مجموع
licenseمعنی کلمه مجموع
معنی واژه مجموع
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | تمام، جمع، جميع، كل، كليه، همگي، همه، بسامان، آسوده خاطر، آسوده دل، خاطرجمع، جمع، جمع شده، گردآمده | ||
متضاد | پريشان پراكنده | ||
انگلیسی | total, whole, collected, lump, assembled, sum, aggregate, altogether, summation, sum total, totality, complex | ||
عربی | إجمالي، كامل، كلي، شامل، متكامل، مجموع، حاصل، مبلغ كلي، بلغ في مجموعه، إرتفع ل، تلف، هدم، جمع، المجموع | ||
ترکی | toplam | ||
فرانسوی | total | ||
آلمانی | gesamt | ||
اسپانیایی | total | ||
ایتالیایی | totale | ||
مرتبط | کل، کلی، کامل، تام، مطلق، سراسر، سالم، فراهم، غند، دربست، مجتمع، مبلغ، حاصل جمع، جمله، تراکم، توده، جمع زنی، مجموع یابی، افزایش، جمع کل، کلیت، تمامیت، مقدار کلی، مجموعه، عقده، هم تافت، گروهه، اچار | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "مجموع" در زبان فارسی به معنای جمعزده شده یا مجموع چیزهاست. در زیر به بررسی قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه میپردازیم:
با رعایت این نکات، میتوان بهدرستی از کلمه "مجموع" و ترکیبات آن استفاده کرد و نوشتار خود را بهبود بخشید. | ||
واژه | مجموع | ||
معادل ابجد | 159 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | majmu' | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی، جمع: مجامیع] | ||
مختصات | (مَ) [ ع . ] | ||
آواشناسی | majmu' | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژهنامه آزاد | ||
نمایش تصویر | معنی مجموع | ||
پخش صوت |
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: کلمه "مجموع" در زبان فارسی به معنای جمعزده شده یا مجموع چیزهاست. در زیر به بررسی قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه میپردازیم: نحوه کاربرد: نحوه صرف: قید "مجموعاً": نکات نگارشی: با رعایت این نکات، میتوان بهدرستی از کلمه "مجموع" و ترکیبات آن استفاده کرد و نوشتار خود را بهبود بخشید.
اوپیک upik (اوپ از سنسکریت: اوپَدهی= جمع + پسوند یاتیکی (= مفعولی) «یک»)
چیوانیک، چیوانیت (چیوان از اوستایی: چینوَنت= جمع + پسوند یاتیکی پهلوی «یک» و سنسکریت «یت»)
بومَنیک، بومَتیت (بومَن از سنسکریت: بْهومَن= جمع + «یک، یت»)
باهوتیک، باهوتیت (باهوت از سنسکریت: باهوتْوَ= جمع + «یک، یت»)
تمام، جمع، جميع، كل، كليه، همگي، همه، بسامان، آسوده خاطر، آسوده دل، خاطرجمع، جمع، جمع شده، گردآمده
پريشان پراكنده
total, whole, collected, lump, assembled, sum, aggregate, altogether, summation, sum total, totality, complex
إجمالي، كامل، كلي، شامل، متكامل، مجموع، حاصل، مبلغ كلي، بلغ في مجموعه، إرتفع ل، تلف، هدم، جمع، المجموع
toplam
total
gesamt
total
totale
کل، کلی، کامل، تام، مطلق، سراسر، سالم، فراهم، غند، دربست، مجتمع، مبلغ، حاصل جمع، جمله، تراکم، توده، جمع زنی، مجموع یابی، افزایش، جمع کل، کلیت، تمامیت، مقدار کلی، مجموعه، عقده، هم تافت، گروهه، اچار