حکومت
licenseمعنی کلمه حکومت
معنی واژه حکومت
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | امارت، پادشاهي، حكمراني، دولت، رياست، سلطنت، صدارت، فرمانروايي، وزارت | ||
انگلیسی | government, reign, administration, power, dominion, raj, regimen | ||
عربی | حكومة، سيطرة، علم السياسة، سلطة حكم | ||
ترکی | devlet | ||
فرانسوی | gouvernement | ||
آلمانی | regierung | ||
اسپانیایی | gobierno | ||
ایتالیایی | governo | ||
مرتبط | فرمانداری، طرز حکومت هيئت دولت، عقل اختیار، صلاحدید، حکمرانی، حکمفرمایی، اجرا، سیاست، وصایت، ادارهء کل، الغاء، قدرت، برق، توان، نیرو، اقتدار، قلمرو، ملک، پرهیز، پرهیز غذایی، سیستم اداری، دسته | ||
واژه | حکومت | ||
معادل ابجد | 474 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | hokumat | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی: حکومة] | ||
مختصات | (حُ مَ) [ ع . حکومة ] (مص ل .) | ||
آواشناسی | hokumat | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | واژهنامه آزاد | ||
نمایش تصویر | معنی حکومت | ||
پخش صوت |
الف ـ روح حاکم بر قوانین یک کشور است؛ به عبارت دیگر، منبع استخراج قوانین یک کشور را گویند. وقتی گفته می شود حکومت اسلامی، یعنی قوانین کشور برگرفته از احکام اسلام است. ب ـ به معنی دولت. وقتی گفته
می شود حکومت ایران، عراق، پاکستان و ... یعنی دولت ایران و ...
امارت، پادشاهي، حكمراني، دولت، رياست، سلطنت، صدارت، فرمانروايي، وزارت
government, reign, administration, power, dominion, raj, regimen
حكومة، سيطرة، علم السياسة، سلطة حكم
devlet
gouvernement
regierung
gobierno
governo
فرمانداری، طرز حکومت هيئت دولت، عقل اختیار، صلاحدید، حکمرانی، حکمفرمایی، اجرا، سیاست، وصایت، ادارهء کل، الغاء، قدرت، برق، توان، نیرو، اقتدار، قلمرو، ملک، پرهیز، پرهیز غذایی، سیستم اداری، دسته