هول
licenseمعنی کلمه هول
معنی واژه هول
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- اعراض، بيم، پروا، ترس، خوف، دهشت، رعب، وحشت، هراس 2- شتاب، شتابزدگي، عجله | ||
انگلیسی | shock, hol | ||
عربی | صدمة، هزة، مفاجئ، صدمة كهربائية، اصطدام، صدمة عصبية، رجة، سكتة دماغية، كتلة كثة، الإنسداد التاجي، كومة، غيبوبة، صدم، تصادم، هز، تكهرب، أصابه بصدمة، ذهل، صدم بعمل فاضح | ||
ترکی | ah! | ||
فرانسوی | hull | ||
آلمانی | hul | ||
اسپانیایی | hul | ||
ایتالیایی | hul | ||
مرتبط | تکان، تلاطم، صدمه، توده، ضرب | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "هول" در زبان فارسی دارای معانی مختلفی است و میتواند به عنوان اسم، صفت یا قید استفاده شود. در ادامه به برخی از نکات قواعد فارسی و نگارشی مربوط به این کلمه پرداخته میشود:
با رعایت این نکات، میتوانید به درستی از کلمه "هول" در نوشتار و گفتوگوهای خود استفاده کنید. | ||
واژه | هول | ||
معادل ابجد | 41 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | ho[w]l | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم، اسم مصدر) [عربی، جمع: اَهوال] | ||
مختصات | (عا.) | ||
آواشناسی | howl | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | واژگان عامیانه | ||
نمایش تصویر | معنی هول | ||
پخش صوت |
دستپاچه کلمه "هول" در زبان فارسی دارای معانی مختلفی است و میتواند به عنوان اسم، صفت یا قید استفاده شود. در ادامه به برخی از نکات قواعد فارسی و نگارشی مربوط به این کلمه پرداخته میشود: معنا و کاربرد: "هول" به معنای ترس، اضطراب یا وحشت است. همچنین در زمینههای دیگری نیز میتواند به کار رود مثل "هولناک" که به معنای وحشتانگیز است. نحوه نوشتار: این کلمه معمولاً به صورت "هول" نوشته میشود و از نظر املایی صحیح است. تجدید و کارکرد: در مواردی ممکن است از "هول" به عنوان پیشوند در شکلهای مختلف استفاده شود، مانند "هولناکی" به معنی حالت یا کیفیت وحشت یا ترس. نحوه استفاده در جملات: قید: "هول" میتواند به عنوان قید در جملاتی مانند "او هول به بیا آمد" نیز به کار برود. با رعایت این نکات، میتوانید به درستی از کلمه "هول" در نوشتار و گفتوگوهای خود استفاده کنید.
هول شدن:دستپاچه شدن
هول و ولا:ترس و دلهره
1- اعراض، بيم، پروا، ترس، خوف، دهشت، رعب، وحشت، هراس
2- شتاب، شتابزدگي، عجله
shock, hol
صدمة، هزة، مفاجئ، صدمة كهربائية، اصطدام، صدمة عصبية، رجة، سكتة دماغية، كتلة كثة، الإنسداد التاجي، كومة، غيبوبة، صدم، تصادم، هز، تكهرب، أصابه بصدمة، ذهل، صدم بعمل فاضح
ah!
hull
hul
hul
hul
تکان، تلاطم، صدمه، توده، ضرب