشن تولد دوستانش هدیه داد.

اگر جملات بیشتری نیاز دارید یا موضوع خاصی مد نظرتان است، لطفاً بفرمایید!


واژگان مرتبط: جواز شغل، پروانه هواپیما وکشتی وغیره، بید، حشرات موذی، پنکه، بادزن، باد بزن، تماشاچی ورزش دوست، هیکل، اذن، رخصت، دستور، مرخصی، عبور، گذر، گذرگاه، رد، راه، فرماندار، حاکم، حکمران، سایس، طرفدار، ورقه جیره، یادداشت مختصر، اجازه نامه، مقاله، کاغذ، روزنامه، ورقه، ورق کاغذ

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری