کودک
license
98
1667
100
معنی کلمه کودک
معنی واژه کودک
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | بچه، جوان، خردسال، رود، صبي، طفل، نوباوه، نوباوه، نوجوان | ||
انگلیسی | child, baby, kid, infant, babe, tike, bantling, chit, trot, tyke | ||
عربی | طفل، طفلة، ابن، ابنة، قاصر، غلام، ثمرة، إنتاج، غر، بنت | ||
ترکی | çocuk | ||
فرانسوی | enfant | ||
آلمانی | kind | ||
اسپانیایی | niño | ||
ایتالیایی | bambino | ||
مرتبط | فرزند، زاده، نوزاد، بچه کوچک، شخص ساده و معصوم، بزغاله، کوچولو، چرم بزغاله، بچه کمتر از هفت سال، سگ، ادم خام دست وبی تجربه، دخترک، توله حیوانات، یادداشت، صدای یورتمه رفتن اسب، یورتمه، یورتمه روی، بچه تاتی کن، عجوزه، بچه شیطان و موذی، ادم خام دست | ||
واژه | کودک | ||
معادل ابجد | 50 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | [kudak] | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (صفت) [پهلوی: kōtak] | ||
مختصات | (دَ) [ په . ] (ص .) | ||
آواشناسی | kudak | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژهنامه آزاد | ||
نمایش تصویر | معنی کودک | ||
پخش صوت |
در حال حاضر برای این واژه هیچ معنی ثبت نشده است. در صورت داشتن معنی پیشنهادی برای این واژه، لطفا آن را از طریق فرم تماس با ما به اشتراک بگذارید.
بچه، جوان، خردسال، رود، صبي، طفل، نوباوه، نوباوه، نوجوان
child, baby, kid, infant, babe, tike, bantling, chit, trot, tyke
طفل، طفلة، ابن، ابنة، قاصر، غلام، ثمرة، إنتاج، غر، بنت
çocuk
enfant
kind
niño
bambino
فرزند، زاده، نوزاد، بچه کوچک، شخص ساده و معصوم، بزغاله، کوچولو، چرم بزغاله، بچه کمتر از هفت سال، سگ، ادم خام دست وبی تجربه، دخترک، توله حیوانات، یادداشت، صدای یورتمه رفتن اسب، یورتمه، یورتمه روی، بچه تاتی کن، عجوزه، بچه شیطان و موذی، ادم خام دست