جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

حاجیعلی رزم آرا

معنی: سپهبد حاجی علی رزم‌آرا (۱۲۸۰ - ۱۶ اسفند ۱۳۲۹) نخست‌وزیر ایران در سال ۱۳۲۹.
محتویات
۱ آغاز زندگی و جوانی
۲ تحصیل در فرانسه
۳ بازگشت به ایران
۴ استاد دانشگاه جنگ
۵ اشغال ایران
۶ فرمانده دانشکده افسری
۷ ریاست ستاد ارتش
۸ لشکرکشی به آذربایجان
۹ نخست وزیری
۱۰ کشته شدن
۱۱ ابهامات در ترور رزم اراء
۱۲ سایر مخالفین ترور رزم اراء توسط خلیل طهماسبی و کتاب‌های منتشر شده در این رابطه
۱۳ وقایع مهم
۱۴ تالیفات
۱۵ پانویس
۱۶ جستارهای وابسته
۱۷ پیوند به بیرون
۱۸ منابع
آغاز زندگی و جوانی

حاجی علی رزم‌آرا در ۱۲۸۰ (۱۳۱۸ قمری)، در شب عید قربان در تهران به دنیا آمد. به همین دلیل «حاجی» را به نام او افزودند. علی رزم‌آرا بعدها به نام سپهبد رزم‌آرا در تاریخ سیاسی ایران شهرت یافت. پدرش از افسران تحصیلکرده قزاقخانه بود از این رو فرزندش را برای تحصیلات ابتدا به مکتب خانه و سپس به مدارس الیانس، اقدسیه و دارالفنون فرستاد علی در هفده سالگی وارد مدرسه نظام مشیرالدوله شد و بعد به خدمت بریگاد مرکزی درآمد. در عملیاتی در شمال برای مقابله با جنگلی‌ها (طرفداران میرزا کوچک‌خان جنگلی) و در آذربایجان در سرکوب اسماعیل آقا سیمیتقو شرکت موثر داشت و در ۱۲۹۹ درجه ستوان دومی گرفت.
پس از احراز درجه افسری در اثر اقداماتی که کرده بود به درجه سلطانی ارتقا مقام یافت و در سال ۱۳۰۲ همراه با افسران جوان به منظور فراگیری فنون نظامی، عازم فرانسه شد.
تحصیل در فرانسه

در ۱۳۰۲ رزم‌آرا همراه با چند افسر دیگر برای ادامه تحصیل به فرانسه اعزام شد. تحصیلات نظامی را در دانشگاه نظامی سن سیر انجام داد و پس از دو سال به ایران بازگشت. وی که وارد رشته پیاده نظام شده بود، از دانشکده سن سیر فارغ التحصیل شد.
بازگشت به ایران

پس از بازگشت به ایران ضمن تصدی فرماندهی گردان به درجه سرگردی ارتقا یافت. اقدامات او در منصب فرماندهی فوج کرمانشاه آنقدر چشمگیر بود که در سال ۱۳۱۱ با حفظ سمت به کفالت فرماندهی تیپ لرستان نیز منصوب شد و سال بعد با اخذ درجه سرهنگی به پاکسازی منطقه مزبور از عشایر پرداخت. طی سال ۱۳۱۴ به تهران انتقال یافت و در دایره جغرافیایی ارتش جای گرفت.
با انورالملوک هدایت، خواهر صادق هدایت، ازدواج کرد. پس از انتقال به تهران او را مأمور تشکیل دایره جغرافیایی ارتش کردند. چند ماه بعد مامور شد معاونت دروس دانشگاه جنگ را عهده‌دار شود. در پایان سال ۱۳۱۷، پس از ۶ سال خدمت با درجه سرهنگی، به رتبه سرتیپی ارتقا یافت و به عضویت شورای عالی جنگ، برگزیده شد.
استاد دانشگاه جنگ

هنگامی که سپهبد ژاندر فرانسوی دانشگاه جنگ را در ایران بنیان نهاد علی رزم آرا به معاونت وی منصوب شد و به درجه استادی رسید. وی که تاکتیک، نقشه خوانی و جغرافیای نظامی تدریس می‌کرد طی سال ۱۳۱۸ پس از نوزده سال خدمت به درجه سرتیپی رسید و به عضویت شورای عالی نظام برگزیده شد. اما هیچگاه نتوانست پست بالاتری در ارتش عهده دار شود، علت آن نیز وجود پرونده‌ای در دادسرای ارتش بود که رزم آرا را متهم به عدم اجرای حکم اعدام یکی از عشایر می‌کرد.
در شهریور ۱۳۲۰، که نیروهای متفقین به ایران حمله کردند، او در شورای عالی جنگ در حضور رضاشاه ترک مخاصمه را توصیه کرد. پس از فروپاشی ارتش، در مهر ۱۳۲۰ به فرماندهی لشکر یک در تهران برگزیده شد و آن را دوباره سازمان داد.
اشغال ایران

شهریور ۱۳۲۰ با حمله متفقین و اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، شورای عالی جنگ طرح استخدام سربازان پیمانی را تصویب کرد اما او از امضا آن خودداری کرد. با خروج رضاشاه یاران پیر او نیز بازنشته شدند و زمینه رشد افسران جوان ایجاد شد. رزم‌آرا نیز به جای سرلشکر بوذرجمهری به فرماندهی لشکر اول مرکز برگزیده شد و سپس به ریاست لشکر آمادگاه تعلیماتی ارتش رسید.
فرمانده دانشکده افسری

در سال ۱۳۲۲ که متفقین عده زیادی از رجال ارتش را به جرم تمایلات فاشیستی بازداشت کردند، وی به ریاست ستاد ارتش برگزیده شد. با افزایش محبوبیت او، فرماندهی دانشکده افسری و دفتر نظامی شاه نیز به او واگذار شد.
ریاست ستاد ارتش

در سال ۱۳۲۳ به درجه سرلشکری رسید، بنابراین مجدداً به ریاست ستاد ارتش بازگشت. این فرصتی بود تا روزنامه نگاران دوست رزم‌آرا زمینه حذف مخالفین او را فراهم آورند.منبع انتشار جزوات شرح حال تیمساران منبعث از اطلاعاتی بود که او در اختیار آنان می‌گذاشت تا افراد موثر ارتش را متزلزل کند و مشاغل حساس را در اختیار دوستان خود قرار دهد. اما چهارده ماه بعد سرلشکر حسن ارفع جایگزین او شد و در ۴۴ سالگی با بازنشستگی اجباری او را از گردونه خارج کرد. بنابراین رزم آرا برای بازگشت به قدرت ناچار شد با کمک مظفر فیروز و رهبران حزب توده، به قوام السلطنه نزدیک شود.
لشکرکشی به آذربایجان

