soft |

نرمش

معنی: نرمی
نرمش به خرج دادن = به نرمی زفتار کردن.
در ورزش به معنی گرم کردن بدن با حرکات آرام بدن برای شروع مسابقه یا تمرینی.
مترادف1- تاني، مكث 2- انعطاف 3- ورزش
انگلیسیsoft, smooth, fine, flexible, fluffy, supple, slick, silky, floppy, velvety, tractable, sleek, limp, lithe, pliant, downy, mellow, velvet, flexural, levigated, spongy, suave, lambent, limber, cottony, effeminate, flabby, flexuous, glace, irrefrangible, lissom, lissome, lithesome, lubricious, plumy, sequacious, silken, tractile, treatable, sericeous, plastic, exercise
عربیناعم، طري، لين، ضعيف، ناعم الملمس، رخو، معتدل، منخفض، خافت، هين، سهل، عاطفي، رخيم، متسامح، عذب، لدن، لطيف، الأحمق
ترکیegzersiz yapmak
فرانسویexercice
آلمانیÜbung
اسپانیاییejercicio
ایتالیاییesercizio
مرتبطنرم، ملایم، لطیف، شیرین، نازک، صاف، هموار، روان، صیقلی، خوب، ریز، ظریف، عالی، قابل انعطاف، قابل تغییر، تاشو، خم شو، قابل انحناء، کرکی، پرزدار، پر مانند، انعطاف پذیر، کش دار، تغییر پذیر، جذاب، لیز، ماهر، مطلق، ابریشمی، چاپلوسانه، ابریشم نما، سست، شل، مسخره وار، مخمل نما، سربزیر، سست مهار، سر براه، رام کردنی، رام شو، براق، شفاف، چرب و نرم، اهسته رو، لاغر اندام، راضی شو، زود راضی شو، دمدمی مزاج، کرک دار، مانند پر ریز، مثل پیشی، دلپذیر، جا افتاده، مهربان، خوش طعم، رسیده، مخملی، موجی، ساییده، اسفنجی، نرم و متخلخل، خلل وفرج دار، منفذ دار، شبیه اسفنج، مودب، شیک، فهمیده وبا ادب، خوشخو، خوش معاشرت، دارای روشنایی ملایم، خمیده، مطیع، پنبه ای، زن صفت، بی رنگ، مخنی، شل و ول، دارای عضلات شل، پیچ وخم دار، پیچاپیچ، مارپیچ، لعابدار، بستنی، مسطح، ناگسستنی، غیر قابل شکستن، غیر قابل غضب، نگفتنی، غیر قابل تجزیه، چابک، چالاک، بنرمی، هرزه، گریز پا، پر شهوت، بی قرار، پردار، با پر اراسته، شبیه پر، پیرو، اهل تقلید، تابع، چکش خور، لوله شو، ابریشم پوش، حریری، کشیده شدنی، دراز شدنی، قابل کشش، قابل اتساع، قابل درمان، قابل بحث، رام، تعلیم بردار، خمیری، قالب پذیر، قابل تحول و تغییر

... ادامه

594 | 0

مترادف: 1- تاني، مكث 2- انعطاف 3- ورزش

نمایش تصویر

اطلاعات بیشتر واژه

الگوی تکیه: WS

نقش دستوری: اسم

آواشناسی: narmeS

منبع: واژه‌نامه آزاد

معادل ابجد: 590

شمارگان هجا: 2

دیگر زبان ها

انگلیسی

soft | smooth , fine , flexible , fluffy , supple , slick , silky , floppy , velvety , tractable , sleek , limp , lithe , pliant , downy , mellow , velvet , flexural , levigated , spongy , suave , lambent , limber , cottony , effeminate , flabby , flexuous , glace , irrefrangible , lissom , lissome , lithesome , lubricious , plumy , sequacious , silken , tractile , treatable , sericeous , plastic , exercise

ترکی

egzersiz yapmak

فرانسوی

exercice

آلمانی

Übung

اسپانیایی

ejercicio

ایتالیایی

esercizio

عربی

ناعم | طري , لين , ضعيف , ناعم الملمس , رخو , معتدل , منخفض , خافت , هين , سهل , عاطفي , رخيم , متسامح , عذب , لدن , لطيف , الأحمق

تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه «نرمش» در زبان فارسی به معنای حرکات ورزشی ملایم و نرم است و معمولاً به فعالیت‌هایی اشاره دارد که به افزایش انعطاف‌پذیری و سلامت بدنی کمک می‌کند. از نظر قواعد نگارشی و دستور زبان، نکات زیر را می‌توان در مورد این کلمه اشاره کرد:

