جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×
مجله موفقیت عرشیانی ها رو بخون و نظربده تا تو هم برنده بشی لینک ثبت نام


0
0
824
اطلاعات بیشتر واژه
واژه ابو حامد غزالی
معادل ابجد 1110
تعداد حروف 12
منبع واژه‌نامه آزاد
نمایش تصویر ابو حامد غزالی
پخش صوت

امام محمد غزالی فرزند محمد (۴۵۰ — ۵۰۵ ه‍ ق) فیلسوف، متکلم و فقیه ایرانی و یکی از بزرگ‌ترین مردان تصوف سدهٔ پنجم هجری است. نام کامل وی : ابی حامد محمد بن محمد الغزالی الشافعی ، ملقب به حجت‌الاسلام زین الدین الطوسی ، است. او در غرب بیشتر با نامهای Al-Ghazali و Algazel شناخته می‌شود.
محتویات
۱ زندگی
۲ امام محمد غزالی در آستانهٔ شیخ‌الحرمین
۳ در بارگاه وزیر اعظم نظام‌الملک
۴ سفر امام غزالی به شامات
۵ بازگشت به نیشابور
۶ درگذشت
۷ فلسفه غزالی
۸ تألیفات محمد غزالی
۹ منابع
۱۰ پیوند به بیرون
زندگی

محمد غزالی به سال ۴۵۰ هجری قمری در توس از اعمال خراسان دیده به جهان گشود. در دوران کودکی در زادگاهش تعلیمات خود را فرا گرفت. پدرش از رشتن پشم، گذران زندگی می‌کرد. آنچه می‌رشت در دکانی در بازار پشم فروشان می‌فروخت و بدین سبب او را غزالی می‌گفتند. پدر محمد غزالی اهل ورع و تقوی بود و غالباً در مجالس فقیهان حضور می‌یافت. دو پسر داشت: محمد و احمد. این دو هنوز خردسال بودند که او مرد. طبق وصیت وی، پسرانش را به یکی از دوستانش که ابوحامد احمد بن محمد الراذکانی نام داشت و صوفی مسلک بود سپردند. آن مرد نیز به وصیت عمل کرد تا آنگاه که میراث پدر به پایان رسید. روزی به آنها گفت: «هر چه از پدر برای شما مانده در وجه شما بکار بردم. من مردی فقیر هستم و از دارایی بی نصیب، اکنون باید برای تحصیل فقه به مدرسه‌ای بروید تا با آنچه به عنوان ماهیانه می‌گیرید، نانی بدست آورید که مرا سخت کیسه تهی است». محمد و برادرش احمد ناگزیر به یکی از مدارس طلاب در نیشابور رفتند و به تحصیل ادامه دادند. ابوحامد محمد غزالی بی اندازه باهوش و تند ذهن بود. علوم دینی و ادبی را نزد احمد الراذکانی فراگرفت و سپس مدتی در یکی از مدارس طوس به تحصیل پرداخت. آنگاه به گرگان نزد ابونصر اسماعیل رفت. بعد از مدتی دوباره به زادگاه خود، طوس برگشت و مدت سه سال در طوس به مطالعه و تکرار دروس پرداخت.
امام محمد غزالی در آستانهٔ شیخ‌الحرمین

غزالی در سال ۴۷۰ هجری قمری به نیشابور رفت و در آنجا با امام‌الحرمین_جوینی آشنا شد وتا وفاتش که در سال ۴۷۸ هجری قمری بود، ملازمش بود. تحصیلات غزالی تنها فقه نبود، او در علم اختلاف مذاهب، جدل، منطق و فلسفه هم دانش اندوخت تا آنجا که بر همه اقران خود تفوق یافت. در میان چند تن شاگردان ابوالمعالی جوینی که همگی از علماء و فضلای آن دوره بودند بر همه تقدم یافت و امام‌الحرمین بداشتن چنین شاگردی بخود می‌بالید.
در بارگاه وزیر اعظم نظام‌الملک

بعد از وفات استادش الجوینی، اما محمد غزالی به قصد دیدار خواجه نظام‌الملک طوسی، وزیر سلطان ملکشاه سلجوقی پسر آلب ارسلان از نیشابور بیرون آمد. وی وزیر، نظام الملک را در لشکرگاهش ملاقات نمود. نظام‌الملک را از غزالی که هم شهریش نیز بود خوش آمد، اکرامش کرد و بر دیگرانش مقدم داشت و غزالی مدت شش ماه در کنف حمایت او زیست. سپس او را به تدریس در نظامیه بغداد و توجه به امور آن مأمور کرد. غزالی در سال ۴۸۳ هجری وارد بغداد شد و با موفقیت زیاد به کار پرداخت و سخت مورد توجه و اقبال دانش پژوهان گردید. حلقه درس او هر روز گسترش بیشتر یافت و فتواهای شرعی او مشهورتر شد. تا آنجا که صیت اشتهارش دور و نزدیک را بگرفت. محمد غزالی در بغداد در ضمن تدریس به تفکر و تألیف در فقه و کلام و رد بر فرقه‌های گوناگون چون باطنیه، اسماعیلیه و فلاسفه نیز مشغول بود. در این مرحله از نخستین مرحله‌های حیاتش بود که در معتقدات دینی و همه معارف حسی و عقلی خود به شک افتاد. ولی این شک بیش از دوماه بطول نینجامید و پس از آن به تحقیق در فرقه‌های گوناگون پرداخت و در علم کلام استادی یافت و در آن علم صاحب تألیف و تصنیف شد. آنگاه به تحصیل فلسفه همت گماشت، ولی بدون آنکه از استادی استعانت جوید، خود به مطالعه کتابها فلسفی پرداخت. غزالی وقت‌های فراغت از تصنیف و تدریس علوم شرعی را به مطالعه کتابهای فلسفی اختصاص داده بود و این کار سه سال مدت گرفت. چون از فلسفه فراغت یافت به مطالعه کتابهای تعلیمیه و اطلاع از دقایق مذهب ایشان اشتغال جست. در این مرحله از عمر بود که به تألیف مقاصد الفلاسفه و تهافت الفلاسفه و المستهظرین که همان کتاب «فضایح الباطنیه و فضائل المستظهریه» باشد و برخی کتابهای فقهی و کلامی دیگر توفیق یافت.
سفر امام غزالی به شامات

امام ابی حامد محمد الغزالی در سال ۴۸۸ هجری از خراسان راهی شام شد و در آنجا نزدیک به دو سال بماند، که هیچ کار جز عزلت و خلوت و ریاضت و مجاهدت نداشت. مدتی در مسجد دمشق اعتکاف نمود. سپس از شام به بیت المقدس رفت و هر روز به مسجد قبه الصخره می‌رفت و خویش را در آنجا محبوس می‌داشت و گاه به آب و جارو کردن مسجد و خدمتگذاری زائران می‌پرداخت. تا اینکه داعیه حج در او پدید آمد و به حجاز رفت. بر سر راه حجاز در الخلیل، چنانکه خود در زندگینامهٔ خودنوشتش «المنقذ من الضلال» آورده‌است، بر سر تربت ابراهیم خلیل با خدا عهد کرد که دو کار را دیگر هرگز نکند، از پادشاهان صله نگیرد و وارد مجادلات کلامی با دیگر متکلمان نگردد. سپس شوق دیدار و درخواست‌های کودکان به وطن کشیدش و با آنکه نمی‌خواست بدانجا بازگردد عزم توس (طوس) کرد. ولی در طوس نیز خلوت گزید و تا دل را تصفیه کند به ذکر پرداخت. حادثه‌های زمان و مهم‌های عیال و ضررهای معاش از مقصد بازش می‌داشت و آرامش خاطر او رابرهم می‌زد. این حال ده سال بطول انجامید، و غزالی در این مدت مشهورترین کتابهای خود و به ویژه احیاء علوم الدین را تألیف کرد.
بازگشت به نیشابور