وقتی احمد قوام (قوام السلطنه) در میان تحولات سیاسی جدّی که متوجه آذربایجان بود، در ۱۳۲۴ بر سر کار آمد رزم‌آرا به ریاست ستاد ارتش منصوب شد. پس از خروج نیروهای ارتش سرخ شوروی، درحالیکه مذاکرات فرقه دموکرات آذربایجان با دولت قوام ادامه داشت. با دستور شاه، رزم‌آرا ارتش را برای پیشروی در آذربایجان و کردستان آماده ساخت. قوام با اینکه مهمترین عنصر در خروج نیروهای روس از آذربایجان در ۱۳۲۵ و ضمیمه نشدن آن به اتحاد شوروی بود. ولی در برابر فرقه دموکرات آذربایجان و جمهوری مهاباد، قاطعیت نشان نمی‌داد.منبع نخست به این دلیل که دولت او در ائتلاف با حزب توده، همپیمان پیشه وری (رهبر فرقه دموکرات) بود. و دوم اینکه می‌دانست حل مسئله آذربایجان و آرام شدن فضای سیاسی کشور، برابر است با ائتلاف شاه و مخالفات قوام در مجلس و نتیجتاً سرنگونی اش.منبع مذاکرات او با پیشه وری نیمه کار ماند آنگاه که شاه و رزم‌آرا نخست به ی
ک تجسس هوایی به خلبانی شاه بر منطقه آذبایجان دست زده و سپس قوام را در عمل انجام شده گذاشته و او را مجبور به همکاری در پیشروی نظامی کردند.منبع اندکی بعد دولت قوام سرنگون شد. او بعدها تاکید کرد که مخالف این کار بود و شاه و رزم‌آرا او را مجبور به این عملیات نظامی کردند.منبع
ظاهراً شاه به رزم‌آرا وعده نخست وزیری داده بود اما حکیم الملک و سپس عبدالحسین هژیر به نخست وزیری رسیدند و صمیمیت سابق میان شاه و رئیس ستاد ارتش از میان رفت. با اینحال سپهبد پرافتخار، در میان نیروهای نظامی چنان جایگاهی داشت که برکناری او برابر بود با کودتایی به سبک سردار سپه.
شاه برای جلب رضایت مجدد ویمنبع در فروردین ۱۳۲۷ درجه سپهبدی را به رزم ارا اعطا کرد و نام او به عنوان چهارمین نفری که صاحب این مقام شد در تاریخ ارتش ایران به ثبت رسید.
نخست وزیری

اینها آرزوهای علی رزم‌آرا را برآورده نمی‌کرد. چراکه همه او را با رضاشاه مقایسه می‌کردند. از این رو در انتخابات دوره شانزدهم در ۱۳۲۸ تصمیم به مداخله گرفت و موفق هم بود. ولی با کشته شدن هژیر انتخابات تهران دوباره تکرار شده و با مقابله فضل الله زاهدی رئیس شهربانی که رقیب دیرینه او به شمار می‌رفت. نامزدهای جبهه ملی و هواداران ملی شدن نفت، به مجلس راه یافتند تا نیرومندترین اقلیت تاریخ پارلمانی ایران را برسازند. در تیرماه ۱۳۲۹ مجلسی که ظاهراً در اکثریت هواداران رزم‌آرا بود، رای تمایل به نخست وزیری او داد و شاه به‌ناچار آنرا پذیرفت. و در ۵ تیر ۱۳۲۹ او را به نخست‌وزیری منصوب کرد. ولی دربار، جبهه ملی در مجلس و نیروهای مذهبی به رهبری کاشانی در خیابان، از سه جهت بر او می‌تاختند. به طوریکه او با داشتن دولت، ارتش و اکثریت پارلمان، و در شرایطی که چراغ سبز دو ابرقدرت شوروی و انگلیس را نیز همراه داشت، یکی از ضعیف ترین دولتهای ایران را در اختیار داشت.
رزم‌آرا قصد داشت قرارداد الحاقی نفت (معروف به قرارداد گس-گلشائیان) را درمجلس به تصویب برساند، اما مخالفت جدّی و گسترده جبهه ملی به وی اجازه این کار را نداد که این امر موجب شد که او در ۵ دی ۱۳۲۹ لایحه قرارداد الحاقی را از مجلس پس بگیرد.
اندیشه ملی شدن نفت درمیان مردم گسترش یافته بود و رزم‌آرا توان مقابله با آن را نداشت.
با این حال هنگام معرفی هیات وزیران به شاه و مجلسین، شش وزارتخانه دولت او وزیر نداشت و کابینه نیم بند بدون وزیر امور خارجه، راه، پست و تلگراف، کار و دارایی تصویب شد. در مجلس سنا دکتر متین دفتری، سیدمحمد تدین، سرلشکرفضل الله زاهدی، عدل الملک دادگر، دکتر محمود حسابی و عبدالحسین نیکپور هیچگاه از مخالفت با رزم‌آرا دست بر نداشتند.
در مجلس شورای ملی نیز فراکسیون هشت نفری جبهه ملی به رهبری دکتر مصدق با او از در جنگ برآمدند. بود.
دکتر مصدق در سخنرانی خود در مجلس شورای ملی خطاب به رزم‌آرا می‌گوید:
خدا شاهد است اگر ما را بکشند. پارچه پارچه بکنند، زیربار حکومت این جور اشخاص نمی‌رویم وحدانیت نیت حق خون می‌کنیم، خون می‌کنیم، می‌ریزیم، و کشته می‌شویم (باعصبانیت) اگر شما نظامی هستید من از شما نظامی‌ترم می‌کشم همینجا شما را می‌کشم
رزم‌آرا در پاسخ او می‌گوید:
من از آقای مصدق تعجب می‌کنم! مجلس جای استدلال و بحث است نه جای منازعه و مشاجره و فحش. اگر جای فحش بود چند نفر چاله میدانی می‌آمدند اینجا!

صدارت رزم‌آرا با جنجال نفت همراه بود و او ناگزیر شد لایحه قرارداد گس-گلشائیان که دولت ساعد به مجلس داده بود را پس بگیرد. کابینه او چند بار مورد استیضاح قرار گرفت و نهایتاً با سخنانی که درباره عدم توانایی ملت ایران در اداره صنعت نفت ایران ابراز کرد، همگان رزم‌آرا را بزرگترین مانع بر سر ملی شدن نفت شناختند. رزم‌آرا چنین استدلال می‌کرد که ما توان فنی در اختیار گرفتن کامل صنعت نفت را نداریم و باید به افزایش سهم ایران از سود حاصل، به پنجاه درصد رضایت دهیم. همین باعث شد تا او را به عنوان یک خائن به منافع ملی ایران معرفی کنند. در بیرون از مجلس نیز جریانهای گوناگون کشور از دربار تا اسلامگرایان تندرو ائتلافی بر ضد رزم‌آرا ایجاد کرده بودند.
کشته شدن

