ببو
licenseمعنی کلمه ببو
معنی واژه ببو
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- احمق، نادان، ابله 2- پپه، بيعرضه، دست وپا چلفتي، چلمن | ||
عربی | بابو | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) در زبان فارسی، قواعد نگارش و استفاده از کلمات به اصول خاصی وابسته است. کلمه "ببو" به معنای درخت ببو یا نوعی از درخت است و در زبان محاوره و برخی دیالوگها ممکن است به عنوان اصطلاحی عامیانه یا نامی خاص به کار رود. اما از نظر قواعد نگارشی و زبانی، نکات زیر قابل توجه است:
بهطور کلی، در زبان فارسی، قواعد نگارشی بر اساس متن و بافت استفاده از کلمات اینچنین کلمات را تنظیم و مدیریت میکند. | ||
واژه | ببو | ||
معادل ابجد | 10 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
منبع | واژگان عامیانه | ||
نمایش تصویر | معنی ببو | ||
پخش صوت |
بی عرضه، بی دست و پا، دست و پا چلفتی، تو سری خور! در زبان فارسی، قواعد نگارش و استفاده از کلمات به اصول خاصی وابسته است. کلمه "ببو" به معنای درخت ببو یا نوعی از درخت است و در زبان محاوره و برخی دیالوگها ممکن است به عنوان اصطلاحی عامیانه یا نامی خاص به کار رود. اما از نظر قواعد نگارشی و زبانی، نکات زیر قابل توجه است: استفاده درست از حروف: در نگارش کلمه "ببو"، باید دقت شود که حروف به درستی و به ترتیب نوشته شوند. نوشتار علمی: اگر کلمه "ببو" به عنوان نام علمی یا مشخصی از یک موجود یا موضوع خاص استفاده میشود، باید با توجه به جنبههای علمی و ادبی آن، به نگارش آن دقت شود. نقطهگذاری: اگر در جملهای به کار میرود، باید به رعایت قواعد نقطهگذاری و جملات توجه شود. بهطور کلی، در زبان فارسی، قواعد نگارشی بر اساس متن و بافت استفاده از کلمات اینچنین کلمات را تنظیم و مدیریت میکند.
1- احمق، نادان، ابله
2- پپه، بيعرضه، دست وپا چلفتي، چلمن
بابو