عامه
licenseمعنی کلمه عامه
معنی واژه عامه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- همگان، همه 2- توده، خلق، عموم 3- اهل سنت | ||
متضاد | خاصه | ||
انگلیسی | public,populace,plebs | ||
عربی | جمهور، شعب، حضور، جمهور المطرب، مستمع، عام، عمومي، علني، شعبي، شهير، شائع، اجتماعي | ||
ترکی | halk | ||
فرانسوی | publique | ||
آلمانی | öffentlich | ||
اسپانیایی | público | ||
ایتالیایی | pubblico | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "عامه" در زبان فارسی به معنای "عموم مردم" یا "همه افراد" استفاده میشود. در استفاده از این کلمه و نگارش آن، نکاتی وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد:
با رعایت این نکات میتوانید به شکل صحیح و مؤثر از کلمه "عامه" در نوشتار و گفتار خود بهره ببرید. | ||
واژه | عامه | ||
معادل ابجد | 116 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | 'āmme | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: عامَّة، مقابلِ خاصه، جمع: عوام] | ||
مختصات | (مِّ) [ ع . عامة ] | ||
آواشناسی | 'Amme | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژهنامه آزاد | ||
نمایش تصویر | معنی عامه | ||
پخش صوت |
عمامه، دستار. بم شهری است با هوایی تندرست. در شهرستان وی حصاری محکم است و از جیرفت مهم¬تر است. و در وی سه مزگت (مسجد) جامع است: یکی خوارج را و یکی مسلمانان را و یکی اندر حصار؛ (در میان دیوار شهر) و از آن شهر عامه ی کرباس و دستار بمی و خرما پدید آید (حدودالعالم ص 128) کلمه "عامه" در زبان فارسی به معنای "عموم مردم" یا "همه افراد" استفاده میشود. در استفاده از این کلمه و نگارش آن، نکاتی وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد: نوشتار صحیح: دقت کنید که کلمه "عامه" به همین شکل نوشته میشود و نباید به صورت دیگری نوشته شود. نقش در جمله: "عامه" عمدتاً به عنوان اسم به کار میرود و میتواند فاعل، مفعول یا مضافالیه جمله باشد. برای مثال: تطابق با صفات: اگر به "عامه" صفت اضافه کنید، باید دقت کنید که صفت از نظر جنس و عدد با آن سازگار باشد: استفاده در جملات: در جملات میتوانید بهطور مستقیم به "عامه" اشاره کنید یا از آن به شکلهای مختلف مانند ترکیبها استفاده کنید: با رعایت این نکات میتوانید به شکل صحیح و مؤثر از کلمه "عامه" در نوشتار و گفتار خود بهره ببرید.
1- همگان، همه
2- توده، خلق، عموم
3- اهل سنت
خاصه
public,populace,plebs
جمهور، شعب، حضور، جمهور المطرب، مستمع، عام، عمومي، علني، شعبي، شهير، شائع، اجتماعي
halk
publique
öffentlich
público
pubblico