در روز شانزدهم اسفند سال ۱۳۲۹ سپهبد حاجیعلی رزم‌آرا در مسجد شاه تهران کشته شد. در این باره دو روایت وجود دارد. یکی اینکه خلیل طهماسبی، که پس از دستگیری در همان لحظه خود را عبدالله موحد رستگاری معرفی کرد، این کار را کرد. فداییان اسلام، گروه اسلامگرای وابسته به نواب صفوی، که آنزمان در اتحاد با آیت الله کاشانی و جبهه ملی بود، همان روز مسئولیت آنرا به عهده گرفت. او پس از تصویب قانونی در مجلس شورای ملی مبتنی بر عفو قاتل رزم آرا به پیشنهاد شمس قنات آبادی و توشیح شاه آزاد شده و پس از کودتای ۲۸ مرداد، که دوباره بازداشت شد، قتل را منکر گشت. بنابر روایت فداییان اسلام، رزم‌آرا، هیچ اختلافی با شاه نداشت و شاه دشمن ملی شدن نفت بود. روایت دیگر آن است که اگرچه خلیل طهماسبی قصد این کار را داشت ولی در واقع گلوله او به رزم‌آرا نخورد، بلکه نخست وزیر ایران با گلوله‌ای با کالیبر بزرگ مربوط به یک اسلحه کلت کمری که تنها در اختیار ارتش بود، کشته شده‌است. و ضارب واقعی یک گروهبان ارتش بود (از محافظان رزم آرا) که با هماهنگی دربار و شخص اسدالله علم این قتل را انجام داده‌است.، بنابر روایت دوم، در آن مقطع، شاه مخالف رزم‌آرا بوده و از ان می‌ترسیده که رزم آرا کودتا کرده و قدرت را در دست بگیرد.
مصدق در خاطرات خود می‌گوید:
قاتل رزم‌آرا هرکه بود رفع کدورت از ذهن اعلیحضرت کرد
پس از دستگیری خلیل طهماسبی به اتهام قتل رزم‌آرا، «یک اعلامیه از طرف نواب صفوی (رهبر فداییان اسلام) صادر شد که در بالای آن «هوالعزیز» نوشته شده بود. این اعلامیه خطاب به شاه صادر شده بود» و «قاطعانه به شاه دستور می‌داد که باید فرمان آزادی قاتل رزم‌آرا را صادر کند، و برای هرگونه آزاری که وی در زمان بازجویی توسط پلیس دیده‌است، از او عذرخواهی نماید.» آیت‌الله کاشانی در مصاحبه‌ای نظرش را چنین ابراز داشت: «این عمل به نفع ملت ایران بود و این گلوله و ضربه عالی‌ترین و مفیدترین ضربه‌ای بود که به پیکر استعمار و دشمنان ملت ایران وارد آمد. قاتل رزم‌آرا باید آزاد شود; زیرا این اقدام او در راه خدمت به ملت ایران و برادران مسلمانش بوده‌است.»۹ بنا به خاطرات سیدمحمد واحدی از اعضای برجسته فداییان اسلام و حاج مهدی عراقی، رهبران جبهه ملی برای جلوگیری از اقدامات رزم‌آرا و حتی احتمال کودتا توسط وی، از فداییان اسلام درخواست می‌کنند که رزم‌آرا از سر راه نهضت ملی برداشته شود. در جلسه‌ای با حضور نواب صفوی، بقایی، فاطمی، نریمان، آزاد، حائری‌زاده، سنجابی، شایگان و مکی از طرف جبهه ملی حضور پیدا می‌کنند و دکتر فاطمی تأکید می‌کند که من اصالتاً از طرف خودم هستم و وکالتاً از طرف مصدق (چون کسالت داشت) و ایشان گفته‌اند هر تصمیمی که در این جلسه گرفته شود «برای خود من هم لازم‌الاجرأ است.» اما خلیل طهماسبی در متون بازجویی خود اعلام می‌دارد که در ان جلسه حائری زاده از طرف دکتر مصدق حضور یافته بود. نواب صفوی طی دو جلسه طولانی به شرط اجرای احکام اسلام در صورت به قدرت رسیدن جبهه ملی، پیشنهاد اعدام انقلابی رزم‌آرا را پذیرفت و جبهه ملی نیز متعهد شد که در صورت موفقیت، خواسته‌های فداییان اسلام را عملی نماید. همچنین نواب صفوی در این مورد با آیت‌الله کاشانی نیز ملاقات و گفتگو کرد و آیت‌الله کاشانی هم قول داد که «بگذار مرحله اول رزم‌آرأ برود، بقیه کارها درست می‌شود.» در سندی که متن بازجویی از خلیل طهماسبی در سال ۱۳۳۴ را نشان می‌دهد، وی ادعا کرده که جلساتی با رهبران جبهه ملی و آیت‌الله کاشانی داشته‌است ولی از اشخاص فقط نام بقایی و مکی و کاشانی و فاطمی را ذکر کرده‌است و نسبت به بقیه با عنوان «وکلاء اقلیت که نامشان در خاطرم نیست» پاسخ داده‌است. در دادنامه دادستان ارتش مورخ ۱۸/۱۰/۳۴ علیه فداییان اسلام پس از بازداشت گسترده به دلیل سوءقصد ناموفق به حسین علاء، به سابقه ترور رزم‌آرأ با معاونت «بعضی از نمایندگان اقلیت در دوره شانزدهم مجلس شورای ملی» اشاره شده‌است. و پای آیت‌الله کاشانی، بقایی، حائری‌زاده، مصدق و شایگان نیز به میان کشانده شده با توجه به نبود مدرک و عدم اثبات ادعا توسط دادستان پرونده مختومه گردید..
هیکل روزنامه‌نگار شهیر مصری می‌نویسد: بعداً شوهر اشرف (پهلوی) به من گفت وقتی که خبر ترور رزم‌آرا را به شاه دادند، گیج شد. او نمی‌توانست باور کند که نخست‌وزیرش بدین طریق از صحنه محو شده باشد. شاه بعد از شنیدن خبر گفت: «نمی‌توانم باور کنم، نمی‌دانم چه کار بکنم»
در روز ترور، اسدالله علم که خود مشوق رزم‌آرا برای حضور در مسجد بود پس از اطلاع از قتل رزم‌آرا به نزد شاه رفته و اعلامی می‌دارد که:
کلک او کنده شد.
فردای ترور رزم‌آرا، روزنامه نبرد ملت ارگان فدائیان اسلام، تیتر زد «رزم‌آرا به جهنم رفت و سایر خائنین به دنبال او رهسپار می‌شوند.» این تیتر را کرباسچیان، مدیر روزنامه زده بود. روزنامه دو قران بود، تا ساعت ده به ۲ تومان رسید؛ ۳ هم بار چاپ شد. شنبه صبح ابراهیم کریم آبادی، مدیر روزنامه اصناف عکسی چاپ کرد که در آن نواب صفوی دستش را روی سر سید حسین امامی و خلیل طهماسبی گذاشته بود و نوشت:«این دو مرد حق تربیت شده این مرد حق‌اند.» و اعلامیه نواب صفوی را با این تیتر چاپ کرده بود که «اعلام ما به دشمنان اسلام و غاصبین حکومت اسلامی ایران، شاه و دولت» و زیرش نوشته بود «حضرت استاد خلیل طهماسبی معروف به عبدالله موحد رستگار، طبق فرمان خدا رزم‌آرا را از میان برداشت. چنانچه دربار در عرض یک هفته از این سرباز برومند اسلام، حضرت خلیل طهماسبی عذرخواهی نکرده و آزاد ننماید، دربار را کن فیکون خواهیم کرد.»
محمد مهدی عبدخدایی، (که در سال ۱۳۳۱، دکتر حسین فاطمی، وزیر امور خارجه، را ترور کرد) از یاران نزدیک نواب صفوی و خلیل طهماسبی، ترور رزم‌آرا را کار گروه خود دانسته و ماجرای «ترور رزم‌آرا از سوی دربار» را افسانه سرایی جبهه ملی میداند.
مجلس شورای ملی در دوره شانزدهم در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۳۳۱ به درخواست شمس قنات آبادی (از یاران آیت‌الله کاشانی و همسر مادر محمدرضا شاه) در در ماده واحده‌ای به قید ۳ فوریت چنین تصویب کرد:
چون خیانت حاجعلی رزم‌آرا بر ملت ایران ثابت گردیده هرگاه قاتل او استاد خلیل طهماسبی باشد به موجب این قانون مورد عفو قرار می‌گیرد و آزاد می‌شود.

