بزغاله
licenseمعنی کلمه بزغاله
معنی واژه بزغاله
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | kid, goat, yeanling, the goat | ||
عربی | طفل، جدي، ولد، عيل، جلد الجدي، شافع، لحم الجدي، مزح، سخر، ضحك من | ||
ترکی | keçi | ||
فرانسوی | chèvre | ||
آلمانی | ziege | ||
اسپانیایی | cabra | ||
ایتالیایی | capra | ||
مرتبط | بچه، کودک، کوچولو، بچه کوچک، چرم بزغاله، بز، پوست بز، ادم شهوانی، مرد هرزه، فاسق، نوزاده بره | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "بزغاله" به معنی فرزند بز است و در قواعد فارسی و نگارشی نکات زیر را میتوان در مورد آن ذکر کرد:
با رعایت این نکات میتوانید به درستی از کلمه "بزغاله" در نوشتار و مکالمات فارسی استفاده کنید. | ||
واژه | بزغاله | ||
معادل ابجد | 1045 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | bozqāle | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) (زیستشناسی) | ||
مختصات | (بُ لِ) (اِمر.) | ||
آواشناسی | bozqAle | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | واژگان عامیانه | ||
نمایش تصویر | معنی بزغاله | ||
پخش صوت |
وقتی کسی از چیزی یا مانعی غیر معمول بالا برود کلمه "بزغاله" به معنی فرزند بز است و در قواعد فارسی و نگارشی نکات زیر را میتوان در مورد آن ذکر کرد: استخوانبندی کلمه: "بزغاله" از ترکیب "بز" (حیوان) و پسوند "غاله" (به معنای فرزند یا بچه) تشکیل شده است. نوشتار: کلمه "بزغاله" باید به صورت کامل و بدون اشتباه نوشتاری نوشته شود. نقطهگذاری: در صورتی که کلمه در جملات به کار برود، نوشتار کامل آن باید با رعایت نقطهگذاری ها و قواعد نگارشی همراه باشد. مثلاً: "بزغاله در مرتع بازی میکند." جمعسازی: شکل جمع کلمه "بزغاله"، "بزغالهها" است. به همین صورت، اگر بخواهید به تعدادی از آنها اشاره کنید، از این شکل استفاده کنید. مثلاً: "بزغالههای بازیگوش در صحرا دیده میشوند." تلفظ: تلفظ صحیح این کلمه به شکل "boz-ghâle" است. دقت در تلفظ صحیح کلمات مهم است. با رعایت این نکات میتوانید به درستی از کلمه "بزغاله" در نوشتار و مکالمات فارسی استفاده کنید.
بزغاله بر عکس گوسفند تمایل دارد که برگ درختان یا گیاهان میان صخره ها را بخورد و به سختی رسیدن به هدف و یا موانع فیزیکی زیاد توجه نمی کند.
kid, goat, yeanling, the goat
طفل، جدي، ولد، عيل، جلد الجدي، شافع، لحم الجدي، مزح، سخر، ضحك من
keçi
chèvre
ziege
cabra
capra
بچه، کودک، کوچولو، بچه کوچک، چرم بزغاله، بز، پوست بز، ادم شهوانی، مرد هرزه، فاسق، نوزاده بره