نقطه‌گذاری: در جملاتی که این کلمه استفاده می‌شود، باید به قواعد نقطه‌گذاری توجه شود. مثلاً اگر «نرمش» در پایان جمله باشد، باید جمله با یک نقطه به پایان برسد.
نوشتار به طور صحیح: کلمه «نرمش» باید به همین شکل نوشته شود و از املای نادرست مثل «نرمی» یا «نرمش‌ها» که بستگی به جمله دارد، خودداری شود.
جمع و مفرد: کلمه «نرمش» در فارسی به صورت جمع «نرمش‌ها» مورد استفاده قرار می‌گیرد. در جملات باید به تطابق جمع و مفرد توجه کرد.
قید و صفت: می‌توان از قیدها و صفات مختلف برای توصیف نرمش استفاده کرد، مانند «نرمش ملایم» یا «نرمش روزانه».
سازگاری با سایر کلمات: در جملات، نرمش می‌تواند با افعال، صفات و سایر اسم‌ها ترکیب شود. مثلاً «انجام نرمش»، «نرمش‌های گروهی»، «نرمش قبل از تمرین» و غیره.

با رعایت این قواعد، می‌توان به درستی از کلمه «نرمش» در نوشتار و گفتار استفاده کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

هر روز صبح قبل از شروع به کار، چند دقیقه نرمش می‌کنم تا احساس آرامش بیشتری داشته باشم.
نرمش‌های روزانه کمک می‌کند تا بدن سالم و فعال بماند.
او همیشه قبل از ورزش کردن، نرمش‌های مناسب انجام می‌دهد تا از آسیب‌های احتمالی جلوگیری کند.

واژگان مرتبط: نرم، ملایم، لطیف، شیرین، نازک، صاف، هموار، روان، صیقلی، خوب، ریز، ظریف، عالی، قابل انعطاف، قابل تغییر، تاشو، خم شو، قابل انحناء، کرکی، پرزدار، پر مانند، انعطاف پذیر، کش دار، تغییر پذیر، جذاب، لیز، ماهر، مطلق، ابریشمی، چاپلوسانه، ابریشم نما، سست، شل، مسخره وار، مخمل نما، سربزیر، سست مهار، سر براه، رام کردنی، رام شو، براق، شفاف، چرب و نرم، اهسته رو، لاغر اندام، راضی شو، زود راضی شو، دمدمی مزاج، کرک دار، مانند پر ریز، مثل پیشی، دلپذیر، جا افتاده، مهربان، خوش طعم، رسیده، مخملی، موجی، ساییده، اسفنجی، نرم و متخلخل، خلل وفرج دار، منفذ دار، شبیه اسفنج، مودب، شیک، فهمیده وبا ادب، خوشخو، خوش معاشرت، دارای روشنایی ملایم، خمیده، مطیع، پنبه ای، زن صفت، بی رنگ، مخنی، شل و ول، دارای عضلات شل، پیچ وخم دار، پیچاپیچ، مارپیچ، لعابدار، بستنی، مسطح، ناگسستنی، غیر قابل شکستن، غیر قابل غضب، نگفتنی، غیر قابل تجزیه، چابک، چالاک، بنرمی، هرزه، گریز پا، پر شهوت، بی قرار، پردار، با پر اراسته، شبیه پر، پیرو، اهل تقلید، تابع، چکش خور، لوله شو، ابریشم پوش، حریری، کشیده شدنی، دراز شدنی، قابل کشش، قابل اتساع، قابل درمان، قابل بحث، رام، تعلیم بردار، خمیری، قالب پذیر، قابل تحول و تغییر

فرم ورود

آدرس بخش انتخاب شده

رویداد ها - امتیازات

زیر مجموعه ها

سوالات متداول

نرمش

معنی کلمه نرمش

معنی واژه نرمش

نرمش

اطلاعات بیشتر واژه

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام

تبلیغات توضیحی

تبلیغات موضوعی

تبلیغات تصویری

فرم ورود

آدرس بخش انتخاب شده

رویداد ها - امتیازات

زیر مجموعه ها

سوالات متداول

نرمش

معنی کلمه نرمش

معنی واژه نرمش

نرمش

اطلاعات بیشتر واژه

500 کاراکتر باقی مانده

مطالب مرتبط

نرمش ناپذیر

جعبه لام تا کام

تبلیغات توضیحی

تبلیغات موضوعی

تبلیغات تصویری