در این نشست مجلس مظفر بقایی رهبر حزب زحمتکشان ایران در این باره چنین گفت: «چون سپهبدعلی رزم آرا در دوران ریاست ستاد ارتش و ریاست دولت تمام توانایی و قدرت ناشی از مقامات فوق راعلیه مشروطیت و نابود کردن مبانی حکومت ملی و آزادی ایران که محصول قربانیها و مجاهدات مردم این کشوراست بکار برده بطوری که قطع نظراز سوءاستفاده از مقام دولتی خودعملا مقدم علیه حکومت ملی وآزادی ایران قرار گرفت تا آنجا که از هیچ قانون شکنی من‌جمله مداخله و ارعاب و تخویف دستگاه قضایی و قوه مقننه دریغ نکرد و بالنتیجه آثار حکومت ملی و آزادی و مصونیت قانونی افراد بر اثرتجاوزات و قلدری این شخص بکلی نابود شد. بنابراین امضاء کنندگان زیر آقای استاد خلیل طهماسبی را تجسم اراده ملی و عمل او را اجرای قضاوت افکارعمومی دانسته رجاء واثق داریم که باحترام افکارعمومی و حکومت مشروطه ایران از طرف دادگاه رایی برخلاف عدل و وجدان صادر نخواهد گردید چه در این مورد ملت ایران است که مشمول رای قضات آن دادگاه قرار خواهد گرفت»
فردای قتل رزم‌آرا، روز ۱۷ اسفند ۱۳۲۹ کمیسیون نفت پیشنهاد ملی کردن صنعت نفت را تصویب و اعلام کرد. قانون ملی شدن صنایع نفت در مجلس شورای ملی در تاریخ ۲۷ اسفند ۱۳۲۹ و در مجلس سنا در تاریخ ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ به تصویب رسید.
ابهامات در ترور رزم اراء

در مورد علت ترور رزم آراء و اینکه آیا قاتل او خلیل طهماسبی بوده‌است از همان دوران بین افراد گوناگون در صحت موضوع محل نزاع بود. ابوالفضل لسانی وکیل خلیل طهماسبی پس از مطالعه پرونده و نوع گلوله‌ها متوجه می‌شود که گلوله‌ها با هم فرق دارند و گلوله چهارمی که باعث مرگ رزم آراء شده‌است از نوع دیگری است. او موضوع را به طهماسبی می‌گوید ولی طهماسبی قبول نکرده ودر پاسخ لسانی می‌دارد که: شما می‌خواهید افتخار مرا بگیریدو از بین ببرید در مورد تناقضات پرونده رزم آرا و خلیل طهماسبی مواردی امده‌است که می‌توان آن را در میان اوراق بازجویی خود طهماسبی پیدا نمود. ‏در ص ۸۰ کتاب ناگفته عراقی می‌گوید:‏ ‏«‏ که یک خواهری بود که در موقعی که رزم ارا نزدیک شد اسلحه را منتقل کرد به خلیل، قبل از آن خلیل اسلحه در ‏اختیارش نبود ‏»‏ اما در اوراق بازجویی طهماسبی می‌گوید که اسلحه را از نواب گرفته‌است. کتاب اسرار قتل رزم ارا نوشته محمد ترکمان اسناد مربوط به بازجویی‌های طهماسبی در این مورد و حاضرین و محافظین رزم اراء را با ذکر موارد تناقض در بیانات انان نشر داده‌است.
سایر مخالفین ترور رزم اراء توسط خلیل طهماسبی و کتاب‌های منتشر شده در این رابطه

سالهای بحرانی –خاطرات ناصر خان قشقائی - صفحات۱۲۴ الی ۱۲۶ نشر رسا ‏‏۱۳۶۶ ‏
خاطرات سیاسی – سرهنگ مصور رحمانی -۱۳۶۴ انتشارات رواق
آن سوی خاطره‌ها - خاطرات سرتیپ شایان فر - وکیل مدافع نواب صفوی
رحمانی، غلامرضا؛ خاطرات سیاسی، تهران، رواق، بی‌تا، صص۲۷۰ـ۲۷۶. ‏
خاطرات مهندس شریف امامی - تاریخ شفاهی هاروارد - نشر نگاه امروز ۱۳۸۰ ص ۱۳۵ - تاریخ شفاهی هاروارد
سیری در نهضت ملی شدن نفت - خاطرات شمس قنات آبادی - ۱۳۷۷ -‏ISBN 964-5645-07-07‎‏ در ص ۲۱۰ الی ۲۲۰ ‏
تاریخ شفاهی هاروارد – مصاحبه دکتر بقایی با دکتر حبیب لاجوردی مصاحبه دوم ۴ ژوئن ۱۹۸۶- ‏ص ۱۳۶ الی ۱۴۹‏
گذشته چراغ راه آینده بی تاریخ -ص ۵۴۰-۵۴۲ به نقل از مجله خواندنیها ش ۳۹ و ۴۲ و ۴۴ ‏
طلوعی، محمود؛ بازی قدرت، تهران، علم، ۱۳۷۳، ج۱، ص ۴۵۰ الی ص۴۵۵ ‏
خاطرات حسن گرامی - مرکز اسناد انقلاب اسلامی -تدوین صمد قائم پناه -۱۳۸۸
خاطرات مرتضی کاشانی - مرکز اسناد انقلاب اسلامی -تدوین حبیب الله مهر جو -۱۳۹۰
اسرار قتل رزم ارا - محمد ترکمان - انتشارات رسا
وقایع مهم

وقایع مهم در کابینهٔ رزم آرا عبارت است از: طرح رسمی پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت در مجلس شورای ملی، تشکیل کنفرانس اقتصادی کشورهای اسلامی در تهران، عقد قرار داد بین ایران و آمریکا برای استفاده از کمک مالی آمریکا. امضاء موافقت نامهٔ بازرگانی ایران و شوروی، ازدواج شاه با دوشیزه ثریا اسفندیاری، فرار سران حزب توده از زندان، ورود آقا خان محلاتی پیشوای فرقهٔ اسماعیلیه به تهران، تحصن عده‌ای از مدیران و نویسندگان روزنامه‌ها در مجلس شورای ملی.
تالیفات

دوره کتاب‌هائی با عنوان «جغرافیای نظامی ایران» به نام اوست. چند مقاله و نوشتار بلند هم درباره بلوچستان انگلیس، ترکستان شوروی، قفقازیه، ترکیه، افغانستان و عربستان به صورت جزوه و کتاب کوچک منتشر کرده‌است.
از رزم‌آرا ۵ فرزند به نام‌های نوذر، هرمز، سیمین، کامبیز و پرویز باقی‌ماند. برادر دیگر او سرتیپ حسینعلی رزم‌آرا رئیس دایره جغرافیایی ارتش بود. آرامگاه رزم‌آرا در باغ طوطی در حضرت عبدالعظیم است.
پانویس

