مایه
licenseمعنی کلمه مایه
معنی واژه مایه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- آلت، ابزار، ادات، افزار 2- اساس، اصل، جرثومه، سرچشمه، ماده 3- دانش، سواد، معلومات 4- بضاعت، پول، سرمايه، وسيله 5- باعث، علت 6- ملاك 7- ماده، هيولي 8- فحوا، مضمون 9- اندازه، قدر، مقدار 10- تخميرگر، تخميركننده 11- واكسن | ||
انگلیسی | source, capital, funds, vaccine, whey, yeast, stock, tonality, ferment, key, leaven, reason, amount, principal, essential | ||
عربی | مصدر | ||
ترکی | kaynak | ||
فرانسوی | source | ||
آلمانی | quelle | ||
اسپانیایی | fuente | ||
ایتالیایی | fonte | ||
مرتبط | منبع، منشاء، مبدا، چشمه، خاستگاه، سرمایه، پایتخت، مرکز، سرستون، حرف بزرگ، واکسن، مایه ابله، کشک، اب پنیر، شیر چرخ کرده، پنیر اب، مخمر، خمیرمایه، خمیر ترش، خمیر مایه دار، پودر خمیرمایه، موجودی، در انبار، سهم، قنداق، رنگ پذیری، اهنگ، چگونگی صدا، اضطراب، جوش، ماده تخمیر، کلید، مفتاح، وسیله راه حل، جزیره کوچک سنگی یا مرجانی، راهنما، خمیر مایه، عامل کارگر، دلیل، عقل، خرد، سبب، میزان، مبلغ، عده، مقدار میزان، مدیر، مدیر مدرسه، رئيس، سرمایه اصلی، مجرم اصلی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "مایه" در زبان فارسی به معنای "منبع" یا "عناصر اصلی" استفاده میشود. در نگارش و استفاده از این کلمه نکات زیر را باید مد نظر قرار داد:
با رعایت این قواعد و نکات، میتوان از کلمه "مایه" بهدرستی در نوشتار فارسی استفاده کرد. | ||
واژه | مایه | ||
معادل ابجد | 56 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | māye | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) | ||
مختصات | (یِ) [ په . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | mAye | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژگان عامیانه | ||
نمایش تصویر | معنی مایه | ||
پخش صوت |
پول، سرمایه کلمه "مایه" در زبان فارسی به معنای "منبع" یا "عناصر اصلی" استفاده میشود. در نگارش و استفاده از این کلمه نکات زیر را باید مد نظر قرار داد: نوشتن صحیح: کلمه مایه به صورت "مایه" نوشته میشود و نباید اشتباهاتی چون "مايه" یا "مایه" (بدون حرف "ی") در آن صورت گیرد. کاربرد: "مایه" میتواند به موارد مختلفی اشاره داشته باشد: قواعد جمع: جمع "مایه" به صورت "مایهها" است که در نوشتار باید به این صورت نوشته شود. حجم و حرارت: اگر از "مایه" در خصوص مصادیق مایع استفاده میکنید، باید توجه داشته باشید که این کلمه در این زمینه با کلمات دیگر مانند "آب" یا "روغن" حتماً در متن مشخص شود. با رعایت این قواعد و نکات، میتوان از کلمه "مایه" بهدرستی در نوشتار فارسی استفاده کرد.
1- آلت، ابزار، ادات، افزار
2- اساس، اصل، جرثومه، سرچشمه، ماده
3- دانش، سواد، معلومات
4- بضاعت، پول، سرمايه، وسيله
5- باعث، علت
6- ملاك
7- ماده، هيولي
8- فحوا، مضمون
9- اندازه، قدر، مقدار
10- تخميرگر، تخميركننده
11- واكسن
source, capital, funds, vaccine, whey, yeast, stock, tonality, ferment, key, leaven, reason, amount, principal, essential
مصدر
kaynak
source
quelle
fuente
fonte
منبع، منشاء، مبدا، چشمه، خاستگاه، سرمایه، پایتخت، مرکز، سرستون، حرف بزرگ، واکسن، مایه ابله، کشک، اب پنیر، شیر چرخ کرده، پنیر اب، مخمر، خمیرمایه، خمیر ترش، خمیر مایه دار، پودر خمیرمایه، موجودی، در انبار، سهم، قنداق، رنگ پذیری، اهنگ، چگونگی صدا، اضطراب، جوش، ماده تخمیر، کلید، مفتاح، وسیله راه حل، جزیره کوچک سنگی یا مرجانی، راهنما، خمیر مایه، عامل کارگر، دلیل، عقل، خرد، سبب، میزان، مبلغ، عده، مقدار میزان، مدیر، مدیر مدرسه، رئيس، سرمایه اصلی، مجرم اصلی