ساده لوح
licenseمعنی کلمه ساده لوح
معنی واژه ساده لوح
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- احمق، بي شيله پيله، خوش باور، زودباور، ساده، ساده دل، ساده نگر، صاف وصادق، ضعيف العقل، كودن، مغفل، هالو 2- سليم، پاكدل، صافي ضمير | ||
انگلیسی | naive, unsophisticated, artless, dewy-eyed, simple-hearted, boob, simpleton, dupe, cully, gaby, geck, gull, noddy, sawney, soft, simple | ||
عربی | ساذج، غر، برئ، بسيط | ||
مرتبط | ساده، ساده و بی تکلف، خام، ساده دل، بی تجربه، ساده طبع، بی هنر، بی صنعت، بی تزویر، معصوم و پاک چون کودک، بی گناه، ادم کودن و احمق، ابله، احمق، ادم گول خور، رفیق، جفت، مرغ نوروزی، نوعی رنگ خاکستری کمرنگ، گول، یاعو | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) «سادهلوح» واژهای است که به معنای فردی با تفکر ساده و بیتجربه به کار میرود. در نگارش فارسی و بهویژه در استفاده از این کلمه، قواعد زیر را رعایت کنید:
با رعایت این نکات، میتوانید به درستی از کلمه «سادهلوح» در متون خود استفاده کنید. | ||
واژه | ساده لوح | ||
معادل ابجد | 114 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
مختصات | ( ~ . لَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) | ||
منبع | واژگان عامیانه | ||
نمایش تصویر | معنی ساده لوح | ||
پخش صوت |
1.شخصی که راحت گول میخورد و خام میشود. «سادهلوح» واژهای است که به معنای فردی با تفکر ساده و بیتجربه به کار میرود. در نگارش فارسی و بهویژه در استفاده از این کلمه، قواعد زیر را رعایت کنید: نقطهگذاری: واژه «سادهلوح» باید با هافصله (یعنی «ـ» یا «ـ») نوشته شود. این کار به خوانایی بهتر کمک میکند. نحوهی نوشتار: همواره بهتر است این واژه را به صورت «سادهلوح» بنویسید و از نوشتن آن به صورت جدا یا بدون هافصله خودداری کنید. جنس کلمه: این کلمه به عنوان صفت استفاده میشود و میتواند به تنهایی یا به عنوان صفت برای یک اسم به کار رود. به عنوان مثال: «او فردی سادهلوح است.» ساختار جمله: در جملات، میتوانید از این واژه به عنوان وصف برای اشخاص یا حتی گروهها استفاده کنید. مثلاً: «سادهلوحی او باعث شد که به سادگی فریب بخورد.» با رعایت این نکات، میتوانید به درستی از کلمه «سادهلوح» در متون خود استفاده کنید.
2.فردی ساده و پاک که شخصیتی غیر پیچیده دارد و هر چیزی را باور میکند چون با همچین چیزی برخورد نکرده.
1- احمق، بي شيله پيله، خوش باور، زودباور، ساده، ساده دل، ساده نگر، صاف وصادق، ضعيف العقل، كودن، مغفل، هالو
2- سليم، پاكدل، صافي ضمير
naive, unsophisticated, artless, dewy-eyed, simple-hearted, boob, simpleton, dupe, cully, gaby, geck, gull, noddy, sawney, soft, simple
ساذج، غر، برئ، بسيط
ساده، ساده و بی تکلف، خام، ساده دل، بی تجربه، ساده طبع، بی هنر، بی صنعت، بی تزویر، معصوم و پاک چون کودک، بی گناه، ادم کودن و احمق، ابله، احمق، ادم گول خور، رفیق، جفت، مرغ نوروزی، نوعی رنگ خاکستری کمرنگ، گول، یاعو