↑ دکتر محمد مصدق، خاطرات و تالمات

↑ ایران بین دو انقلاب -آبراهامیان، یرواند، ترجمه گل‌محمدی ـ فتاحی، تهران، نی، ۱۳۷۷ش
↑ ناسیونالیسم در ایران -کاتم، ریچارد، ترجمه احمد تدین، تهران، کویر، چ ۳، ۱۳۸۳ش
↑ مصدق و نبرد قدرت-همایون کاتوزیان، ترجمه احمد تدین، تهران، رسا، ۱۳۷۱ش
↑ اسرار قتل رزم‌آرا - محمد ترکمان
↑ کتاب سالهای بحرانی –خاطرات ناصر خان قشقائی نیز این موضوع در صفحات ۱۲۴ الی ۱۲۶ - نشر رسا ‏‏۱۳۶۶
↑ تاریخ شفاهی هاروارد – مصاحبه دکتر بقایی با دکتر حبیب لاجوردی مصاحبه دوم ۴ ژوئن ۱۹۸۶
↑ اطرات سیاسی – سرهنگ مصور رحمانی -۱۳۶۴ انتشارات رواق
↑ ذشته چراغ راه آینده بی تاریخ -ص ۵۴۰-۵۴۲ به نقل از مجله خواندنیها ش ۳۹ و ۴۲ و ۴۴
↑ اطرات مهندس شریف امامی - تاریخ شفاهی هاروارد - نشر نگاه امروز ۱۳۸۰ ص ۱۳۵
↑ اسرار قتل رزم‌آرا - محمد ترکمان
↑ روایتی که ناگفته ماند- هیکل، محمدحسنین، حمید احمدی، تهران، الهام، چ ۳، ۱۳۶۳ش، ص ۱۱۲.
↑ ایران کوه آتشفشان - سیدمحمد اصفیای، تهران، بی‌نا، ۱۳۵۸ش، ضمائم، ص ۱۸۴
↑ ناگفته‌ها، خاطرات مهدی عراقی- صص ۷۷ـ۷۲
↑ خواندنیها، س ۱۶، ش ُ ۱۷ (۹/۸/۱۳۳۴)
↑ سیدمجتبی نواب صفوی، اندیشه‌ها و مبارزات و شهادت او - سیدحسین خوش‌نیت - منشور برادری، ۱۳۶۰ش، ص ۵۱
↑ ناگفته‌ها - خاطرات مهدی عراقی، ص ۷۲
↑ خاطرات سید محمد واحدی - مرکز اسناد انقلاب اسلامی- ص۷۲
↑ اسرار قتل رزم آرا - محمد ترکمان
↑ خاطرات سید محمد واحدی - مرکز اسناد انقلاب اسلامی - ص۷۲-۷۵
↑ ناگفته‌ها - حاطرات مهدی عراقی صص ۷۷ـ۷۵.
↑ جمعیت فدائیان اسلام به روایت اسناد - احمد گل محمدی- ج ۲، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲، صص ۶۶۹ـ۶۶۶.
↑ قلم و سیاست- محمدعلی سفری، ج ۱، تهران، نامک، ۱۳۷۱ش، صص ۴۲۲ـ ۴۲۱
↑ اسرار قتل رزم آرا - محمد ترکمان
↑ ایران: روایتی که ناگفته ماند، حمید احمدی تهران، الهام، ۱۳۶۳ صص ۱۱۲-۱۱۳.
↑ خاطرات مرتضی کاشانی - مرکز اسناد انقلاب اسلامی -ص۷۱-۱۳۹۰
↑ %D8%B3%D9%87. %D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B1. %D8%A8%D8%A7. %D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%AE%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C%28%DB%B1%29/. %D8%A7%D8%AF%D8%B9%D8%A7%DB%8C. %D9%82%D8%AA%D9%84. %D8%B1%D8%B2%D9%85. %D8%A2%D8%B1%D8%A7. %D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B7. %D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1. %D8%AF%D8%B1%D9%88%D8%BA. %D8%A7%D8%B3%D8%AA%28+%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85%29.html
↑ %D8%B3%D9%87. %D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B1. %D8%A8%D8%A7. %D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%AE%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C%28%DB%B1%29/. %D8%A7%D8%AF%D8%B9%D8%A7%DB%8C. %D9%82%D8%AA%D9%84. %D8%B1%D8%B2%D9%85. %D8%A2%D8%B1%D8%A7. %D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B7. %D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1. %D8%AF%D8%B1%D9%88%D8%BA. %D8%A7%D8%B3%D8%AA%28+%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85%29.html
↑ %D8%B3%D9%87. %D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B1. %D8%A8%D8%A7. %D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%AE%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C%28%DB%B1%29/. %D8%A7%D8%AF%D8%B9%D8%A7%DB%8C. %D9%82%D8%AA%D9%84. %D8%B1%D8%B2%D9%85. %D8%A2%D8%B1%D8%A7. %D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B7. %D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1. %D8%AF%D8%B1%D9%88%D8%BA. %D8%A7%D8%B3%D8%AA%28+%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85%29.html


↑ محمد علی موحد، خواب آشفته نفت
↑ گرامی، حسن- مرکز اسناد انقلاب اسلامی -تدوین صمد قائم پناه -۱۳۸۸
↑ اوراق بازجویی خلیل طهماسبی مورخ ‏‏۱۷/۱۰/۱۳۳۴‏
↑ سی و هفت سال. احمد سمیعی. چاپ چهارم. دی ماه ۱۳۶۷. ص ۱۹.
جستارهای وابسته

ملی شدن نفت
جبهه ملی
فرقه دموکرات آذربایجان
فهرست فرماندهان ارتش ایران
فهرست نخست‌وزیران ایران پس از مشروطه
پیوند به بیرون







منابع

عبدالحسین آذرنگ، سپهبد حاجیعلی رزم‌آرا، بخارا

ن • ب • و
نخست‌وزیران محمدرضا پهلوی
محمدعلی فروغی علی سهیلی احمد قوام محمد ساعد مرتضی قلی بیات ابراهیم حکیمی محسن صدر ابراهیم حکیمی احمد قوام رضا حکمت ابراهیم حکیمی عبدالحسین هژیر محمد ساعد علی منصور علی رزم‌آرا حسین علاء محمد مصدق احمد قوام محمد مصدق فضل‌الله زاهدی حسین علا منوچهر اقبال جعفر شریف امامی علی امینی اسدالله علم حسنعلی منصور امیر عباس هویدا جمشید آموزگار جعفر شریف امامی غلامرضا ازهاری شاپور بختیار

رده‌ها: نخست‌وزیران پهلوی دوماهالی تهرانترور شدگان توسط جمعیت فدائیان اسلامترورشدگان اهل ایراندانش‌آموختگان دارالفنوندرگذشتگان ۱۹۵۱ (میلادی)زادگان ۱۹۰۱ (میلادی)سپهبدهای اهل ایرانسیاستمداران ترورشده اهل ایرانسیاست‌مداران کشته‌شدهمدفونان در باغ طوطیمرگ به وسیله اسلحه گرم در ایراننخست‌وزیران اهل ایران

فس انگلیسی

Sepahbod (Lieutenant General) Haj Ali Razmara (Persian: حاجیعلی رزم‌آرا Ḥājī`alī Razmārā) (1901 – March 7, 1951) was a military leader and Prime Minister of Iran.

Razmara (an adopted name loosely translated as "war planner" or more accurately "battle organizer") was born in Tehran and studied at the military academy of Saint-Cyr in France and climbed his way up and eventually became Prime Minister in 1950.

He was assassinated by 26 year-old Khalil Tahmassebi of the Fadayan-e Islam organization with 3 bullets in Tehran at the age of 49. Razmara was the third Iranian Prime Minister to be assassinated.

Contents
1 Anglo-Iranian oil negotiations
2 Premier of Iran
3 Assassination
4 Effects on Iranian government
5 See also
6 Notes
7 References
Anglo-Iranian oil negotiations

Ali Razmara came closer than any other prime minister to ratifying the Supplemental Oil Agreement between Iran and the Anglo-Iranian Oil Company (AIOC). The Supplemental Agreement drew the ire of most Iranians and Majlis of Iran deputies because it provided far less favorable terms than the Venezuela agreement between the Standard Oil of New Jersey and the Venezuelan government, and the agreement between the Arabian-American Oil Company and the Saudi Arabian government. In addition, it gave continuous control of Irans oil industry to a foreign company and country; the living and working conditions of its Iranian workers were extremely poor; it refused to allow Iranians a greater voice in the companys management; and it denied them the right to audit the companys books. The AIOC did, however, offer a few improvements: It guaranteed that its annual royalty payments would not drop below 4 million pounds; it would reduce the area where it would be allowed to drill; and it promised to train more Iranians for administrative jobs. Razmara asked Anglo-Iranian to revise some of the agreement terms, namely to allow Iranian auditors to review their financial activities, offer Iranians managerial jobs, and pay some of the royalties to the Iranian government in advance. The British refused and lost the opportunity.

It is important to note here that the very reason Razmara was in office was a direct result of the urgings of the British Foreign Office and the AIOC to the Shah who wanted a stronger figure than his predecessor, Prime Minister Mansur, to ensure the success of the Supplemental Agreement. "Only a man with fierce determination, they believed, would be strong enough to face down Mossadegh and the National Front."

Premier of Iran

Razmara promoted a plan for decentralization of government together with decentralization of the Seven-Year Plan for infrastructure development and improvement. His idea was to bring government to the people; an unheard-of idea in Iran. His plan called for setting up local councils in Iran’s 84 districts to run local affairs such as health, education and agricultural programs. One of his most enduring achievements was the institution of the Point IV Program via Agreement with US President Harry Truman.