ابی حامد الغزالی در سال ۴۹۹ هجری قمری از عزلت بیرون آمد و قصد نیشابور کرد. در نظامیه این شهر به تدریس مشغول شد. علت بازگشت او به نیشابور و تدریس در نظامیه، با آنکه در بغداد از تدریس اعراض کرده بود و از این ماجرا ده سال میگذشت، فرما
ن پادشاه بود، زیرا این اصرار به قدری شدید شده بود که اگر استنکاف می‌ورزید، بیم جان خویش داشت. اما پادشاهی که غزالی را فرا خوانده بود، محمد برادر برکیارق سلجوقی بود که در سال ۴۹۸ هجری به پادشاهی رسیده بود و شاید از عوامل بازگشت به نظامیه نیشابور، فخرالملک وزیر، پسر نظام الملک طوسی بود که در بغداد غزالی را به تدریس واداشته بود. توقف غزالی در نیشابور بیش از دو سال به طول نینجامید، که بار دیگر تدریس را ترک گفت و در طوس عزلت گزید. در خانهٔ خود را به روی آشنا و بیگانه فروبست و با اینکه سلطان سنجر او را به تدریس خواند، غزالی از رفتن سرباز زد و عذر خواست و همچنان در خانهٔ خود منزوی ماند، تا اینکه بعد از دو سال بدرود حیات گفت.
درگذشت



تابوت احتمالی غزالی
حجت‌الاسلام امام ابی حامد محمد الغزالی در روز دو شنبه ۳ دی ۴۹۰ شمسی، ۱۴ جمادی‌الثانی سال ۵۰۵ هجری قمری، و در سن ۵۵ سالگی در شهر توس (طوس) بدرود زندگی گفت و در طابران طوس بخاک سپرده شد.
فلسفه غزالی

غزالی از جمله افرادی بود که به دوری مسلمین از تعقل و خردگرایی و نفی فلسفه تاثیر زیادی گذاشت. وی علی‌رغم اینکه ماهیت فلسفه را دچار مشکل نمی‌دانست، اما پرداخت به آن را مایهٔ ضعف ایمان مسلمانان دانست.
کتاب مشهور تهافت الفلاسفه که شاید مهمترین نقد و رد آرای ارسطویی مشربان در تاریخ فلسفه باشد را غزالی به شیوه‌ای فلسفی و نقادانه نگاشت. اسلوب و شیوه منطقی ای که غزالی در نگارش آن کتاب بکار برد امروز فلسفه نقادی نامیده می‌شود. ایرادهایی که غزالی بر مشائیان وارد نموده‌است ذاتاً فلسفی هستند و بعدها در فلسفه مغرب زمین همگی از سوی فیلسوفان بزرگی چون دکارت، هیوم و کانت به شرح و تفصیل بسیار طرح شده‌اند. نفی علیت، اعتباری بودن اخلاق، حمله به استقراء، عدم اعتماد به یافته‌های حسی، حجیت عقل و... که غزالی در این کتاب آنها را به شیوه‌ای منطقی و عقلی طرح نموده، همگی مسائلی فلسفی محسوب می‌شوند که در قرون جدید خود مایه وانگیزه پدیدآمدن مکتبهای جدید فلسفی شده‌اند.
تألیفات محمد غزالی

در میان متفکران اسلامی، هیچ یک به اندازه ابی حامد محمد الغزالی تألیف و تصنیف نکرده‌است. گویند تألیف‌هایش را شمار کردند و بر روزهای عمرش تقسیم نمودند، هر روز چهار جزوه شد و تردیدی در آن نیست که بسیاری از این آثار که اسامی بیشتر آنها در تاریخ نهضتهای فکری اسلامی از رودکی تا سهروردی آمده‌است، منسوب به اوست. می‌گویند تعداد کتابهایی که در طول زمان به وی نسبت داده‌اند شش برابر رقمی است که خود وی دو سال پیش از مرگش در نامه‌ای به سنجر یاد آور شده‌است: «بدان که این داعی در علوم دینی هفتاد کتاب کرد...» و همین موضوع کار پژوهش را بر اهل تحقیق تا حدی دشوار نموده‌است. از جمله خاورشناسان و دانشمندانی که در مورد تالیفات غزالی تحقیق کرده‌اند می‌توان گشه، مک دونالد، گلدزیهر، لویی ماسینیون، اسین پلاسیسوس، مونتگمری وات، موریس بوژیر، میشل آلار، و عبدالرحمن بدوی را نام برد. خصوصاً دکتر عبدالرحمن بدوی دانشمند مصری، با یاری گرفتن از مجموعه تالیفات خاورشناسان قبل از خود، کتاب مؤلفات الغزالی را به نگارش در آورده که در سال ۱۹۶۰ چاپ شده‌است. در این کتاب از ۴۵۷ کتاب اصلی و منسوب یاد شده به مؤلف، ۷۲ تای آنها را بی تردید متعلق به غزالی دانسته و در صحت بقیه تردید نموده‌است. این ۷۲ کتاب یا رساله را بدوی به ترتیب تاریخی در پنج مرحله تنظیم نموده که به شرح زیر می‌باشد:
الف- آثار سالهای دانش اندوزی غزالی، از سال ۴۶۵ تا ۴۸۷ هجری:
التعلیقه فی فروع المذهب
المنخول فی الاصول
ب-آثار نخستین دوران درس و بحث
البسیط فی الفروع
الوسیط
الوجیز
خلاصةالمختصر و نقاوةالمعتصر
المنتحل فی علم الجدل
مآخذ الخلاف
لباب النظر
تحصیل المآخذ فی علم الخلاف
المبادی و الغایات
شفاء الغلیل فی القیاس و التعلیل
فتاوی الغزالی
فتوی (فی شأن یزید)
غایةالغور فی درایةالدور
مقاصد الفلاسفه در (فلسفه)
تهافت الفلاسفه در (کلام)
معیار العلم فی فن المنطق در (منطق)
معیار العقول
محک النظر فی المنطق در (منطق)
میزان العمل در (منطق)
المستظهری فی الرد علی الباطنیه در (کلام)
حجةالحق در (کلام)
قواصد الباطنیه
الاقتصاد فی الاعتقاد در (کلام)
قوائد العقائد در (کلام)
الرسالةالقدسیة فی قواعد العقلیة در (کلام)
المعارف العقلیة و لباب الحکمةالاهیة
ج- آثار دوران خلوت نشینی و مردم گریزی غزالی از سال ۴۸۸ تا ۴۹۹ هجری
احیاء علوم الدین در (تصوف)
کتاب فی مسأله کل مجتهد مصیب
جواب الغزالی عن دعوة مؤید المک له
جواب مفصل الخلاف
جواب المسائل الربع التی سألها الباطنیه بهمدان من ابی حامد الغزالی
المقصد الأسنی فی شرح الأسماءالحسنی
رسالة فی رجوع اسماءالله الی ذات واحدة علی رأی المعتزله و الفلاسفه
بدایةالهدایة در (اخلاق)
کتاب الوجیز فی الفقه
جواهر القرآن
کتاب الاربعین فی اصول الدین در (اخلاق).
کتاب المضنون به علی غیر اهله
المضنون به علی اهله
کتاب الدرج المرقوم بالجداول
القسطاس المستقیم
فیصل التفرقة بین الاسلام و الزندقة
القانون الکلی فی التأویل
کیمیای سعادت در (تصوف) به فارسی.
ایها الولد
اسرار معاملات الدین
زاد آخرت به فارسی
رسالة الی ابی الفتح احمدبن سلامة
الرسالةاللدینیه
رسالة الی بعض اهل عصره
مشکاةالانوار در (تصوف).
تفسیر یاقوت التأویل
الکشف و التبیین
تلبیس ابلیس
د- بازگشت به سوی مردم و دومین دوران درس و بحث از سال ۴۹۹ تا ۵۰۳ هجری
المنقذ من الضلال
کتاب فی السحر.الخواص الکیمیاء
غور الدور فی المسألة السریجیة
تهذیب الاصول
کتاب حقیقة القولین
کتاب اساس القیاس
کتاب حقیقة القرآن
المستصفی من علم الاصول در (فقه)
الاملاء علی مشکل الاحیاء
ه- آخرین سالهای زندگی ۵۰۳ تا ۵۰۵ هجری
الاستدراج
الدرةالفاخره فی کشف العلوم الآخرة
سر العالمین و کشف ما فی الدارین
نصیحت الملوک در (تصوف) به فارسی
جواب مسائل سئل عنها فی نصوص اشکلت علی المسائل
رسالة الاقطاب
منهاج العابدین در (تصوف)
الجام العوام من علم الکلام در (تصوف)
سایر کتابها، که یا در صحت انتساب آن تردید وجود دارد و یا با نامهایی متفاوت از کتب فوق خوانده شده‌است.
معراج السالکین در (تصوف).
الادب فی الدین
القواعد العشره
الرسالةالوعظیه
رسالةالطیر
روضةالطالبین در (تصوف)
عجائب المخلوقات و اسرارالکائنات. این کتاب به «الحکمة فی مخلوقات الله» نیز معروف است.
منابع

