جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: جورج ایوانویچ گورجیف (به ارمنی: Գեորգի Իվանովիչ Գյուրջի به گرجی: გიორგი გურჯიევი به یونانی: Γεώργιος Γεωργιάδης به روسی: Гео́ргий Ива́нович Гюрджи́ев) (زادهٔ ۱۴ ژانویه ۱۸۶۶ – درگذشته ۲۹ اکتبر ۱۹۴۹) را عارف دانستهاند که آموزۀ خود را "کار" (به معنای "کار روی خود") بنا به اصول و رهنمودهای گورجیف، یا راه چهارم نامید. در یک جا آموزهاش را "مسیحیت رازورمزگرا" توصیف کرد.
گورجیف در دوران زندگی خود بارها برای آموزش کار، کلاسهایی در سراسر بنیاد نهاد و بست. میگفت که آموزهای را که از تجربهها و سفرهای آغازین خود به باختر برده بیانگر حقیقتی است که در دینهای باستانی و آموزههای خرد و فرزانگی یافته که به آگاهی از خود در زندگی روزمره مردمان و جایگاه مردمیت در عالم مربوط میشود. نام سلسلۀ سوم نوشتههایش زندگی واقعی است، تنها زمانیکه "من هستم"، بیانگر جوهر آموزههایش است. سلسلۀ نخست کتابهایش قصههای بلزباب برای نوهاش همه و همه چیز نام دارد.
گورجیف در دامن مادری ارمنی و پدری یونانی در الکساندروپل (گیومری، ارمنستان امروز) به دنیا آمد، که در آن زمان بخشی از امپراطوری روسیه بود. مسلمانان پیرامون گورجستان، به مردم آن سرزمین گورجی میگویند که ممکن است ریشه نام "گورجیف" از آن گرفته شده باشد.
تاریخ دقیق به دنیا آمدنش ندانسته باقی میماند گمانهزنیها میان ۱۸۶۶ (۱۲۴۵) تا ۱۸۷۷ (۱۲۵۶) است. نویسندگانی (مانند مور) به شکل ترغیبکنندهای ۱۲۴۵ را به عنوان تاریخ احتمالی پیش میکشند و شماری دیگر (مانند پِتِرسون) ۱۲۵۶ را؛ در پاسپورتی تاریخ تولد ۲۸ نوامبر ۱۸۷۷ (۱۲۵۶) ثبت شده، اما گورجیف گفته که درست نیمه شب سرآغاز سال نو (تقویم جولین) به دنیا آمده است. او در کارس بزرگ شد و پیش از بازگشت به روسیه برای چندسالی در ۱۹۱۲ (۱۲۹۱) به بخشهای زیادی از دنیا سفر کرد (از جمله آسیای مرکزی، مصر و رم). دیرتر گفته بود: "از روسیه شروع کن، با روسیه تمام کن." تنها شرحی که از زندگی گورجیف پیش از پدیدار شدنش در مسکو در ۱۲۹۱ (۱۹۱۲) وجود دارد، در کتابش با نام ملاقات با مردمان برجسته است. با این حال، این متن را نمیتوان خود ـ زندگینامهنویسی صاف و پوستکنده پنداشت. در دورۀ پیش از ۱۲۹۱ در سفری که خود در ملاقات با مردمان برجسته روایت کرده با نقشۀ "مصر پیش از شن" روبهرو میشود که او را در جهت مطالعه با گروهی رازورمزگرا، همان به اصطلاح انجمن برادری سارمونگ رهنمون میسازد.
از ۱۲۹۲ تا ۱۳۲۸ (۱۹۱۳-۱۹۴۹) گاهشماری بر پایۀ موادی است که از راه اسناد، شاهدان عینی، منابع قابل مقایسه و دریافت و نتیجهگیری بخردانه تأییدشدنی است. در روز سال نو ۱۲۹۱ گورجیف به مسکو میرسد و نخستین شاگردانش را به سوی خود میکشاند. در همان سال با جولیا اوستروسکای لهستانی در سنتپترزبورگ عقد زناشویی میبندد. در ۱۲۹۳ بالهاش کشاکش جادوگران را تبلیغ و بر نوشتن طرح "آنهایی از حقیقت" از سوی شاگردانش نظارت میکند. در ۱۲۹۴ پی.دی. آسپنسکی را در مقام شاگرد میپذیرد، و در ۱۲۹۵ توماس دو هارتمن موسیقیدان و همسرش اولگا را. در این زمان کمابیش سی شاگرد داشته است. در ۱۲۹۶ در هنگامۀ شورش انقلابی در روسیه، پتروگراد را ترک میکند تا به خانۀ خانوادهاش در الکساندروپول بازگردد. در زمان انقلاب بلشویکی اجتماعات مطالعاتی ناپایداری در اسنتوکی در قفقاز، و سپس در توآپسه، مایکوپ، سوچی و پُتی در کرانۀ دریای سیاه در جنوب روسیه برپا و به شکل فشردهای با بسیاری از شاگردان روسی خود کار میکند.
