بحران
licenseمعنی کلمه بحران
معنی واژه بحران
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- آشفتگي، آشوب، تشنج، تلاطم، تنش، ناآرامي | ||
متضاد | آرامش 1- خطر، مخاطره | ||
انگلیسی | crisis, tension, acme | ||
عربی | أزمة، أزمة حرجة، مصيبة | ||
ترکی | kriz | ||
فرانسوی | crise | ||
آلمانی | krise | ||
اسپانیایی | crisis | ||
ایتالیایی | crisi | ||
مرتبط | موقع بحرانی، کشش، فشار، کشمکش، اوج، سر، قله، منتها، مرتفعترین نقطه | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "بحران" در زبان فارسی به معنای وضعیتی است که در آن یک مشکل یا چالش جدی پیش میآید و به طور معمول نیاز به اقدامات فوری و جدی دارد. در ادامه به قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "بحران" بهطور مطلوب و صحیح استفاده کنید. | ||
واژه | بحران | ||
معادل ابجد | 261 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | bohrān | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی] | ||
مختصات | (بُ) [ ع . ] ( اِ.) | ||
آواشناسی | bohrAn | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژهنامه آزاد | ||
نمایش تصویر | معنی بحران | ||
پخش صوت |
نابسامانی-بی سامانی کلمه "بحران" در زبان فارسی به معنای وضعیتی است که در آن یک مشکل یا چالش جدی پیش میآید و به طور معمول نیاز به اقدامات فوری و جدی دارد. در ادامه به قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: املا: کلمه "بحران" به شکل صحیح همینطور نوشته میشود و باید از املای اشتباه آن خودداری کنید. نحوه استفاده: این کلمه میتواند به عنوان اسم (مثلاً "بحران اقتصادی") و در ترکیبهای مختلف به کار رود. جنس کلمه: "بحران" یک اسم مؤنث است. در جملات میتوانید از صفتهایی مانند "جدی"، "عمیق"، "ناگهانی" و... برای توصیف آن استفاده کنید. صرف و نحو: به عنوان مثال در جملات زیر میتوانید این کلمه را به کار ببرید: ترکیبهای مختلف: میتوانید این کلمه را با دیگر واژهها ترکیب کنید، مانند: نشانهها: در جملات، "بحران" ممکن است با نشانههای مختلف مانند پِرنگی، فاصله و ... همراه شود. هنگام نوشتن، به قواعد نگارشی توجه کنید. با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "بحران" بهطور مطلوب و صحیح استفاده کنید.
1- آشفتگي، آشوب، تشنج، تلاطم، تنش، ناآرامي
آرامش
1- خطر، مخاطره
crisis, tension, acme
أزمة، أزمة حرجة، مصيبة
kriz
crise
krise
crisis
crisi
موقع بحرانی، کشش، فشار، کشمکش، اوج، سر، قله، منتها، مرتفعترین نقطه