حوزه
licenseمعنی کلمه حوزه
معنی واژه حوزه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1-صفت 2- اقليم، حيطه، قلمرو، ناحيه 3- اداره، دايره 4- مركز، مقر 5- جانب، سمت، سو، طرف 6- مدرسه، مدرسهعلميه، مكتب | ||
انگلیسی | area, sphere, domain, realm, scope, extent, district, range, zone, precinct, department, circle, ambit, compass, apanage, appanage | ||
عربی | منطقة، مساحة، مجال، مكان، نطاق، دائرة، قطعة أرض، فناء الدار، مجاز مؤد إلى قبو | ||
ترکی | alan | ||
فرانسوی | zone | ||
آلمانی | bereich | ||
اسپانیایی | área | ||
ایتالیایی | la zona | ||
مرتبط | ناحیه، منطقه، مساحت، سطح، پهنه، کره، محیط، گوی، فلک، دامنه، ملک، دایره، املاک خالصه، متصرفات، قلمرو سلطان، وسعت، هدف، میدان، میدان دید، حد، اندازه، مقدار، مد، بخش، محله، بلوک، محدوده، برد، حدود، رسایی، دسترسی، کمربند، محوطه، مرز، قسمت، شعبه، اداره گروه اموزشی، دور، محفل، مدار، محیط دایره، پیرامون، قطب نما، پرگار، حیطه، گرد، ایالت، درامد اتفاقی، تابع، متعلقات، وقف | ||
واژه | حوزه | ||
معادل ابجد | 26 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | ho[w]ze | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: حَوزَة] | ||
مختصات | (حُ زِ) [ ع . حوزة ] (اِ.) | ||
منبع | واژهنامه آزاد | ||
نمایش تصویر | معنی حوزه | ||
پخش صوت |
محدوده. ناحیه. منطقه. موضوع، مکان یا زمان دارای حدود مشخص.
1-صفت
2- اقليم، حيطه، قلمرو، ناحيه
3- اداره، دايره
4- مركز، مقر
5- جانب، سمت، سو، طرف
6- مدرسه، مدرسهعلميه، مكتب
area, sphere, domain, realm, scope, extent, district, range, zone, precinct, department, circle, ambit, compass, apanage, appanage
منطقة، مساحة، مجال، مكان، نطاق، دائرة، قطعة أرض، فناء الدار، مجاز مؤد إلى قبو
alan
zone
bereich
área
la zona
ناحیه، منطقه، مساحت، سطح، پهنه، کره، محیط، گوی، فلک، دامنه، ملک، دایره، املاک خالصه، متصرفات، قلمرو سلطان، وسعت، هدف، میدان، میدان دید، حد، اندازه، مقدار، مد، بخش، محله، بلوک، محدوده، برد، حدود، رسایی، دسترسی، کمربند، محوطه، مرز، قسمت، شعبه، اداره گروه اموزشی، دور، محفل، مدار، محیط دایره، پیرامون، قطب نما، پرگار، حیطه، گرد، ایالت، درامد اتفاقی، تابع، متعلقات، وقف