خش
licenseمعنی کلمه خش
معنی واژه خش
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | flinders, garbage, hack, hatch, notch, strap, stria, strip, stripe, good-mother, mother-in-law, scratch | ||
عربی | flinders | ||
ترکی | çizik | ||
فرانسوی | gratter | ||
آلمانی | kratzen | ||
اسپانیایی | rascar | ||
ایتالیایی | graffio | ||
مرتبط | خرده شیشه وامثال ان، تراشه، قطعات شکسته، زباله، خاکروبه، اشغال، فضولات، نخاله، مزدور، کلنگ، سرفه خشک وکوتاه، چاک، برش، دریچه، روزنه، نتیجه، نصفه در، جوجه گیر ی، شکاف، بریدگی، فرو رفتگی، چوب خط، شکاف چوبخط، تسمه، بند چرمی، تسمه رکاب، تازیانهزنی، تسمه فلزی، خط، شیار، خیاره، نوار باریک، هر یک از خطوط موازی، نوار، باریکه، پارچه راه راه، خط راه راه، یراق، مادر زن، مادر شوهر، نامادری | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «خش» در زبان فارسی به معانی مختلفی استفاده میشود و قواعد نگارشی خاص خود را دارد. در زیر به برخی نکات مربوط به این کلمه پرداخته میشود:
اگر سوال خاصی درباره کلمه «خش» یا استفاده از آن دارید، لطفاً بفرمایید. | ||
واژه | خش | ||
معادل ابجد | 900 | ||
تعداد حروف | 2 | ||
تلفظ | xaš | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) | ||
مختصات | (خَ) (اِ.) | ||
آواشناسی | xaS | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | واژهنامه آزاد | ||
نمایش تصویر | معنی خش | ||
پخش صوت |
خش. (ا)، (زبان مازنی)، داماد، خوب، خوش. کلمه «خش» در زبان فارسی به معانی مختلفی استفاده میشود و قواعد نگارشی خاص خود را دارد. در زیر به برخی نکات مربوط به این کلمه پرداخته میشود: تحریر کلمه: کلمه «خش» باید به درستی نوشته شود. دقت کنید که این کلمه به صورت "خش" و با حرف "خ" شروع میشود. کاربردها: این کلمه میتواند به عنوان اسم، صفت یا فعل استعمال شود. برای مثال: برخورد با سایر واژهها: این کلمه ممکن است با پیشوندها یا پسوندهای مختلف ترکیب شود. به عنوان مثال: جملات نمونه: برای بهتر درک کردن کاربرد کلمه «خش»، میتوانید از جملههای زیر استفاده کنید: اگر سوال خاصی درباره کلمه «خش» یا استفاده از آن دارید، لطفاً بفرمایید.
flinders, garbage, hack, hatch, notch, strap, stria, strip, stripe, good-mother, mother-in-law, scratch
flinders
çizik
gratter
kratzen
rascar
graffio
خرده شیشه وامثال ان، تراشه، قطعات شکسته، زباله، خاکروبه، اشغال، فضولات، نخاله، مزدور، کلنگ، سرفه خشک وکوتاه، چاک، برش، دریچه، روزنه، نتیجه، نصفه در، جوجه گیر ی، شکاف، بریدگی، فرو رفتگی، چوب خط، شکاف چوبخط، تسمه، بند چرمی، تسمه رکاب، تازیانهزنی، تسمه فلزی، خط، شیار، خیاره، نوار باریک، هر یک از خطوط موازی، نوار، باریکه، پارچه راه راه، خط راه راه، یراق، مادر زن، مادر شوهر، نامادری