Razmara began trimming the government payrolls, eliminating a large number of officials out of a total of 187,000 civil servants. At one stroke he terminated nearly 400 high-placed officials. By so doing, Razmarra earned the wrath of the powerful land-owning and merchant families and most conservatives without gaining the confidence of the radical Tudeh Party. Additionally his opposition to expropriation of AIOC assets at Abadan earned him the wrath of the small but powerful group of Majlis deputies known as the National Front. The National Front was led by Majlis Member, Mohammed Mossadegh, whose leading ally in Parliament was Assembly Speaker Ayatollah Kashani.

Assassination

On March 7, 1951, Razmara went to a mosque for a memorial service. The police opened a corridor through the inner courtyard for the Prime Minister. The assassin, in the crowd, fired three quick shots, fatally wounding the Prime Minister. Khalil Tahmassebi, a member of the militant Islamic group Fadayan-e Islam, was arrested at the scene.

Fadayan-e Islam supported the demands of the National Front, which held a minority of seats in Parliament, to nationalize the assets of the British Anglo-Iranian Oil Company. As Prime Minister, Razmara had convinced the majority that nationalization would be folly, but his assassination eliminated the sole voice powerful enough to oppose the demands of the National Front.

The National Front was led by Dr. Mohammed Mossadegh, who became Prime Minister within two months of Razmaras assassination. However, control of the party was held by Ayatollah Seyid Abol Ghasim Kashani, the leader of the countrys mullahs. Kashani, along with other National Frontists, defended the act as justified. The National Front declared Prime Minister Ali Razmara an enemy of Islam and a traitor to Iran for his opposition to the terms of the Oil Nationalization Law.

Although it was well known that Ayatollah Kashani controlled the Fedayan, there is no evidence that he or any other National Front member, was ever officially implicated in the assassination of Prime Minister Ali Razmara.

At a public demonstration the following day attended by more than 8,000 Tudeh Party members and National Front supporters, Fadayan-e Islam distributed leaflets carrying a threat to assassinate the Shah and other government officials if the assassin, Khalil Tahmassebi, was not set free immediately. Threats were also issued against any Majlis member who opposed Oil Nationalization.

The second Iranian official to die at the hands of the assassins was Education Minister Dr Abdul Hamid Zangeneh. Zangeneh was dean of Law at Tehran University and was not shy about voicing his opposition to oil nationalization. A few days later authorities uncovered the details of the plot to assassinate the Shah and other officials on the morning of the Persian New Year. This led to the arrests of several Fedayan members, including its leader, Navab Safavi. But the troubles continued with the attempted assassination of the Queens cousin, Yaya Bakhtiari, who was severely wounded but survived. All of this occurred in conjunction with riots and demonstrations orchestrated by the outlawed Tudeh Party and National Front supporters.

In November 1952, the Parliament voted a full pardon for Tahmassebi. He was hailed as a hero and was granted an audience with Prime Minister Mohammed Mossadegh. Mossadegh barred photographers from the meeting.

Effects on Iranian government


This section does not cite any references or sources. Please help improve this section by adding citations to reliable sources. Unsourced material may be challenged and removed. (December 2011)
On March 12, 1951 the Majlis voted to nationalize Iran’s oil. Not one Majlis member voted against the Act. A spectator in the gallery is reported to have shouted "Eight grains of gunpowder have brought this about." This was followed by a vote on March 28 to expropriate the AIOC properties at Abadan.

The Shah appointed Hussein Ala to succeed Razmara as Prime Minister. This move was met by further assassinations, riots, and demonstrations throughout the country. Ala ultimately resigned his post as Prime Minister. The Shah opted to go with former Primer Minister Sayyid Ziya al-Din Tabatabai but the Majlis, led by the National Front, voted on a referendum naming Mohammed Mossadegh to the post.

The nationalization of the oil industry was supported by the vast majority of the Iranian public. Prime Minister Mossadegh and the National Front successfully led the charge to nationalize the oil and expel the AIOC. As this move dealt a severe blow to British interests in Iran, the US and Britain orchestrated the now well-known coup détat in 1953, code-named Operation Ajax, removing Mossadegh from power and reinstating the Shah. Mohammad Reza Shah was in power until the 1979 revolution, which led to the establishment of the Islamic Republic.

See also

AIOC
List of Prime Ministers of Iran
Pahlavi Dynasty
Notes

^ Kinzer, Stephen. All The Shahs Men (Hoboken, N.J.: John Wiley & Sons, Inc., 2003. p. 66
^ Kinzer, Stephen. All The Shahs Men(Hoboken, N.J.:John Wiley & Sons, Inc., 2003. p. 72
References

Alí Rizā Awsatí (علیرضا اوسطى), Iran in the past three centuries (Irān dar Se Qarn-e Goz̲ashteh - ایران در سه قرن گذشته), Volumes 1 and 2 (Paktāb Publishing - انتشارات پاکتاب, Tehran, Iran, 2003). ISBN 964-93406-6-1 (Vol. 1), ISBN 964-93406-5-3 (Vol. 2).
Stephen Kinzer, All The Shahs Men: An American Coup and the Roots of Middle East Terror (John Wiley & Sons, New Jersey, 2003). ISBN 0-471-26517-9
Mary Ann Heiss, Empire and Nationhood: The United States, Great Britain, and Iranian Oil, 1950-1954 (Columbia University Press, 1997). ISBN 0-231-10819-2
Tomas B Phillips, Queer Sinister Things: The Hidden History of Iran (Lulu Enterprises, Inc, 2010). ISBN 0-557-50929-7
Mostafa Elm, Oil, Power, and Principle: Irans Oil Nationalization and Its Aftermath (Syracuse: Syracuse University Press, 1994). ISBN 0-8156-2642-8
Yousof Mazandi, United Press, and Edwin Muller, Government by Assassination (Readers Digest September 1951).
Political offices
Preceded by
Ali Mansour Prime Minister of Iran
1950 – 1951 Succeeded by
Hossein Ala
Military offices
Preceded by
Fazlollah Zahedi Chief commander of Imperial Army
1942 –1950 Succeeded by
Fazlollah Zahedi
v t e
Prime Ministers of Iran (List)
v t e
Commander in Chiefs of the Iranian Army since 1923
Authority control
VIAF: 195087969
Categories: Prime Ministers of IranAssassinated Iranian politiciansDeaths by firearm in Iran1901 births1951 deathsPeople murdered in IranPeople from TehranAssassinated heads of governmentEcole Spéciale Militaire de Saint-Cyr alumni

قس آلمانی

Haj Ali Razmara (persisch ‏حاجیعلی رزم‌آرا‎ `Alī Razmāra; * 1901 in Teheran; † 7. März 1951) war Generalleutnant (Sepahbod) der iranischen Armee und vom Juni 1950 bis März 1951 Premierminister des Iran. Er war mit Anwar-el Moluk Hedayat, einer Schwester von Sadegh Hedayat, verheiratet und hatte fünf Kinder. Razmara ist ein angenommener, literarischer Name und bedeutet wörtlich übersetzt „Kampfgestalter“. Razmara wird als „methodisch, diszipliniert, ernsthaft und ehrgeizig“ beschrieben. Er starb am 7. März 1951 durch ein politisch motiviertes Attentat eines Mitglieds der Islamistengruppe Fedajin-e Islam.
Inhaltsverzeichnis
1 Jugend und militärische Karriere
2 Premierminister des Iran
3 Ermordung
4 Auswirkungen auf die Politik im Iran
5 Siehe auch
6 Literatur
7 Einzelnachweise
Jugend und militärische Karriere

