مقام
licenseمعنی کلمه مقام
معنی واژه مقام
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- جا، جايگاه، كاشانه، ماوا، محل، مسكن، مكان، منزل، موضع، موطن 2- آهنگ، پرده، نوا، راه | ||
انگلیسی | position, rank, station, status, office, post, capacity, title, dignity, portfolio, eminence, function, dwelling, domicile, eminency, mode, pew, residence, stand, tone, order | ||
عربی | وضع، موقف، مركز، موقع، موضع، منصب، مكانة، مكان، حالة، رأي، وضع حرج، وضع حالة، موقف من قضية، مركز إجتماعي، مركز منصب، مقام منزلة، وضع حط، وظيفة، وقع، كان في موقع، كمن، وضعه فى موضع معين | ||
ترکی | konum | ||
فرانسوی | position | ||
آلمانی | position | ||
اسپانیایی | posición | ||
ایتالیایی | posizione | ||
مرتبط | موقعیت، مکان، جایگاه، وضعیت، رتبه، صف، ردیف، ترتیب، سلسله، ایستگاه، مرکز، مرحله، وضع، حالت، شان، دفتر، اداره، کار، دفتر کار، محل کار، پست، منصب، شغل، بسته پستی، پستخانه، ظرفیت، گنجایش، استعداد، صلاحیت، عنوان، نام، لقب، اسم، کنیه، وقار، بزرگی، جاه، کیف کاغذ، کیف چرمی بزرگ، علو، برجستگی، عالیجناب، تعالی، تابع، عمل، کارکرد، وظیفه، مسکن، سکونت، سکنی، محل اقامت، مقر، اقامت گاه، خانه، بلندی، سبک، طرز، وجه، طریقه، طریق، نیمکت، پیف، پایه، توقف، دکه، لحن، صدا، دانگ، اهنگ، سفارش، نظم، دستور، راسته | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "مقام" در زبان فارسی یکی از واژههایی است که بسته به سیاق و کاربردش میتواند معانی و نقشهای مختلفی داشته باشد. در ادامه به بررسی برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه میپردازیم:
در مجموع، "مقام" به عنوان یک واژه با معانی و کاربردهای متنوع، نیازمند دقت در استفاده و نگارش است تا مفهومی واضح و صحیح به مخاطب منتقل شود. | ||
واژه | مقام | ||
معادل ابجد | 181 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | maqām | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی] | ||
مختصات | (مَ) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | maqAm | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژهنامه آزاد | ||
نمایش تصویر | معنی مقام | ||
پخش صوت |
این واژه اربی است و پارسی آن، اینهاست: کلمه "مقام" در زبان فارسی یکی از واژههایی است که بسته به سیاق و کاربردش میتواند معانی و نقشهای مختلفی داشته باشد. در ادامه به بررسی برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه میپردازیم: معنی و کاربرد: ساختار کلمه: صرف و نحو: نحوه نوشتار: در مجموع، "مقام" به عنوان یک واژه با معانی و کاربردهای متنوع، نیازمند دقت در استفاده و نگارش است تا مفهومی واضح و صحیح به مخاطب منتقل شود.
نَشیم naŝim (پهلوی: نیشِم)
اَهراف ahrãf(پهلوی)
1- جا، جايگاه، كاشانه، ماوا، محل، مسكن، مكان، منزل، موضع، موطن
2- آهنگ، پرده، نوا، راه
position, rank, station, status, office, post, capacity, title, dignity, portfolio, eminence, function, dwelling, domicile, eminency, mode, pew, residence, stand, tone, order
وضع، موقف، مركز، موقع، موضع، منصب، مكانة، مكان، حالة، رأي، وضع حرج، وضع حالة، موقف من قضية، مركز إجتماعي، مركز منصب، مقام منزلة، وضع حط، وظيفة، وقع، كان في موقع، كمن، وضعه فى موضع معين
konum
position
position
posición
posizione
موقعیت، مکان، جایگاه، وضعیت، رتبه، صف، ردیف، ترتیب، سلسله، ایستگاه، مرکز، مرحله، وضع، حالت، شان، دفتر، اداره، کار، دفتر کار، محل کار، پست، منصب، شغل، بسته پستی، پستخانه، ظرفیت، گنجایش، استعداد، صلاحیت، عنوان، نام، لقب، اسم، کنیه، وقار، بزرگی، جاه، کیف کاغذ، کیف چرمی بزرگ، علو، برجستگی، عالیجناب، تعالی، تابع، عمل، کارکرد، وظیفه، مسکن، سکونت، سکنی، محل اقامت، مقر، اقامت گاه، خانه، بلندی، سبک، طرز، وجه، طریقه، طریق، نیمکت، پیف، پایه، توقف، دکه، لحن، صدا، دانگ، اهنگ، سفارش، نظم، دستور، راسته