کَره
licenseمعنی کلمه کَره
معنی واژه کَره
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | butter, sphere, globe, butterfat | ||
عربی | زبدة، تملق، مربى، دهن، دهن الزبدة | ||
مرتبط | کره، روغن، روغن زرد، کره مالیدن روی، حوزه، قلمرو، محیط، گوی، فلک، زمین، حباب، کره خاک، قطره، روغن شیر | ||
واژه | کَره | ||
معادل ابجد | 225 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
منبع | واژگان عامیانه | ||
نمایش تصویر | معنی کَره | ||
پخش صوت |
اصطلاحاً به مکان، غذا، آهنگ و یا هر چیز دیگری که مطلوب و باب میل باشد "کره" اطلاق میشود.
butter, sphere, globe, butterfat
زبدة، تملق، مربى، دهن، دهن الزبدة
کره، روغن، روغن زرد، کره مالیدن روی، حوزه، قلمرو، محیط، گوی، فلک، زمین، حباب، کره خاک، قطره، روغن شیر