Haj Ali kam am Abend des Opferfestes 1901 zur Welt. Das führte dazu, dass man seinem Vornamen Ali noch Haj hinzufügte. Bereits in der Grundschule war er Klassenbester. Nach dem Besuch der Grundschule besuchte er zunächst das französische Gymnasium in Teheran und ging später zur Dar al-Fonoun. Anschließend schrieb er sich in die gerade neu eröffnete Militärschule in Teheran ein. Bei der Aufnahmeprüfung erreichte er das zehntbeste Ergebnis aller jemals getesteten Bewerber.
Nach seinem Abschluss begann er seine militärische Laufbahn in der Zentrale der Militärverwaltung. Unter Reza Schah war er an der Niederschlagung der separatistischen Jangali Bewegung von Mirza Kutschak Khan im Norden Irans und der Separatistenbewegung von Ismael Agha Simko, dem Anführer des kurdischen Schikak-Stammes, in Aserbaidschan beteiligt.
Im Alter von 22 Jahren wurde er zusammen mit weiteren Offizieren an die Militärakademie St. Cyr in Frankreich gesandt. Nach zwei Jahren kehrte er in den Iran zurück. Er wurde für 6 Jahren nach Lurestan abkommandiert, um die dortigen anhaltenden separatistischen Unruhen zu beenden. 1934 wurde er nach Teheran zurückbeordert und dort mit der Gründung des Zentrums für militärische Kartographie beauftragt. Später wurde er stellvertretender Präsident der iranischen Militärakademie und verantwortlich für die Offiziersausbildung.
Mit 37 Jahren wurde er 1938 zum General befördert. Von da ab war er Mitglied des Hohen Militärrats. Im August 1941, als Iran von England und der Sowjetunion im Rahmen der anglo-sowjetischen Invasion angegriffen wurde, riet er Reza Schah zur sofortigen Kapitulation. Nach der Auflösung der iranischen Armee durch die alliierten Streitkräfte hat General Razmara die Truppenreste in Teheran neu formiert und als Division Nr. 1 neu gegründet.
Unter Premierminister Ahmad Qavam wurde General Razmara Chef der iranischen Armee. Nach dem Zweiten Weltkrieg war er maßgeblich an der Auflösung der 1946 mit Unterstützung der Sowjetunion gegründeten Aserbaidschanischen Volksregierung und damit an der Beendigung der Irankrise beteiligt.
Premierminister des Iran

Nach dem Rücktritt von Premierminister Rajab Ali Mansour am 26. Juni 1950 wurde Haj Ali Razmara Premierminister. Razmara trat für eine Dezentralisierung der Regierung ein. Sein Motto war: "Bringen wir die Regierung zu den Leuten". Dementsprechend brachte er als erste Gesetzesinitiative eine Vorlage zur Schaffung von Stadt- und Bezirksräten ins Parlament ein. Die kommunale Selbstverwaltung war nach der iranischen Verfassung zwar vorgesehen, aber bisher nicht umgesetzt worden. Die Stadt- und Bezirksräte sollten u.a. für die lokale Gesundheitsversorgung, das Schulwesen und landwirtschaftliche Projekte zuständig sein. Ein erbitterter Gegner der Dezentralisierung war Mossadegh. Um seine politische Machtbasis abzusichern, bereitete Razmara die Gründung einer neuen, sozial-demokratisch orientierten Partei vor.
Der bedeutsamste Erfolg Razmaras war die Institutionalisierung des Point IV Programms (asl-e chahar) im Iran durch eine Vereinbarung mit dem Präsidenten der Vereinigten Staaten Truman. In Razmaras Amtszeit fielen die Verhandlungen mit der Anglo-Iranian Oil Company (AIOC) über eine gerechtere Verteilung der Öleinnahmen. Die Raffinerie von Abadan hatte sich in den vergangenen 40 Jahren zur größten Raffinerie der Welt entwickelt. Die Raffinerie wie alle anderen Ölanlagen in diesem Teil Irans wurden von der britischen Anglo-Iranian Oil Company (AIOC) auf der Grundlage eines 1933 zwischen der AOIC und dem Iran geschlossenen Abkommens betrieben. Nach diesem für eine Dauer von 60 Jahren geltenden Abkommen standen dem Iran ca. 8 % des Nettoerlöses aus dem Verkauf des Rohöls zu, nicht gerechnet Erlöse aus der Raffinerie und dem Verkauf von Ölfertigprodukten. Die AIOC erzielte im Jahre 1947 einen Nettoerlös von £40 Mio., wovon an den Iran £7 Mio. abgeführt wurden, was einer Quote von 18 % entsprach.
Die politische Auseinandersetzung zwischen Razmara und Mossadegh war bereits zu Beginn der Amtszeit von Razmara von einer Morddrohung geprägt. Razmara stellte am 27. Juni 1950 sein Kabinett und sein Regierungsprogramm dem iranischen Parlament vor. In der folgenden Sitzung griff Mossadegh Razmara persönlich an:
„... Ich schwöre bei dem einen Gott, es wird Blut fließen, es wird Blut fließen. Wir werden kämpfen, und wir werden vielleicht getötet werden. Falls Sie ein Mann des Militärs sind, so bin ich mehr Soldat als Sie. Ich werde töten, noch in diesem Parlament werde ich Sie töten.“
Im Jahr 1950 verhandelte die Arabian-American Oil Company (ARAMCO) mit den Saudis über ein neues Abkommen, das eine 50/50-Aufteilung der Nettoöleinnahmen vorsah. Für die iranische Regierung, das Parlament und den Schah war es selbstverständlich, dass mit der AIOC eine vergleichbare Regelung erzielt werden sollte. In den Verhandlungen hatte die iranische Regierung zwei Möglichkeiten: Sie konnte mit der Verstaatlichung oder, wie in dem Abkommen vorgesehen, nach 30 Jahren (1963) mit einer massiven Besteuerung der AIOC-Gewinne drohen. Razmara war ein entschiedener Gegner einer Verstaatlichung, während Mossadegh, der Sprecher der neu gegründeten Partei der Nationalen Front in der Verstaatlichung den einzig gangbaren Weg sah. Razmara hatte ein Gutachten über die Folgen der Verstaatlichung der Ölanlagen in Auftrag gegeben. Die Gutachter Fathollah Nacficy und Baqer Mostofi, die bei der AIOC beschäftigt waren, kamen zu dem Schluss, dass es für eine noch zu gründende nationale iranische Ölgesellschaft extrem schwierig sein würde, das Kartell der internationalen Ölgesellschaften aufzubrechen, und Rohöl oder raffiniertes Öl auf dem Weltmarkt zu verkaufen. Eine Verstaatlichung würde aufgrund der Blockadehaltung des Kartells zu einem erheblichen Einnahmeverlust für den Iran führen.
In einer Sondersitzung am 24. Dezember 1950 sagte Premierminister Razmara im iranischen Parlament:
„Ich möchte hier klarstellen, dass Iran gegenwärtig nicht über die industriellen Möglichkeiten verfügt, das Öl aus der Erde zu holen, und es auf dem Weltmarkt zu verkaufen Meine Herrn, Sie können doch mit den Ihnen zur Verfügung stehenden Mitarbeitern nicht einmal eine Zementfabrik managen. Ich sage das in aller Deutlichkeit, wer das Vermögen und die Ressourcen unseres Landes in Gefahr bringt, begeht Verrat an unserem Volk.“
Die Gegenrede zur Regierungserklärung von Premierminister Razmara hielt Mozaffar Baqai. Baqai trat entscheiden für eine Verstaatlichung ein und übte heftige Kritik an der Position von Razmara.
Mossadegh verschärfte die politische Auseinandersetzung mit der Regierung am 7. März 1951 mit einer Presseerklärung zur Position des Premierminister Razamara in der Ölfrage:
„Im Namen der Nationalen Front erkläre ich, dass die Iraner nur Hass gegenüber dem, was der Premierminister gesagt hat, empfinden. Wir halten eine Regierung für illegitim, die sich auf solch eine sklavenhafte Erniedrigung einlässt. Es führt kein Weg an der Verstaatlichung des Öls vorbei.“
Noch am selben Tag wurde Razmara von einem Mitglied der Fedajin-e Islam ermordet.
Ermordung