در ماه مارس ۱۲۹۷ پی.دی. آسپنسکی از گورجیف جدا میشود. چهار ماه بعد بزرگترین خواهر گورجیف و خانوادهاش به عنوان پناهنده نزد او به استنتوکی میروند و به او خبر میدهند که ترکها در کشتار همگانی ارمنیها (۱۲۹۴- ۱۳۰۲) پدرش را در ۱۵ ماه مه با گلوله میکشند. از آنجا که جنگ داخلی پیوسته بیشتر بر اسنتوکی سایه میانداخت، گورجیف داستانی از خود میسازد و در روزنامه منتشر میکند و در آن از "سفر علمی مطالعاتی" به کوه ایندوک در آیندۀ نزدیک سخن میگوید. خود را دانشمند جامیزند و با چهارده همراه (که خانوادۀ خودش و پی.دی. آسپنسکی را دربرنمیگرفت) رهسپار این سفر میشود. آنها با قطار به مایکوپ میروند که به مدت سه هفته دشمنیها در آنجا به تأخیر میافتد. در بهار ۱۲۹۸ گورجیف با الکساندر سالزمنِ هنرمند و همسرش ژان ملاقات میکند و آنها را به شاگردی میپذیرد. در همان سال گورجیف با دستیاری ژان سالزمن نخستین نمایش رقصهای مقدس خود را به روی صحنه میبرد (حرکات در تالار اپرای تفلیس، ۲۲ ژوئن).
در پائیز ۱۲۹۸، گورجیف و نزدیکترین شاگردانش به تفلیس رفتند. آنجا همسر گورجیف، جولیا اوستروسکا، آقا و خانم استجوئرنوال، آقا و خانم دو هارتمن و آقا و خانم دو سالزمن بسیاری از زیربناهای آموزۀ او را گردآوری کردند. گورجیف روی بالۀ هنوز بر صحنه نرفتۀ خود کشاکش جادوگران متمرکز بود؛ توماس دو هارتمن (که نخستین پاگشایی هنری (دِبو) خود را سالها پیش به نام سزار تمام روسیه پشت سر گذاشته بود) روی موسیقی این باله کار میکرد؛ و الگا ایووونووُنا لازوویچ میلانف هینزنبرگ (که سالاها بعد با فرانک لوید رایت آرشیتکت امریکایی عقد زناشویی بست) رقصهای باله را تمرین میکرد. در ۱۲۹۸ گورجیف نخستین نهاد برای تکامل هماهنگ مردم (انسان) را بنیاد نهاد. گفته شده که انگار نیکولای مار، باستانشناس و تاریخدانی گورجی تأثیر زیادی روی او داشته است.
در اواخر ماه مه ۱۲۹۹ زمانی که شرایط سیاسی در گورجستان تغییر کرد و نظم کهن در حال فروریختن بود، گورجیف و یارانش پای پیاده به باتومی در کرانۀ دریای سیاه و سپس به استانبول رفتند. گورجیف آپارتمانی در خیابان کومباراجی در پرا اجاره کرد و سپس در خانۀ شمارۀ ۱۳ خیابان عبدالطیف یمنسی سوکاک نزدیک برج گالاتا منزل کرد. این آپارتمان نزدیک خانقاه فرقۀ مولویه درویشان بود، جاییکه گورجیف، پی.دی. آسپنسکی و توماس دوهارتمن سماع چرخ درویشان را تجربه کردند. در استانبول گورجیف با کاپیتان جان جی بِنِت ملاقات کرد که در آن زمان رئیس سازمان مخفی ارتش انگلیس در قنسطنطنیه بود. دیرتر بِنِت از پیروان گورجیف و آسپنسکی شد.