الغزالی، ابی حامد، محمد بن محمد الطوسی. (احیاء علوم الدین) جلد یکم، دارالمعرفة للطباعة والنشر، بیروت چاپ سال ۱۹۴۵ میلادی به (عربی).
دکتر:القبانی، الشیخ محمد، رشید، (مکاشفة القلوب، المقرب الی حضرة علام الغیوب) دار احیار العلوم: بیرت، چاب دهم، انتشار سال ۱۹۸۵ میلادی به (عربی).
الأنصاری، محمد، ابن منظور، (لسان العرب) ، جلد هیجدهم، دار احیار التراث العربی للنشر: بیرت، چاب سوم، انتشار سال ۱۹۸۸۷ میلادی به (عربی).
خدیو جم، حسین. مقدمه کتاب کیمیای سعادت، نوشته امام محمد غزالی طوسی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دهم، ۱۳۸۲.
دکتر: زرین کوب، عبدالحسین. «فرار از مدرسه»درباره زندگی و اندیشه امام محمد غزالی، انتشارات امیرکبیر، چاپ سال ۱۳۸۵.
دکتر: سروش، عبدالکریم. «قصه ارباب معرفت». انتشارات صراط، چاپ ۱۳۷۵
میان محمد شریف، نصرالله پورجوادی، «تاریخ فلسفه در اسلام».
پیوند به بیرون

تارگاه غزالی
مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط به ابوحامد محمد غزالی در ویکی‌گفتاورد موجود است.
در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ ابوحامد محمد غزالی موجود است.

ن • ب • و
بزرگان جهان اسلام در سده‌های یکم تا هشتم هجری
الگو:بزرگان خراسان

ن • ب • و
فلسفه اسلامی

ن • ب • و
تاریخ فلسفه و حکمت ایران
رده‌ها: اشعریاهالی توساهالی مشهدخودزندگی‌نامه‌نویسانخودزندگی‌نامه‌نویسان اهل ایراندرگذشتگان ۱۱۱۱ (میلادی)درگذشتگان ۵۰۵ (قمری)رهبران مذهبی اهل ایرانزادگان ۱۰۵۸ (میلادی)زادگان ۴۵۰ (قمری)صوفیان اهل ایرانعالمان اهل تسننفیلسوفان اهل ایرانفیلسوفان فارسی‌زبانفیلسوفان مسلمانمدفونان در مشهد

قس عربی


أبو حامد الغزّالی

رسم تخیّلی لأبی حامد الغزّالی
«حجّة الإسلام، وزین الدین، وشرف الأئمة، ومحجّة الدین، والعالم الأوحد، ومفتی الأمّة، وبرکة الأنام، وإمام أئمة الدین»
تاریخ المیلاد: 450 هـ
1058م
مکان المیلاد: طابران، أحد قسمی طوس، إیران
تاریخ الوفاة: 14 جمادى الآخرة 505 هـ
19 دیسمبر 1111
مکان الوفاة: طابران، أحد قسمی طوس، إیران
الفقه: شافعی
العقیدة: أهل السنة، أشعریة
درجته: مجدّد القرن الخامس الهجری
تأثر بـ: أحمد الراذکانی (أخذ عنه الفقه)
إسماعیل بن سعدة الإسماعیلی
أبو المعالی الجوینی (أخذ عنه الفقه وأصوله وعلم الکلام والمنطق)
الفضل بن محمد الفارمذی (أخذ عنه التصوف)
عمر بن عبد الکریم بن سعدویه (قرأ علیه صحیح البخاری وصحیح مسلم)
أثر بـ: عبد القادر الجیلانی
أبو بکر بن العربی
أبو عبد الله الجیلی
البارباباذی
محمد بن یحیى
أبو العباس الأقلیشی
أبو حامد محمد الغزّالی الطوسی النیسابوری الصوفی الشافعی الأشعری، أحد أهم أعلام عصره وأحد أشهر علماء أهل السنة والجماعة فی التاریخ الإسلامی، ومجدّد علوم الدین الإسلامی فی القرن الخامس الهجری، (450 هـ - 505 هـ / 1058م - 1111م). کان فقیهاً وأصولیاً وفیلسوفاً، وکان صوفیّ الطریقةِ، شافعیّ الفقهِ إذ لم یکن للشافعیة فی آخر عصره مثلَه.، وکان سنّیّ المذهب على طریقة الأشاعرة فی العقیدة، وقد عُرف کأحد مؤسسی المدرسة الأشعریة السنّیّة فی علم الکلام، وأحد أصولها الثلاثة بعد أبی الحسن الأشعری، (وکانوا الباقلانی والجوینی والغزّالی). لُقّب الغزالی بألقاب کثیرة فی حیاته، أشهرها لقب "حجّة الإسلام"، وله أیضاً ألقاب مثل: زین الدین، ومحجّة الدین، والعالم الأوحد، ومفتی الأمّة، وبرکة الأنام، وإمام أئمة الدین، وشرف الأئمة.