Nach seiner Rede im Parlament ging Razmara zur Soltani Moschee im Basar, um an einer Trauerfeier für Ayatollah Fajz teilzunehmen. Die Polizei bahnte für den Premierminister einen Weg durch die versammelte Menschenmenge. Khalil Tahmasbi, ein Mitglied der Fedajin-e Islam, schoss dreimal und verwundete Razmara tödlich. Er wurde noch am Tatort verhaftet. Ayatollah Abol-Ghasem Kashani erklärte den Mörder Razmaras zu einem "Retter des iranischen Volkes" und forderte seine umgehende Entlassung aus dem Gefängnis. Kashani hatte zuvor in einer Fatwa Razmara zum Tode verurteilt.
Eine Woche nach der Ermordung Razmaras beschloss das iranische Parlament die Verstaatlichung der Ölanlagen. Am 8. Mai 1951 wurde Mossadegh Premierminister. Der Mörder Razmaras wurde im November 1952 aufgrund einer von Kashani verfassten Resolution mit Unterstützung der Abgeordneten der Nationalen Front vom iranischen Parlament begnadigt. Der bereits 104 Jahre alte Vater von Razmara hatte noch in einem persönlichen Brief an das Parlament die Ablehnung der Resolution gefordert, in dem er auf die Verdienste seines Sohnes hinwies, der sein ganzen Leben lang sich für die Nation eingesetzt habe. Es nützte nichts. Der Mörder wurde als Held gefeiert und Premierminister Mossadegh empfing ihn in seinem Amtssitz.
Haj Ali Razmara wurde im Bagh-e Touti (Pappageiengarten) in Shah Abdul Azim in Ray bestattet.
Auswirkungen auf die Politik im Iran

Nach der Ermordung Razmaras begann eine Periode von Mordanschlägen, Morddrohungen und gewalttätigen Demonstrationen, wie sie das Land so noch nicht gesehen hatte. Die Verstaatlichung der Ölindustrie führte zur Abadan-Krise, die Mohammad Reza Schah ins erste Exil zwang, und zum Sturz der Mossadegh-Regierung führte. Die Krise wurde erst durch das Eingreifen der USA unter Präsident Eisenhower beendet. Das Mitte der fünfziger Jahre geschlossene Konsortialabkommen, das die Frage der Öleinnahme für die nächsten 25 Jahre klären sollte, stellte letztlich niemanden im Iran wirklich zufrieden.
Siehe auch

Attentat auf Ahmad Kasravi
Attentat auf Abdolhossein Hazhir
Attentat auf Hassan Ali Mansour
Attentate auf Mohammad Reza Schah Pahlavi
Hassan Arfa
Gholamali Bayandor
Literatur

Alí Rizā Awsatí (علیرضا اوسطى): Iran in the past three centuries (Irān dar Se Qarn-e Goz̲ashteh - ایران در سه قرن گذشته), Band 1 und 2 (Paktāb Publishing - انتشارات پاکتاب, Teheran, Iran, 2003). ISBN 9-6-49340-66-1 (Band 1), ISBN 9-6-49340-65-3 (Band 2).
Mostafa Elm: Oil, Power, and Principle. Irans Oil Nationalization and Its Aftermath. Syracuse University Press, Syracuse NY 1994, ISBN 0-8156-2642-8.
M. Reza Ghods: The rise and fall of General Razmara. In: Middle Eastern Studies. 1, 1, Jan. 1993, S. 22–35.
Mary Ann Heiss: Empire and Nationhood. The United States, Great Britain, and Iranian Oil, 1950–1954. Columbia University Press, New York NY 1997, ISBN 0-231-10819-2.
Stephen Kinzer: All The Shahs Men. An American Coup and the Roots of Middle East Terror. John Wiley & Sons, Hoboken NJ 2003, ISBN 0-471-26517-9.
Yousof Mazandi, United Press, und Edwin Muller: Government by Assassination. Readers Digest, September 1951.
Abbas Milani: Eminent Persians. The men and women who made modern Iran, 1941–1979. Band 1. Syracus University Press u. a., Syracus NY u. a. 2008, ISBN 978-0-8156-0907-0, S. S. 483–489.
Mehdi Shamshiri: Five historical terrors - Opening the way for premiership of Mossadegh. 2011. ISBN 978-0-578-08079-6.
Einzelnachweise

↑ Abbas Milani: Eminent Persians. Syracuse University Press, Bd.1, 2008, S. 483
↑ a b Gholam Reza Afkhami: The life and times of the Shah. UC Press, 2009, S. 119.
↑ Stephen Kinzer: All the Shahs Men. John Wiley and Sons, 2003, S. 67
↑ Redemitschrift der Parlamentsschreiber vom 16. Majlis, 8. Tir 1329. Zitiert nach: Ali Mirfetros: Mohammad Mosaddeq - Pathology of a failure. Farhanf, Montreal 2008, S.57.
↑ Volltext des Parlamentsprotokolls vom 27. Juni 1950
↑ a b Gholam Reza Afkhami: The life and times of the Shah. UC Press, 2009. S. 121.
↑ Gholam Reza Afkhami: The life and times of the Shah. UC Press, 2009. S. 199.
Ausklappen
Premierminister des Iran
Ausklappen
Premierminister der Islamischen Republik Iran

Kategorien: Militärperson (Iran)Ministerpräsident (Iran)IranerPerson (Teheran)Geboren 1901Gestorben 1951

قس ایتالیائی

Sepahbod Haj Ali Razmara (in persiano حاجیعلی رزم‌آرا Ḥājī`alī Razmāra; 1901 – Teheran, 7 marzo 1951) è stato un generale e politico iraniano Primo Ministro nel 1950-51.
Indice
1 Biografia
2 La nazionalizzazione del petrolio
3 Note
4 Bibliografia
5 Voci correlate
Biografia

Ufficiale de
... ادامه
827 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: واژه‌نامه آزاد
معادل ابجد: 581
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
عربی
حاجي علي رازم
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "حاجیعلی رزم آرا" از دو بخش تشکیل شده است: «حاجیعلی» و «رزم آرا». در اینجا برخی از قواعد فارسی و نگارشی مربوط به این کلمه را بررسی می‌کنیم:

  1. اسم خاص: "حاجیعلی رزم آرا" یک اسم خاص است و بنابراین باید با حروف بزرگ نوشته شود، به‌ویژه حرف اول هر کلمه.

  2. فاصله‌گذاری: در مورد اسامی که شامل دو یا چند قسمت هستند، مانند "حاجیعلی" و "رزم آرا"، باید بین این قسمت‌ها فاصله مناسب وجود داشته باشد.

  3. نوشتار درست: اطمینان حاصل کنید که این کلمه به درستی و با املای صحیح نوشته شده است. "حاجیعلی" و "رزم آرا" باید در نوشتار صحیح باشند.

  4. تلفظ: مهم است که تلفظ صحیح این نام رعایت شود. "حاجیعلی" به عنوان یک نام و "رزم آرا" به عنوان نام خانوادگی یا عنوان شناخته شده باید به درستی تلفظ شوند.

  5. علامت‌گذاری: اگر این اسم در یک جمله استفاده می‌شود، توجه به علائم نگارشی قبل و بعد از اسم مهم است. مثلاً در پایان جمله می‌توان از نقطه استفاده کرد.

مثال: «حاجیعلی رزم آرا در تاریخ معاصر ایران شخصیتی مهم و تأثیرگذار بوده است.»

با رعایت این قواعد می‌توانید از نگارش درستی استفاده کنید.


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری