حکیم
licenseمعنی کلمه حکیم
معنی واژه حکیم
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1-اسم 2- عارف، فيلسوف 3- دانشپژوه، دانشمند، دانشور، عالم، فاضل، فرجاد 4- پزشك، حكيمباشي، طبيب 5- عاقل، فرزانه، دانا | ||
متضاد | جاهل، بيمار، مريض | ||
انگلیسی | sage, medicine man, wise | ||
عربی | حكيم | ||
ترکی | hakim | ||
فرانسوی | hakim | ||
آلمانی | hakim | ||
اسپانیایی | hakim | ||
ایتالیایی | hakim | ||
مرتبط | مریم گلی، سلوی، جادو گر | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "حکیم" در زبان فارسی به معنای فردی با دانش و خرد بسیار است. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی و معنایی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این نکات، میتوان به شکل صحیح و مؤثری از کلمه "حکیم" در نوشتار فارسی استفاده کرد. | ||
واژه | حکیم | ||
معادل ابجد | 78 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | hakim | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم، صفت) [عربی، جمع: حُکَماء] | ||
مختصات | (حَ) [ ع . ] (ص .) | ||
آواشناسی | hakim | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژهنامه آزاد | ||
نمایش تصویر | معنی حکیم | ||
پخش صوت |
1ـ کسی که همهی کارها و رفتارهایش درست، بجا و از نتیجهی آنها به خوبی آگاه است؛ از گذشته، حال و آیندهی همه چیز آگاهی دارد و دانش فهم مسائل را به دیگران میآموزد. (این تعریف تنها از آن خداوند است) 2ـ کسی که هنر یک زندگی عالی را دارد و میتواند الگو باشد. 3ـ کسی که درست قضاوت میکند و یا تشخیصمیدهد. 4 ـ کسی که خداوند دانش فهم مسائل را به او داده است. 5ـ حکمتآموز. کسی یا چیزی که دانش فهم مسائل را به دیگران میآموزد. کلمه "حکیم" در زبان فارسی به معنای فردی با دانش و خرد بسیار است. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی و معنایی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: نوشتار: کلمه حکیم به صورت صحیح باید با حروف فارسی نوشته شود: "حکیم". نقطهگذاری: اگر کلمه "حکیم" در وسط جمله باشد، باید با رعایت قواعد نقطهگذاری مناسب و همچنین با رعایت قواعد نوشتاری دیگر جمله در ارتباط باشد. نقش کلمه: "حکیم" میتواند به عنوان اسم و یا به عنوان وصف در جملات مورد استفاده قرار گیرد. مثلاً: جمعسازی: جمع "حکیم" معمولاً به "حکما" تبدیل میشود. به عنوان مثال: پسوندها و پیشوندها: میتوان از "حکیم" با افزودن پسوندهایی استفاده کرد. مثلاً: همخوانی و قافیه: در شعر و نثرهای ادبی، کلمه "حکیم" میتواند در قافیه و همخوانی با کلمات دیگر مورد استفاده قرار گیرد. با رعایت این نکات، میتوان به شکل صحیح و مؤثری از کلمه "حکیم" در نوشتار فارسی استفاده کرد.
1-اسم
2- عارف، فيلسوف
3- دانشپژوه، دانشمند، دانشور، عالم، فاضل، فرجاد
4- پزشك، حكيمباشي، طبيب
5- عاقل، فرزانه، دانا
جاهل، بيمار، مريض
sage, medicine man, wise
حكيم
hakim
hakim
hakim
hakim
hakim
مریم گلی، سلوی، جادو گر