کان له أثراً کبیراً وبصمةً واضحةً فی عدّة علوم مثل الفلسفة، والفقه الشافعی، وعلم الکلام، والتصوف، والمنطق، وترک عشرات الکتب فی تلک المجالات. ولد وعاش فی طوس، ثم انتقل إلى نیسابور لیلازم أبا المعالی الجوینی (الملقّب بإمام الحرمین)، فأخذ عنه معظم العلوم، ولمّا بلغ عمره 34 سنة، رحل إلى بغداد مدرّساً فی المدرسة النظامیة فی عهد الدولة العباسیة بطلب من الوزیر السلجوقی نظام الملک. فی تلک الفترة اشتُهر شهرةً واسعةً، وصار مقصداً لطلاب العلم الشرعی من جمیع البلدان، حتى بلغ أن کان یجلس فی مجلسه أکثر من 400 من أفاضل الناس وعلمائهم یستمعون له ویکتبون عنه العلم. وبعد 4 سنوات من التدریس قرر اعتزال الناس والتفرغ للعبادة وتربیة نفسه، متأثراً بذلک بالصّوفیة وکتبهم، فخرج من بغداد خفیةً فی رحلة طویلة بلغت 11 سنة، تنقل خلالها بین دمشق والقدس والخلیل والإسکندریة ومکة والمدینة المنورة، کتب خلالها کتابه المشهور إحیاء علوم الدین کخلاصة لتجربته الروحیة، عاد بعدها إلى بلده طوس متخذاً بجوار بیته مدرسةً للفقهاء، وخانقاه (مکان للتعبّد والعزلة) للصوفیة.

محتویات
1 نسبته
2 ولادته ونشأته
3 تعلیمه
4 تدریسه ورحلاته
4.1 الغزالی فی بغداد
4.2 رحلة الغزالی
4.3 عودته إلى طوس
5 وفاته
6 الغزالی والفلسفة
7 الغزالی والتصوف
7.1 المراحل الفکریة التی مرّ بها الغزالی
7.2 استقراره على التصوف
7.3 کتاب إحیاء علوم الدین
8 تلامیذ الغزالی
9 من أشهر کتب الغزّالی
10 أقوال العلماء فیه
10.1 المؤیدون
10.2 المعارضون
11 کتب وأبحاث عن الغزّالی
12 أعمال فنیة ومؤسسیة عن الغزّالی
13 المصادر
14 وصلات خارجیة
نسبته

هو أبو حامد محمد بن محمد بن محمد بن أحمد الغزّالی الطوسی النیسابوری، یُکنّى بأبی حامد لولد له مات صغیراً، ویُعرَف بـ "الغزّالی" نسبة إلى صناعة الغزل، حیث کان أبوه یعمل فی تلک الصناعة، ویُنسب أیضاً إلى "الغَزَالی" نسبة إلى بلدة غزالة من قرى طوس، وقد قال عن نفسه: «النّاس یقولون لی الغزّالی، ولستُ الغزّالی، وإنّما أنا الغَزَالی منسوبٌ إلى قریة یُقال لها غزالة».، وقد قال ابن خلکان أن نسبته إلى "الغزّالی" (بتشدید الزای) هو المشهور، وهو أصحّ من نسبته إلى "الغَزَالی"، ویؤکّد ذلک ما رواه الرحّالة یاقوت الحموی بأنّه لم یسمع ببلدة الغزالة فی طوس. کما یُعرف بـ "الطوسی" نسبة إلى إلى بلدة طوس الموجودة فی خراسان، والتی تعرف الآن باسم مدینة مشهد موجودة فی إیران.

ولادته ونشأته

ولد أبو حامد الغزّالی عام 450 هـ الموافق 1058، فی "الطابران" من قصبة طوس، وهی أحد قسمی طوس، وقیل بأنّه وُلد عام 451 هـ الموافق 1059. وقد کانت أسرته فقیرة الحال، إذ کان أباه یعمل فی غزل الصوف وبیعه فی طوس، ولم یکن له أبناء غیرَ أبی حامد، وأخیه أحمد والذی کان یصغره سنّاً. کان أبوه مائلاً للصوفیة، رجلاً صالحاً لا یأکل إلا من کسب یده، وکان یحضر مجالس الفقهاء ویجالسهم، ویقوم على خدمتهم، وینفق بما أمکنه إنفاقه، وکان کثیراً یدعو الله أن یرزقه ابنا ویجعله فقیهاً، فکان ابنه أبو حامد أفقه علماء زمانه، وکان ابنه أحمد واعظاً مؤثراً فی الناس. ولما قربت وفاة أبیهما، وصّى بهما إلى صدیق له متصوّف، وقال له: «إِن لی لتأسفاً عظیماً على تعلم الخط وأشتهی استدارک ما فاتنی فی وَلَدیّ هذَیْن فعلّمهما ولا علیک أن تنفذ فی ذلک جمیع ما أخلّفه لهما»، فلما مات أقبل الصوفیّ على تعلیمهما حتى نفد ما خلّفهما لهما أبوهما من الأموال، ولم یستطع الصوفیّ الإنفاق علیهما، عند ذلک قال لهما: «اعلما أنّی قد أنفقت علیکما ما کان لکما وأنا رجل من الفقر والتجرید بحیث لا مال لی فأواسیکما به وأصلح ما أرى لَکمَا أن تلجئا إِلَى مدرسة کأنکما من طلبة الْعلم فَیحصل لَکمَا قوت یعینکما على وقتکما»، ففعلا ذلک وکان هو السبب فی علو درجتهما، وکان الغزالیّ یَحکی هذا ویقُول: «طلبنا الْعلم لغیر الله فأبى أن یکون إِلّا لله».

تعلیمه



موقع مدینة طوس التاریخیة، وهو حالیاً مکان قریب من مدینة مشهد فی إیران. وتظهر مدینة نیسابور حیث ارتحل الغزالی ملازماً أبو المعالی الجوینی
ابتدأ طلبه للعلم فی صباه عام 465 هـ، فأخذ الفقه فی طوس على ید الشیخ أحمد الراذکانی، ثم رحل إلى جرجان وطلب العلم على ید الشیخ الإسماعیلی (وهو أبو النصر الإسماعیلی بحسب تاج الدین السبکی، بینما یرى الباحث فرید جبر أنه إسماعیل بن سعدة الإسماعیلی ولیس أبا النصر لأنه توفی سنة 428 هـ قبل ولادة الغزالی)، وقد علّق علیه التعلیقة (أی دوّن علومه دون حفظ وتسمیع)، وفی طریق عودته من جرجان إلى طوس، واجهه قطّاع طرق، حیث یروی الغزالی قائلاً: «قطعت علینا الطرِیق وأخذ العیّارون جمیع ما معی ومضوا فتبعتهم فالتفت إلیّ مقدّمهم وقال: ارجع ویحک وإِلا هلکت! فقلت له: أسألک بالذی ترجو السلامة منه أن ترد علی تعلیقتی فقط فما هی بشیء تنتفعون به. فقال لی: وما هی تعلیقتک: فقلت: کتبت فی تلک المخلاة هاجرت لسماعها وکتابتها ومعرفة علمها. فضحک وقال: کیف تدّعی أنّک عرفت علمها وقد أخذناها منک فتجردت من معرفتها وبقیت بلا علم؟ ثم أمر بعض أصحابه فسلّم إِلیّ المخلاة». بعد ذلک قرّر الغزالی الاشتغال بهذه التعلیقة، وعکف علیه 3 سنوات من 470 هـ إلى 473 هـ حتى حفظها.