در ماه اوت ۱۳۰۰ و ۱۳۰۱ گورجیف در اروپای باختری به سفر پرداخت، در عین حال که سخنرانی هم میکرد و کارش را در شهرهای گوناگون مانند برلن و لندن به نمایش میگذاشت. بسیاری از شاگردان برجستۀ پی.دی. آسپنسکی (از همه چشمگیرتر ا.آر. اوراژ) در همین زمان وفاداری خود را به او اعلام کردند. پس از آنکه در دادخواست قانونی مدنی خود برای خرید املاک هلرو در بریتانیا شکست خورد، نهاد تکامل هماهنگ مردم (انسان) را در جنوب پاریس در پریوره دِ بَسه در فونتنبلو ـ آون نزدیک کاخ پرآوازۀ فونتنبلو بنیاد نهاد. پس از مرگ کاترین مَنسفیلد که در ۹ ژانویه ۱۳۰۲ تحت مراقبت گورجیف به دلیل بیماری سل درگذشت، این اتهام به گورجیف زده شد که او باعث مرگ کاترین منسفیلد شده است. با این حال، جیمز مور (نقل قول دقیق لازم است) و آسپنسکی به شکل خاطرجمعکنندهای نشان میدهند که کاترین منسفیلد میدانست که به زودی از این دنیا رخت برمیبندد و اینکه این گورجیف بود که آخرین روزهای این زن پژوهشگر را کامیابانه و خرسندکننده ساخت.
از ۱۳۰۳ گورجیف شروع به دیدار از امریکای شمالی کرد که در نهایت شاگردانی را که آلفرد ریچارد اوراژ درس میداد، به زیر بال خود گرفت. در ۱۳۰۳ هنگام رانندگی، تنها از پاریس به فونتنبلو تصادف مرگباری با ماشین داشت. با پرستاری همسر و مادرش، آرامآرام ـ برخلاف انتظار پزشکی روز ـ بهبود یافت. هنوز در حال بازیافتن تندرستی خود بود که در ۲۶ اوت نهادش را "از هم پاشاند" (در واقع تنها شاگردانی را که کمتر به او وفادار بودند پراکنده کرد) و شروع به نوشتن همه و همه چیز کرد.
در ۱۳۰۴ همسر گورجیف به بیماری سرطان دچار شد و در ژوئن ۱۳۰۵ با وجود پرتودرمانی و درمانهای مغناطیسی گورجیف رخت از این جهان بربست. پی.دی. آسپنسکی هم در مراسم خاکسپاری او شرکت داشت.
در ۱۳۱۴ گورجیف از نوشتن همه و همه چیز دست کشید. دو بخش نخست این سهتایی را کامل کرده بود، و سلسلۀ سوم را آغاز کرد (که با نام زندگی واقعی است، تنها زمانیکه "من هستم" به چاپ رسید). در سراسر جنگ جهانی دوم در آپارتمان شمارۀ ۶ خیابان کلنل رنارد در پاریس ماند و به آموزش ادامه داد. گورجیف در ۲۹ اکتبر ۱۳۲۸ در بیمارستان امریکایی در نویی ـ سور ـ سن، فرانسه چشم بر این دنیا فروبست. مراسم به خاکسپاری او در کلیسای اعظم سنت الکساندر نورسکی ارتدکسهای روسی در شمارۀ ۱۲ خیابان دارو پاریس برگزار شد و در گورستان فونتنبلو ـ آون به خاک سپارده شد. ویکی پدیا gurgiev جورجيف
کلمه "گورجیف" که به شخصیت معروف روحانی و فکری روسی، جورج گورجیف، اشاره دارد، در نگارش فارسی باید بهطور صحیح و با رعایت قواعد زیر نوشته شود:
افزودن کلمات مربوطه: در صورتی که به گورجیف و آموزههایش اشاره میشود، بهتر است از عبارات مناسب استفاده شود. مثلاً: "آموزشهای گورجیف" یا "فلسفه گورجیف".
تلفظ صحیح: در نوشتهها باید تلفظ صحیح نام "گورجیف" رعایت شود. به عبارت دیگر، این نام به صورت "گورجیف" و نه به شکلهای دیگر نوشته شود.
استفاده از نشانهگذاری: در جملاتی که به گورجیف اشاره میشود، از ویرگول، نقطه و سایر نشانههای نگارشی بهدرستی استفاده شود تا جملهها واضح و خواندنی باشند.
حفظ املای صحیح: املای کلمه "گورجیف" باید در طول متن یکسان باشد و از تغییر املای ناخواسته آن جلوگیری شود.
با رعایت این قواعد، میتوان نوشتاری منظم و اصولی درباره گورجیف و آثارش ارائه داد.