بز
licenseمعنی کلمه بز
معنی واژه بز
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب:
(بن مضارعِ بزیدن) ‹وز› [قدیمی]
مختصات:
(بَ زّ) [ ع . ] ( اِ.)
الگوی تکیه:
S
نقش دستوری:
اسم
آواشناسی:
boz
منبع:
واژگان عامیانه
معادل ابجد:
9
شمارگان هجا:
1
دیگر زبان ها
انگلیسی
goat
ترکی
keçi
فرانسوی
chèvre
آلمانی
ziege
اسپانیایی
cabra
ایتالیایی
capra
عربی
عنزة | ماعز , خليع , كبش الفداء , معزة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "بز" در زبان فارسی به معنی نوعی حیوان پستاندار است که عموماً به خاطر شیر و گوشتش پرورش داده میشود. در ادامه به برخی از قواعد نگارشی و کاربردی مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
-
نوشتن کلمه: کلمه "بز" با حروف فارسی به این شکل نوشته میشود و باید از حروف صحیح استفاده شود.
-
استفاده از حرف جر: در جملات مختلف ممکن است به همراه حرف جر بیافتد. به عنوان مثال:
- "بز در مرتع چرا میکند."
- "شیر بز بسیار مغذی است."
-
جمع و شکل های مختلف:
- جمع "بز" به صورت "بزها" نوشته میشود.
- میتوان از صفتها یا قیدها نیز برای توصیف استفاده کرد، مانند "بزهای سفید" یا "بزها به سرعت حرکت میکنند."
-
نکات دستوری:
- این کلمه جزو اسمهای غیر قابل شمارش محسوب نمیشود و میتواند به تعداد متفاوتی مورد استفاده قرار گیرد.
- در جملات میتوان از آن به عنوان فاعل، مفعول یا جزء دیگر جمله استفاده کرد.
- نکات املایی: کلمه "بز" به هیچ عنوان نباید به اشتباه با کلماتی مانند "بزغاله" یا "بزی" اشتباه شود. هر کدام از این کلمات معانی خاصی دارند.
این نکات میتوانند در نوشتن متون فارسی به درک بهتر و استفاده صحیح از کلمه "بز" کمک کنند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در ادامه چند مثال برای استفاده از کلمه "بز" در جملات آورده شده است:
- بز در باغ به دنبال علفهای تازه میگردد.
- بچهها از دیدن بز در مزرعه خیلی خوشحال شدند.
- بز یک حیوان خانگی محبوب در برخی روستاها است.
- مزرعهدار روزی دو بار به بزهایش شیر میدهد.
- در برخی کشورها، بز را به عنوان منبع پروتئین و لبنیات پرورش میدهند.
اگر به مثالهای بیشتری نیاز دارید، لطفاً بفرمایید!