وفی عام 473 هـ رحل الغزّالی إلى نیسابور ولازم إِمام الحرمین أبو المعالی الجوینی (إمام الشافعیة فی وقته، ورئیس المدرسة النظامیة)، فدرس علیه مختلف العلوم، من فقه الشافعیة، وفقه الخلاف، وأصول الفقه، وعلم الکلام، والمنطق، والفلسفة، وجدّ واجتهد حتى برع وأحکم کل تلک العلوم، ووصفه شیخه أبو المعالی الجوینی بأنه: «بحر مغدِق». وکان الجوینی یُظهر اعتزازه بالغزالی، حتى جعله مساعداً له فی التدریس، وعندما ألف الغزالی کتابه "المنخول فی علم الأصول" قال له الجوینی: «دفنتنی وأنا حیّ، هلّا صبرتَ حتى أموت؟».

تدریسه ورحلاته



تمثال للوزیر نظام الملک أحد أبرز وزراء الدولة السلجوقیة (408 هـ - 485 هـ)، ومؤسس المدرسة النظامیة والتی تولّى أمرها الغزالی وهو فی الرابعة والثلاثین من العمر
عندما تُوفی أبو المعالی الجوینی سنة 478 هـ الموافق 1085، خرج الغزالی إلى "العسکر" أی "عسکر نیسابور"، قاصداً للوزیر نظام الملک (وزیر الدولة السلجوقیة)، وکان له مجلس یجمع العلماء، فناظر الغزالی کبار العلماء فی مجلسه وغلبهم، وظهر کلامه علیهم، واعترفوا بفضله، وتلقوه بالتعظیم والتبجیل. کان الوزیر نظام الملک زمیلاً للغزالی فی دراسته، وکان له الأثر الکبیر فی نشر المذهب الشافعی الفقهی، والعقیدة الأشعریة السنّی، وذلک عن طریق تأسیس المدارس النظامیة المشهورة، والتی قبل الغزالی عرض نظام الملک بالتدریس فی المدرسة النظامیة فی بغداد، وکان ذلک فی جمادى الأولى عام 484 هـ الموافق 1091، ولم یتجاوز الرابعة والثلاثین من عمره.

الغزالی فی بغداد
وصل الغزالی إلى بغداد فی جمادى الأولى سنة 484 هـ، فی أیام الخلیفة المقتدی بأمر الله العباسی، ودرّس بالمدرسة النظامیة حتى أُعجب به الناس لحسن کلامه وفصاحة لسانه وکمال أخلاقه. وأقام على التدریس وتدریس العلم ونشره بالتعلیم والفتیا والتصنیف مدّة أربعة سنوات، حتى اتسعت شهرته وصار یُشدّ له الرّحال، ولُقّب یومئذٍ بـ "الإمام" لمکانته العالیة أثناء التدریس بالنظامیة فی بغداد، ولقّبه نظام الملک بـ "زین الدین" و"شرف الأئمة". وکان یدرّس أکثر من 300 من الطلاب فی الفقه وعلم الکلام وأصول الفقه، وحضر مجالسه الأئمة الکبار کابن عقیل وأبی الخطاب وأبی بکر بن العربی، حیث قال أبو بکر بن العربی: «رأیت الغزالی ببغداد یحضر درسه أربعمائة عمامة من أکابر الناس وأفاضلهم یأخذون عنه العلم»،

انهمک الغزالی فی البحث والاستقصاء والردّ على الفرق المخالفة بجانب تدریسه فی المدرسة النظامیة، فألّف کتابه "مقاصد الفلاسفة" یبیّن فیه منهج الفلاسفة، ثمّ نقده بکتابه "تهافت الفلاسفة" مهاجماً الفلسفة ومبیّناً تهافت منهجهم. ثمّ تصدّى الغزالی للفکر الباطنی (وهم الإسماعیلیة) الذی کان منتشراً فی وقته والذی أصبح الباطنیون ذوو قوّة سیاسیة، حتى أنّهم قد اغتالوا الوزیر نظام الملک عام 485 هـ الموافق 1091، وتُوفی بعده الخلیفة المقتدی بأمر الله، فلما جاء الخلیفة المستظهر بالله، طلب من الغزالی أن یحارب الباطنیة فی أفکارهم، فألّف الغزالی فی الردّ علیهم کتب "فضائح الباطنیة" و"حجّة الحق" و"قواصم الباطنیة".

رحلة الغزالی


کتاب إحیاء علوم الدین أحد أهم الکتب التی ورّثها الغزّالی، وأحد أهمّ الکتب فی موضوع التصوف وعلم الأخلاق، والذی ألّفه خلال رحلة عزلته التی دامت 11 سنة، حیث ابتدأ التألیف به فی القدس، وأنهاه فی دمشق. وکان أبو بکر ابن العربی من أول الجالبین لکتاب الإحیاء إلى المغرب العربی
بعد خوض الغزالی فی علوم الفلسفة والباطنیة، عَکَف على قراءة ودراسة علوم الصوفیة، وصحب الشیخ الفضل بن محمد الفارمذی (الذی کان مقصداً للصوفیة فی عصره فی نیسابور، وهو تلمیذ أبو القاسم القشیری). فتأثر الغزالی بذلک، ولاحظ على نفسه بعده عن حقیقة الإخلاص لله وعن العلوم الحقیقیة النافعة فی طریق الآخرة، وشعر أن تدریسه فی النظامیة ملیء بحب الشهرة والعُجُب والمفاسد، عند ذلک عقد العزم على الخروج من بغداد، یقول عن نفسه:

ثم لاحظت أحوالی، فإذا أنا منغمس فی العلائق، وقد أحدقت بی من الجوانب، ولاحظت أعمالی - وأحسنها التدریس والتعلیم - فإذا أنا فیها مقبل على علوم غیر مهمة، ولا نافعة فی طریق الآخرة. ثم تفکرت فی نیتی فی التدریس، فإذا هی غیر خالصة لوجه الله تعالى، بل باعثها ومحرکها طلب الجاه وانتشار الصیت، فتیقنت أنی على شفا جرف هار، وأنی قد أشفیت على النار، إن لم أشتغل بتلافی الأحوال.. فلم أزل أتردد بین تجاذب شهوات الدنیا، ودواعی الآخرة، قریباً من ستة أشهر أولها رجب سنة 488 هـ. وفی هذا الشهر جاوز الأمر حد الاختیار إلى الاضطرار، إذ أقفل الله على لسانی حتى اعتقل عن التدریس، فکنت أجاهد نفسی أن أدرس یوماً واحداً تطییباً لقلوب المختلفة إلی، فکان لا ینطق لسانی بکلمة واحدة ولا أستطیعها البتة. ثم لما أحسست بعجزی، وسقط بالکلیة اختیاری، التجأت إلى الله التجاء المضطر الذی لا حیلة له، فأجابنی الذی یجیب المضطر إذا دعاه، وسهل على قلبی الإعراض عن الجاه والمال والأهل والولد والأصحاب
.

فکان خروجه من بغداد فی ذی القعدة سنة 488 هـ، وقد ترک أخاه أحمد الغزّالی مکانه فی التدریس فی النظامیة فی بغداد. وقد خرج إلى الشام قاصداً الإقامة فیها، مُظهِرَاً أنه متّجه إلى مکة للحجّ حذراً أن یعرف الخلیفة فیمنعه من السفر إلى الشام. فوصل دمشق فی نفس العام، ومکث فیها قرابة السنتین لا شغل له إلا العزلة والخلوة، والمجاهدة، اشتغالاً بتزکیة النفس، وتهذیب الأخلاق. فکان یعتکف فی مسجد دمشق، یصعد منارة المسجد طول النهار، ویغلق على نفسه الباب، وکان یکثر الجلوس فی زاویة الشیخ نصر المقدسی فی الجامع الأموی والمعروفة الیوم بـ "الزاویة الغزالیة" نسبةً إلیه. بعد ذلک رحل الغزالی إلى القدس واعتکف فی المسجد الأقصى وقبة الصخرة. ثم ارتحل وزار مدینة الخلیل فی فلسطین، وما لبث أن سافر إلى مکة والمدینة المنورة لأداء فریضة الحج، ثم عاد إلى بغداد، بعد أن قضى 11 سنة فی رحلته، ألّف خلالها أعظم کتبه "إحیاء علوم الدین"، وقد استقر أمره على الصوفیة.

وبحسب تاج الدین السبکی وابن الجوزی وغیرهما، فإن الغزالی خرج أولاً من بغداد إلى الحج سنة 488 هـ، ثم عاد منها إلى دمشق فدخلها سنة 489 هـ، فلبث فیها أیاماً، ثم توجّه إلى القدس، فجاور فیها مدّة، ثم عاد وبقی فی دمشق معتکفاً فی جامعها، ثم رحل وزار الإسکندریة فی مصر، واستمرّ یجول فی البلدان ویزور المشَاهد وَیَطوف على المساجد حتى عاد إلى بغداد للتدریس فیها.

عودته إلى طوس


مبنى الهارونیة فی طوس، حیث وُجد على مدخله لوحة أرضیة رخامیة مکتوب علیها بالفارسیة «بیاد بود امام محمد غزالی»، أی "ذکرى الإمام الغزالی".
بعد قرابة 11 سنة من العزلة والتنقّل، عزم الغزّالی على العودة إلى بغداد، فکان ذلک فی ذی القعدة سنة 499 هـ، ولم یدم طویلاً حتى أکمل رحلته إلى نیسابور ومن ثمّ إلى بلده طوس، وهناک لم یلبث أن استجاب إلى رأی الوزیر فخر الملک للتدریس فی نظامیة نیسابور مکرهاً، فدرّس فیها مدة قلیلة، وما لبث أن قُتل فخر الدین الملک على ید الباطنیة، من ثم ّ رحل الغزالی مرة أخرى إلى بلده طابران فی طوس، وسکن فیها، متخذاً بجوار بیته مدرسة للفقهاء وخانقاه (مکان للتعبّد والعزلة) للصوفیة، ووزّع أوقاته على وظائف من ختم القرآن ومجالسة الصوفیة والتدریس لطلبة العلم وإدامة الصلاة والصیام وسائر العِبَادات، کما صحّح قراءة أحادیث صحیح البخاری وصحیح مسلم على ید الشیخ عمر بن عبد الکریم بن سعدویه الرواسی. یروی بعض الناس حال الغزالی عند دخوله بغداد أول مرة، وحال دخوله إیاها بعد رحلته، فعن أبی منصور الرزاز الفقیه، قال: «دخل أبو حامد بغداد، فقوّمنا ملبوسه ومرکوبه خمسمائة دینار. فلمّا تزهد وسافر وعاد إلى بغداد، فقوّمنا ملبوسه خمسة عشر قیراطاً» وعن أنوشروان (وکان وزیراً للخلیفة) أنه زار الغزالی فقال له الغزالی: «زمانک محسوب علیک وأنت کالمستاجر فتوفرک على ذلک أولى من زیارتی» فخـرج أنوشروان وهو یقول‏:‏ «لا إله إلا الله، هذا الذی کان فی أول عمره یستزیدنی فضل لقب فی ألقابه، کان یلبس الذهب والحریر».

وفاته



قبر یُعتقد أنه یعود لأبی حامد الغزّالی
بعد أن عاد الغزّالی إلى طوس، لبث فیها بضع سنین، وما لبث أن تُوفی یوم الاثنین 14 جمادى الآخرة 505 هـ، الموافق 19 دیسمبر 1111م، فی "الطابران" فی مدینة طوس، روى أبو الفرج بن الجوزی فی کتابه "الثبات عند الممات"، عن أحمد (أخو الغزالی): «لما کان یوم الإثنین وقت الصبح توضأ أخی أبو حامد وصلّى، وقال: "علیّ بالکفن"، فأخذه وقبّله، ووضعه على عینیه وقال: "سمعاً وطاعة للدخول على الملک"، ثم مدّ رجلیه واستقبل القبلة ومات قبل الإسفار». وقد سأله قبیل الموت بعض أصحابه‏:‏، فقالوا له: أوصِ. فقال:‏ «علیک بالإخلاص» فلم یزل یکررها حتى مات.

وأما عن تعیین قبره، فقد روى تاج الدین السبکی بأن الغزّالی دُفن فی مقبرة "طابران"، وقبره هناک ظاهر وبه مزار. أمّا حالیاً فلا یُعرف قبر ظاهر للغزّالی، إلا أنه حدیثاً تم اکتشاف مکان فی طوس قرب مدینة مشهد فی إیران حیث یُعتقد بأنه قبر الغزّالی، والذی أمر رئیس الوزراء الترکی رجب طیب أردوغان بإعادة إعماره خلال زیارته إلى إیران فی دیسمبر 2009. وقد ادّعى الشیخ فاضل البرزنجی بأن قبر الغزالی موجود فی بغداد ولیس فی طوس، بینما یؤکد أستاذ التاریخ بجامعة بغداد الدکتور حمید مجید هدو، بالإضافة للوقف السنی فی العراق بأن قبره فی طوس، وأن ما یتناقله الناس حول دفن الغزالی ببغداد، مجرد وهم شاع بین العراقیین، حیث أن المدفون فی بغداد هو شخص صوفی یلقب بالغزالی وهو مؤلف کتاب "کشف الصدا وغسل الرام"، وجاء إلى بغداد قبل نحو ثلاثة قرون، وبعد فترة من وفاته جاء من قال إن هذا قبر الغزالی، وهو وهم کبیر وقع فیه الناس.

