شاعر
licenseمعنی کلمه شاعر
معنی واژه شاعر
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- تصنيف سرا، چامه سرا، چكامه سرا، شعرگو، ناظم 2- آگاه، داننده، شعورمند | ||
انگلیسی | poet, bard, minstrel, scop | ||
عربی | شاعر، ناظم الشعر | ||
ترکی | şair | ||
فرانسوی | poète | ||
آلمانی | dichter | ||
اسپانیایی | poeta | ||
ایتالیایی | poeta | ||
مرتبط | سراینده، چکامه سرا، خیال پرست، خیال پرور، سخنور، رامشگر، شاعر و آوازخوان، زرهاسب، خنیاگر، نوازنده سیار، نقال | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "شاعر" یک اسم خاص در زبان فارسی است که به معنای کسی است که شعر مینویسد. در مورد این کلمه و قواعد مرتبط با آن، میتوان نکات زیر را اشاره کرد:
در کل، "شاعر" یکی از واژههای اساسی و کلیدی در ادبیات فارسی است و در بافتهای مختلف زبانی و هنری کاربرد دارد. | ||
واژه | شاعر | ||
معادل ابجد | 571 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | šā'er | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم، صفت) [عربی] | ||
مختصات | (عِ) [ ع . ] (اِفا.) | ||
آواشناسی | SA'er | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژهنامه آزاد | ||
نمایش تصویر | معنی شاعر | ||
پخش صوت |
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: کلمه "شاعر" یک اسم خاص در زبان فارسی است که به معنای کسی است که شعر مینویسد. در مورد این کلمه و قواعد مرتبط با آن، میتوان نکات زیر را اشاره کرد: جنس: کلمه "شاعر" مذکر است و برای اشاره به فردی که شعر میسراید استفاده میشود. بیرنگی و بیجنس بودن کلمات برای هنر و ادبیات در زبان فارسی معمولاً نادیده گرفته میشود، اما "شاعره" به عنوان معادل مؤنث این کلمه نیز مورد استفاده قرار میگیرد. جمع: جمع کلمه "شاعر" به صورت "شاعران" و "شاعرهها" در مورد مؤنثها است. نقش نحوی: "شاعر" به عنوان اسم، میتواند نقشهای مختلفی در جمله ایفا کند؛ مثلاً: موقعیت در جملات: کلمه "شاعر" میتواند در ابتدای جمله، وسط جمله یا انتهای جمله قرار بگیرد. استفاده مجازی: در ادبیات فارسی، گاهی کلمه "شاعر" به صورت مجازی برای توصیف شخصیتهای خلاق یا هنرمند استفاده میشود. در کل، "شاعر" یکی از واژههای اساسی و کلیدی در ادبیات فارسی است و در بافتهای مختلف زبانی و هنری کاربرد دارد.
اَفشاک، اَفشو، افشانا (اَفش از اوستایی: اَفْشْ مَن= شعر + «اک، او، آنا»)
گایْتاک، گایتار، گایتو (گایت از سنسکریت: گایَترَ= شعر + «اک، او»)
گیتاک، گیتانا (گیتا= شعر؛ سنسکریت + «اک، آنا»)
ویچَستاک، ویچَستو، ویچَستانا (ویچَست= شعر؛ پهلوی + «اک، او، آنا»)
اک پسوند یاتاکی (= فاعلی) پهلوی
او پسوند یاتاکی اوستایی
آنا پسوند یاتاکی سنسکریت
1- تصنيف سرا، چامه سرا، چكامه سرا، شعرگو، ناظم
2- آگاه، داننده، شعورمند
poet, bard, minstrel, scop
شاعر، ناظم الشعر
şair
poète
dichter
poeta
poeta
سراینده، چکامه سرا، خیال پرست، خیال پرور، سخنور، رامشگر، شاعر و آوازخوان، زرهاسب، خنیاگر، نوازنده سیار، نقال