درمان
license
98
1667
100
معنی کلمه درمان
معنی واژه درمان
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | تداوي، چاره، درمان، دوا، شفا، علاج، مداوا، معالجه | ||
انگلیسی | treatment, therapy, remedy, order | ||
عربی | معالجة، علاج، معاملة، مداواة، عرض إستعراض | ||
ترکی | tedavi | ||
فرانسوی | traitement | ||
آلمانی | behandlung | ||
اسپانیایی | tratamiento | ||
ایتالیایی | trattamento | ||
مرتبط | رفتار، تلقی، معامله، تداوی، مبحث تداوی، دارو، چاره یا فایده، سفارش، نظم، دستور، ترتیب، راسته، در | ||
واژه | درمان | ||
معادل ابجد | 295 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | darmān | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی: darmān] | ||
مختصات | (دَ) [ په . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | darmAn | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژهنامه آزاد | ||
نمایش تصویر | معنی درمان | ||
پخش صوت |
در حال حاضر برای این واژه هیچ معنی ثبت نشده است. در صورت داشتن معنی پیشنهادی برای این واژه، لطفا آن را از طریق فرم تماس با ما به اشتراک بگذارید.
تداوي، چاره، درمان، دوا، شفا، علاج، مداوا، معالجه
treatment, therapy, remedy, order
معالجة، علاج، معاملة، مداواة، عرض إستعراض
tedavi
traitement
behandlung
tratamiento
trattamento
رفتار، تلقی، معامله، تداوی، مبحث تداوی، دارو، چاره یا فایده، سفارش، نظم، دستور، ترتیب، راسته، در