وقد رثى الغزّالی حین مات أبو المظفر الأبیوردی إذ قال:

بَکَى على حجَّة الْإِسْلَام حِین ثوى من کل حَیّ عَظِیم الْقدر أشرفه
فَمَا لمن یمتری فِی الله عبرته على أبی حَامِد لَاحَ یعنفه
تِلْکَ الرزیة تستوهی قوی جلدی فالطرف تسهره والدمع تنزفه
فَمَاله خله فِی الزّهْد تنکره وَمَا لَهُ شُبْهَة فِی الْعلم تعرفه
مضى فأعظم مَفْقُود فجعت بِهِ من لَا نَظِیر لَهُ فِی النَّاس یخلفه
وقال فیه أیضاً القاضی عبد الملک بن أحمد بن محَمّد بن المعَافى:

بَکَیْت بعینی واجم الْقلب واله فَتى لم یوال الْحق من لم یواله
وسیبت دمعا طَال مَا قد حَبسته وَقلت لجفنی واله ثمَّ واله
أَبَا حَامِد مُحی الْعُلُوم وَمن بَقِی صدى الدّین وَالْإِسْلَام وفْق مقاله
الغزالی والفلسفة



الفیلسوف ابن سینا الذی تعرّض لنقد شدید من الغزّالی، حتى أنّه فی کتابه المنقذ من الضلال کفّره، فقال: «فوجب تکفیرهم وتکفیر شیعتهم من المتفلسفة الإسلامیین کابن سینا والفارابی وأمثالهما»
کانت الفلسفة فی عصر أبی حامد الغزالی قد أثرت فی تفکیر الکثیرین من أذکاء عصره وسلوکهم، وأدى ذلک إلى التشکیک فی الدین الإسلامی والإنحلال فی الأخلاق، والاضطراب فی السیاسة، والفساد فی المجتمع. فتصدّى أبو حامد الغزالی لهم بعد أن عکف على دراسة الفلسفة لأکثر من سنتین، حتى استوعبها وفهمها، وأصبح کواحد من کبار رجالها، یقول عن نفسه: «ثم إنی ابتدأت بعد الفراغ من علم الکلام بعلم الفلسفة، وعلمت یقیناً أنه لا یقف على فساد نوع من العلوم، من لا یقف على منتهى ذلک العلم، حتى یساوی أعلمهم فی أصل ذلک العلم.. فشمرت عن ساق الجد فی تحصیل ذلک العلم من الکتب.. ثم لم أزل أواظب على التفکر فیه بعد فهمه قریباً من سنة أعاوده وأردده وأتفقد غوائله وأغواره، حتى اطَّلعت على ما فیه من خداع، وتلبیس وتحقیق وتخییل، واطلاعاً لم أشک فیه»، وألّف فی ذلک کتابه "مقاصد الفلاسفة" مبیّناً منهجهم. ثم بعد ذلک وصل إلى نتیجته قائلاً: «فإنی رأیتهم أصنافاً، ورأیت علومهم أقساماً وهم - على کثرة أصنافهم - یلزمهم وصمة الکفر والإلحاد، وإن کان بین القدماء منهم والأقدمین، وبین الأواخر منهم والأوائل، تفاوت عظیم، فی البعد عن الحق والقرب منه».

تناول الغزالی الفلسفة بالتحلیل التفصیلی، وذکر أصنافهم وأقسامهم، وما یستحقون به من التکفیر بحسب رأیه، وما لیس من الدین، بذلک اعتُبر الغزالی أول عالم دینی یقوم بهذا التحلیل العلمی للفلسفة، وأول عالم دینی یصنّف فی علومهم التجریبیة النافعة، ویعترف بصحة بعضها. إذ قسّم الغزالی علوم فلاسفة الیونان إلى العلوم الریاضیة، والمنطقیات، والطبیعیات، والإلهیات، والسیاسات، والأخلاقیات، وکان أکثر انتقاد الغزالی وهجومه على الفلاسفة ما یتعلق بالإلهیات، إذ کان فیها أکثر أغالیطهم بحسب الغزالی، وقد کفّر الغزالی فلاسفة الإسلام المتأثرین بالفلسفة الیونانیة فی 3 مسائل، وبدّعهم فی 17 عشر مسألة، وألّف کتاباً مخصوصاً للرد علیهم فی هذه ال 20 مسألة سمّاه "تهافت الفلاسفة"، وفیه هاجم الفلاسفة بشکل عام والفلاسفة المسلمون بشکل خاص، وخاصة ابن سینا والفارابی فقد هاجمهم هجوماً شدیداً، ویُقال إنه قضى على الفلسفة العقلانیة فی العالم العربی، منذ ذلک الوقت ولعدة قرون متواصلة. فجاء بعده ابن رشد فرد على الغزالی فی کتابین أساسیین هما "فصل المقال فیما بین الحکمة والشریعة من الاتصال"، ثم "تهافت التهافت".

وبحسب الباحثین أمثال یوسف القرضاوی وعباس محمود العقاد، فإن الغزالی یُعدّ فی کثیر من نظریاته النفسیّة والتربویة والاجتماعیة صاحب فلسفة متمیّزة، وهو فی بعض کتبه أقرب إلى تمثیل فلسفة إسلامیة، وأنه فیلسوف بالرغم من عدم کونه یرید ذلک، وهذا ما صرّح به کثیرون من العرب والغربیین، حتى قال الفیلسوف المشهور رینان: «لم تنتج الفلسفة العربیة فکراً مبتکراً کالغزالی»، وقد رأى کثیر من علماء المسلمین قدیماً أن الغزالی رغم حربه للفلسفة، لم یزل متأثراً بها، حتى قال تلمیذه أبو بکر بن العربی: «شیخُنا أبو حامد: بَلَعَ الفلاسفةَ، وأراد أن یتقیَّأهم فما استطاع».

