شراب
licenseمعنی کلمه شراب
معنی واژه شراب
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | باده، خمر، رحيق، سليل، صهبا، مدام، مسكر، مل، مي، نبيد، نبيذ | ||
انگلیسی | wine,alcoholic beverage,Bacchus | ||
عربی | نبيذ، خمر، عصير، شرب الخمر | ||
ترکی | Şarap | ||
فرانسوی | vin | ||
آلمانی | wein | ||
اسپانیایی | vino | ||
ایتالیایی | vino | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «شراب» در زبان فارسی دارای چند نکته نگارشی و قواعدی است که به شرح زیر میباشد:
با رعایت این نکات، میتوان به طور مؤثر و صحیح از کلمه «شراب» در نگارشهای مختلف استفاده کرد. | ||
واژه | شراب | ||
معادل ابجد | 503 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | šarāb | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی، جمع: اَشرِبَة] | ||
مختصات | (شَ) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | SarAb | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژهنامه آزاد | ||
نمایش تصویر | معنی شراب | ||
پخش صوت |
این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست: کلمه «شراب» در زبان فارسی دارای چند نکته نگارشی و قواعدی است که به شرح زیر میباشد: نوع کلمه: «شراب» یک اسم است و به معنای نوشیدنی الکلی، بهویژه آن دسته از نوشیدنیها که از تخمیر میوهها ساخته میشوند. نقطهگذاری: معمولاً وقتی از این کلمه در جملات استفاده میشود، به قوانین نقطهگذاری معمول زبان فارسی توجه میشود. به عنوان مثال: «شراب در فرهنگهای مختلف دارای معانی و نمادهای متفاوتی است.» واژهنامههای فارسی: این کلمه در فرهنگ لغات فارسی تعریف شده و معمولاً به عنوان لفظی منفی یا ممنوعه در بسیاری از متون دینی و فرهنگی تلقی میشود. از این رو، هنگام استفاده از آن در نوشتار، نیاز به دقت بیشتری وجود دارد. صرف و نحو: این کلمه میتواند در جملات بهعنوان فاعل، مفعول و یا در سایر موقعیتهای نحوی به کار رود. مثلاً: محافظت از حقوق اجتماعی: در برخی جوامع و فرهنگها، نام بردن از شراب ممکن است حساسیتبرانگیز باشد. لذا در نگارش، مطابق با مقتضیات فرهنگی و اجتماعی، باید احتیاطهای لازم رعایت شود. با رعایت این نکات، میتوان به طور مؤثر و صحیح از کلمه «شراب» در نگارشهای مختلف استفاده کرد.
باسیا bãsyã (پهلوی)
هورا hurã (اوستایی)
دراکس drãks (سنسکریت: دراکساسوَ)
مِی
باتَک bãtak (پهلوی) باده (پارسی دری)
بادَگ= bãdag (پهلوی)
آسیا= ãsyã (پهلوی)
باده، خمر، رحيق، سليل، صهبا، مدام، مسكر، مل، مي، نبيد، نبيذ
wine,alcoholic beverage,Bacchus
نبيذ، خمر، عصير، شرب الخمر
Şarap
vin
wein
vino
vino