فرهنگ
licenseمعنی کلمه فرهنگ
معنی واژه فرهنگ
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- دائره المعارف، قاموس، لغت نامه، مرجع، معجم، واژگان، واژه نامه 2- آداب داني، ادب، تربيت 3- آموزش وپرورش، معارف 4- ادبيات، بينش، تمدن، خرد، دانش، علم، فرهيختگي، فضل، معرفت، معلومات | ||
انگلیسی | culture, dictionary, civilization, lexicon | ||
عربی | ثقافة، حضارة، الاستنبات، تثقيف، تهذيب، حراثة | ||
ترکی | kültür | ||
فرانسوی | culture | ||
آلمانی | kultur | ||
اسپانیایی | cultura | ||
ایتالیایی | cultura | ||
مرتبط | برز، کشت میکرب در ازمایشگاه، کتاب لغت، فهرست معانی، مدنیت، انسانیت، دیکسیونر | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "فرهنگ" یکی از واژههای پرکاربرد در زبان فارسی است و قواعد خاصی در مورد نوشتن و بهکاربردن آن وجود دارد. در ادامه به برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه اشاره میشود:
با رعایت این نکات و قواعد، میتوان به شکل صحیح و مؤثر از کلمه "فرهنگ" در متنهای مختلف استفاده کرد. | ||
واژه | فرهنگ | ||
معادل ابجد | 355 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | farhang | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی: frahang] ‹فرهنج› | ||
مختصات | (فَ هَ) [ په . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | farhang | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژهنامه آزاد | ||
نمایش تصویر | معنی فرهنگ | ||
پخش صوت |
مجموعه پیچیده ای است که در برگیرنده دانستنیها , اعتقادات ,هنرها , اخلاقیات ,قوانین ,عادات وهرگونه توانایی دیگری است که بوسیله انسان بعنوان عضو جامعه کسب شده است. کلمه "فرهنگ" یکی از واژههای پرکاربرد در زبان فارسی است و قواعد خاصی در مورد نوشتن و بهکاربردن آن وجود دارد. در ادامه به برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه اشاره میشود: نوشتن با حروف فارسی: کلمه "فرهنگ" باید با حروف فارسی نوشته شود و از استفاده از حروف لاتین یا دیگر الفباها خودداری شود. استفاده از حروف بزرگ: در زبان فارسی، معمولاً برای اسمها و عناوین خاص از حروف بزرگ استفاده نمیشود، مگر در موارد خاص یا در ابتدای جمله. نقشها و ترکیبات: "فرهنگ" میتواند به عنوان اسم و در ترکیب با دیگر واژهها به کار رود. به عنوان مثال: تعریف و معنا: مفهوم "فرهنگ" بسیار وسیع است و به جنبههای مختلف زندگی اجتماعی، هنری، علمی و… اشاره دارد. توجه به بافت جمله و معنی مورد نظر از اهمیت بالایی برخوردار است. تلفظ صحیح: در تلفظ این کلمه باید به واژههای مشابه توجه شود تا از اشتباهات احتمالی جلوگیری به عمل آید. با رعایت این نکات و قواعد، میتوان به شکل صحیح و مؤثر از کلمه "فرهنگ" در متنهای مختلف استفاده کرد.
در جامعه شناسی و انسان شناسی از فرهنگ تعاریف متعددی عنوان گردیده است . معروفترین و شاید جامع ترین تعریفی که از فرهنگ ارائه گردیده است , متعلق به ادوارد تایلر TYLOR است که در بالا ذکر شد.
تعاریف دیگر فرهنگ
•رالف لینتون فرهنگ را ترکیبی از رفتار مکتب میداند که بوسیله اعضاء جامعه معینی از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و میان افراد مشترک است .
•به نظر ادوارد ساپیر فرهنگ بعبارت از نظامی از رفتارها که جامعه بر افراد تحمیل میکند و در عین حال نظامی ارتباطی است که جامعه بین افراد بر قرار میکند.