الغزالی والتصوف

جزء من سلسلة

تاریخ التصوف
العقائد والعبادات
توحید · الشهادتین · الصلاة · الصوم · الحج · الزکاة
أعلام التصوف
الرفاعی · عبد القادر الجیلانی · أحمد البدوی · إبراهیم الدسوقی · المحاسبی · أبو حامد الغزالی · حسن البصری · أحمد السرهندی · ابن عربی · أبو الحسن الشاذلی · الجنید · القشیری
کتب التصوف
إحیاء علوم الدین · الرسالة القشیریة
الفتوحات المکیة · قواعد التصوف · الحکم العطائیة · قوت القلوب · التعرف على مذهب أهل التصوف · الجوهرة
طرق الصوفیة
الرفاعیة · القادریة · البدویة · الدسوقیة · النقشبندیة · السهروردیة · الشاذلیة · السنوسیة · المولویة · الإدریسیة التیجانیة · البکداشیة · العروسیة
مصطلحات علم التصوف
المحبة · المعرفة · فناء · بقاء · سالک · الشیخ · الطریقة · تجلی · وحدة الوجود
مساجد
المسجد الحرام · المسجد النبوی
المسجد الأقصى · جامع الأزهر
جامع الزیتونة · جامع القرویین
مسجد الدسوقی
بلاد التصوف
الأغواط · دمشق · خراسان · القدس · البصرة · الإسکندریة · فاس · دسوق
طنطا · بغداد
المراحل الفکریة التی مرّ بها الغزالی
قبل أن یستقر أمر الغزالی على التصوف، مرّ بمراحل کثیرة فی حیاته الفکریة، کما یرویها هو نفسه فی کتابه المنقذ من الضلال، فابتدأ بمرحلة الشکّ بشکل لا إرادی، والتی شکّ خلالها فی الحواس والعقل وفی قدرتهما على تحصیل العلم الیقینی، ودخل فی مرحلة من السفسطة غیر المنطقیة حتى شُفی منها بعد مدة شهرین تقریباً. لیتفرّغ بعدها لدراسة الأفکار والمعتقدات السائدة فی وقته، یقول: «ولما شفانی الله من هذا المرض بفضله وسعة جوده، أحضرت أصناف الطالبین عندی فی أربع فرق: المتکلمون: وهم یدعون أنهم أهل الرأی والنظر. والباطنیة: وهم یزعمون أنهم أصحاب التعلیم، والمخصوصون بالاقتباس من الإمام المعصوم. والفلاسفة: وهم یزعمون أنهم أهل المنطق والبرهان. والصوفیة: وهم یدعون أنهم خواص الحضرة، وأهل المشاهدة والمکاشفة»، ویتابع ویقول: «فابتدرت لسلوک هذه الطرق، واستقصاء ما عند هذه الفرق مبتدئاً بعلم الکلام، ومثنیاً بطریق الفلسفة، ومثلثاً بتعلّم الباطنیة، ومربعاً بطریق الصوفیة». فعکف على دراسة علم الکلام حتى أتقنه وصار أحد کبار علمائهم، وصنف فیه عدة من الکتب التی أصبحت مرجعاً فی علم الکلام فیما بعد مثل کتاب "الإقتصاد فی الإعتقاد"، إلا أنه لم یجد ضالته المنشودة فی علم الکلام، ورآه غیر واف بمقصوده، یقول عن نفسه: «فلم یکن الکلام (أی علم الکلام) فی حقی کافیاً، ولا لدائی الذی کنت أشکوه شافیاً». بعد ذلک توجّه لعلم الفلسفة ودرسها وفهمها، ثم نقدها بشدة بکتابه تهافت الفلاسفة. ثم درس بعدها الباطنیة فردّ علیهم وهاجمهم. لیستقر أمره على علم التصوف.

استقراره على التصوف
بعد تلک المراحل بدأ اهتمام الغزالی یتّجه نحو علوم التصوف، فابتدأ بمطالعة کتبهم مثل: قوت القلوب لأبی طالب المکی، وکتب الحارث المحاسبی، والمتفرقات المأثورة عن الجنید وأبی بکر الشبلی وأبی یزید البسطامی. کما أنه کان یحضر مجالس الشیخ الفضل بن محمد الفارمذی الصوفی، والذی أخذ عنه الطریقة، فتأثر بهم تأثیراً کبیراً، حتى أدّى به الأمر لترکه للتدریس فی المدرسة النظامیة فی بغداد، واعتزاله الناس وسفره لمدة 11 سنة، تنقل خلالها بین دمشق والقدس والخلیل ومکة والمدینة المنورة، کتب خلالها کتابه المشهور فی التصوف إحیاء علوم الدین، وکانت نتیجة رحلته الطویلة تلک أن قال:

وانکشفت لی فی أثناء هذه الخلوات أمور لا یمکن إحصاؤها واستقصاؤها، والقدر الذی أذکره لینتفع به أنی علمتُ یقیناً أن الصوفیة هم السالکون لطریق الله تعالى خاصة وأن سیرتهم أحسن السیر، وطریقهم أصوب الطرق، وأخلاقهم أزکى الأخلاق.
کتاب إحیاء علوم الدین
کان من أشهر مؤلفات الغزّالی فی التصوف کتابه إحیاء علوم الدین، والذی قد حاز شهرةً وانتشاراً ما لم یقاربه أی کتاب من کتبه الأخرى، حتى صارت نسخه المخطوطة مبثوثة فی مکتبات العالم. وقد امتدح الکتاب غیر واحد من علماء الإسلام، مثل ما قاله عبد الرحیم العراقی المحدث الذی خرّج أحادیث الإحیاء، حیث قال عنه: «إنه من أجل کتب الإسلام فی معرفة الحلال والحرام، جمع فیه بین ظواهر الأحکام، ونزع إلى سرائر دقت عن الأفهام، لم یقتصر فیه على مجرد الفروع والمسائل، ولم یتبحر فی اللجة بحیث یتعذر الرجوع إلى الساحل، بل مزج فیه علمی الظاهر والباطن، ومرج معانیها فی أحسن المواطن، وسبک فیه نفائس اللفظ وضبطه، وسلک فیه من النمط أوسطه»، وقال غیره: «من لم یقرأ الإحیاء فلیس من الأحیاء»، کما أُلّف الکثیر من الکتب فی شرح واختصار الإحیاء والدفاع عنه، مثل کتاب "الإملاء على مشکل الإحیاء" والذی ألفه الغزالی نفسه للرد على من انتقده فی عصره، وکذلک کتاب "إتحاف السادة المتقین بشرح إحیاء علوم الدین" للزبیدی، و"تعریف الأحیاء بفضائل الإحیاء" لعبد القادر العیدروس، وکذلک "المغنی عن حمل الأسفار فی تخریج ما فی الإحیاء من الأخبار" لعبد الرحیم العراقی. أما الإختصارات، فقد اختصره أخوه أحمد الغزّالی فی کتاب "لباب الإحیاء"، و"منهاج القاصدین" لابن الجوزی، وغیرها الکثیر.

وعلى العکس من ذلک، فقد ذمّ جمع من العلماء الإحیاء منتقدین فیه کثرة الأحادیث الضعیفة، وإیراده لقصص الصوفیة، حتى ألّفوا الکتب فی الرد علیه، مثل کتاب "إحیاء میت الأحیاء فی الرد على کتاب الإحیاء" لأبی الحسن ابن سکر، و"إعلام الأحیاء بأغلاط الإحیاء" لابن الجوزی، و"الضیاء المتلالی فی تعقب الإحیاء للغزالی" لأحمد ابن المنیّر، حتى وصل الأمر أن أُمر بحرق کتاب الإحیاء فی قرطبة على عهد علی بن یوسف بن تاشفین ثانی أمراء المرابطین.

تلامیذ الغزالی

کانت مدرسة الغزالی تضم عشرات التلامیذ الأذکیاء، وقد أثّر الغزالی ثأثراً کبیراً فی جمهور کبیر من تلامیذه، وذکر الزبیدی منهم:

أبو النصر أحمد بن عبد الله بن عبد الرحمن الخمقدی، توفی سنة 544 هـ، وتفقّه فی طوس على الغزالی.
أبو منصور محمد بن إسماعیل بن الحسین العطاری، الواعظ فی طوس والملقّب بـ "جندة"، توفی 486 هـ، وتفقّه فی طوس على الغزالی.
أبو
abu hamed ghazali
أبو حامد غزالي


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری


کپی