با توجه به تعاریف فوق بطور کلی میتوان فرهنگ را میراث اجتماعی انسان دانست که او را از سایر حیوانات متمایز میسازد. این وجوه تمایز را که منحصر به انسان است میتوان مبتنی بر چهار ویژگی بشرح زیر دانست :
•تفکر و قدرت یادگیری
•تکلم
•تکنولوژی
•اجتماعی بودن(زندگی گروهی)
بعضی از صفات فوق را میتوان در حد بسیار ضعیفی در حیوانات نیز مشاهده نمود که آنها را در حقیقت اعمال و حرکات غریزی باید تلقی نمود و نه ویژگیهای فرهنگی مثل غریزه مادری , لانه سازی و...
فرهنگ انسانی بر عکس در بسیاری از موارد بر غرایز بشری لگام میزند و بهمین دلیل چنانچه فرهنگ انسانی را از انسان بگیرند تمایزی بین انسان و حیوان بجای نمیماند.
فرهنگی شدن
فرهنگی شدن در حقیقت هماهنگی و انطباق فرد با کلیه شرایط و خصوصیات فرهنگی است و معمولاً به دو صورت ممکن است واقع شود. اول بصورت طبیعی و تدریجی که همان رشد افراد در داخل شرایط فرهنگی خاص است . دوم بصورت تلاقی دو فرهنگ که بطرق مختلف ممکن است صورت گیرد . فرهنگ در برگیرنده تمام چیزهایی است که ما از مردم دیگر میآموزیم و تقریباً اعمال انسان مستقیم و یا غیر مستقیم از فرهنگ ناشی میشود و تحت نفوذ آن است . برای روشن شدن مطلب یکی از اعمال انسان را مثال می زنیم : غذا خوردن نیازی بدنی و بیولوژیک است , برای زنده ماندن باید تغذیه کرد ولی وقتی سئوال میشود چه باید خورد ؟ چگونه باید خورد؟ چه وقت باید خورد , نفوذ فرهنگ در اعمال انسانی نمودار میگردد. برآوردن نیازهای غریزی در انسان با مجموعهای از رفتارهای پیچیده همراه است و این رفتارها را فرهنگ هر جامعه ای شکل میدهد . در مورد برآوردن نیاز تغذیه در جوامع مختلف اشکال گوناگونی دیده میشود و محدودیت ها , مقررات , قواعد و رسومی هست که افراد هر جامعه را تحت نفوذ میگیرند که مثلاً چه باید خورد و از خوردن چه چیز باید پرهیز کرد. فرهنگ بین افراد مشترک است . هر فردی خصوصیاتی منحصر به فرد دارد که ویژه است و دیگران را از آن بهرهای نیست . این گونه خصوصیات جزو فرهنگ بشمار نمیرود مگر آنکه بوسیله افراد دیگر یاد گرفته شود و بصورت رسوم و عادات گروهی در آید و دیگران در انجام آن شرکت کنند. از طرف دیگر فرهنگ گرد آورده جمع است ,ذخیره دانش انسانی از طریق نسلهای متمادی فراهم شده است که از نسلی به نسل دیگر منتقل میگردد. و بهمین دلیل غالباً هر اختراعی بر اساس زمینه عینی گذشته که حاصل کوششهای جمعی انسان است متکی میباشد.
1- دائره المعارف، قاموس، لغت نامه، مرجع، معجم، واژگان، واژه نامه
2- آداب داني، ادب، تربيت
3- آموزش وپرورش، معارف
4- ادبيات، بينش، تمدن، خرد، دانش، علم، فرهيختگي، فضل، معرفت، معلومات
culture, dictionary, civilization, lexicon
ثقافة، حضارة، الاستنبات، تثقيف، تهذيب، حراثة
kültür
culture
kultur
cultura
cultura
برز، کشت میکرب در ازمایشگاه، کتاب لغت، فهرست معانی، مدنیت، انسانیت، دیکسیونر