جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×
مجله موفقیت عرشیانی ها رو بخون و نظربده تا تو هم برنده بشی لینک ثبت نام


0
0
730
اطلاعات بیشتر واژه
واژه پهلوان
معادل ابجد 94
تعداد حروف 6
تلفظ pahle(a)vān
نقش دستوری اسم
ترکیب (صفت، اسم)
مختصات (پَ لَ) (ص نسب . اِمر.)
آواشناسی pahlavAn
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع واژه‌نامه آزاد
نمایش تصویر پهلوان
پخش صوت

پهلوان ، عنوانی برای مردان دلیر، زورمند و تنومند و گروهی خاصّ از ورزشکاران ایرانی ، نیز قهرمانان آثار حماسی فارسی . این واژه ترکیبی است از پَهْلَو ( پَرثَو / پارت ) و ان نسبت (برهان ، ج 1، ص 431، پانویس 1). در حماسه های پهلوانی کهن که مدارک مکتوب آن از اوستا آغاز و به شاهنامه و برخی دیگر از منظومه های حماسی ختم می شود، پهلوانان ، مانند گرشاسپ و رستم ، از طبقة اَرتِشتاران جنگاورند و وظیفة پاسداری از قوم یا گسترش سرزمین خود را دارند (بهار، ص 73، 161). ظاهراً در این طبقه ، «جهانْ پهلوانی » بالاترین مقام بوده است و پهلوانانی همچون سام (فردوسی ،ج 1، ص 137)، رستم (همان ، ج 2، ص 150، 202، هامش ؛ مجمل التواریخ و القصص ، ص 91) و زَریر (فردوسی ، ج 6، ص 78) به آن پایه رسیده بوده اند. در روایتهای عیاری ـ پهلوانی (نوع دوم از افسانه های پهلوانی فارسی )، قهرمانان عموماً از مردم کوچه و بازارند. سمک عیار * نمونة کهن اینگونه آثار است (بهار، همانجاها) که به سمک ، قهرمان آن ، پهلوان گفته شده (ارجانی ، ج 2، ص 188، 242، نیز رجوع کنید به ص 157 که از «مردی و پهلوانی » سمک یاد شده است ) و عیار ( رجوع کنید به عیار/ عیاران * ) و پهلوان در این داستان ، یکی دانسته شده است (بهار، ص 162؛ قس محجوب ، ص 217). در برخی دیگر از اینگونه داستانها نیز پهلوانان کارهای خاصّ عیاران ، نظیر «شبروی » (دزدیهای شبانة عیاران )، را انجام می دهند (برای نمونه رجوع کنید به حسین کُرد شبستری ، ص 76ـ77،131ـ133،135، 151ـ154، 188). ظاهراً گروهی خاصّ از دلاوران و ورزشکاران ایرانی که در تاریخ پهلوان نامیده شده اند ( رجوع کنید به دنبالة مقاله )، نمونة همان پهلوانان داستانهای عیاری اند (قس رستم الحکما، ص 103) همچنانکه بین برخی از آداب پهلوانان امروزی ، یا اهل زورخانه * ، و آیین کهن عیاری نیز شباهتهایی مشاهده می شود ( رجوع کنید به پرتوبیضایی ، ص 8 ـ9؛ انصاف پور، ص 13ـ14). هیئت ظاهری آنها در زورخانه ها ــ که تُنُکه ای برپا و بالاتنه ای برهنه دارند ــ نیز ظاهراً متأثر از رسوم عیاری است ( رجوع کنید به پرتوبیضایی ، ص 8؛انصاف پور، ص 13؛ قس عطار، ص 313). در اسرارالتوحید (محمدبن منوّر، بخش 1، ص 216) هم به هیئت پهلوانان زورخانه اشاره شده است : «جمعی وُرنایان می آمدند برهنه ، هریکی اِزارپای چرمین پوشیده ». مقصود از «ورنایان » (برنایان ) همان عیاران است ، چنانکه در سمک عیار (ج 2، ص 432) این دو کلمه مترادف به کار رفته اند (همچنین رجوع کنید به هفت لشکر ، ص 599). «ازارپای چرمین » آنان نیز همان تنکة پهلوانان است که در گذشته از چرم بوده و به آن «تنبان نطعی » و «ازارپای ادیم » می گفته اند (پرتو بیضایی ، ص 83؛ ارجانی ، ج 2، ص 136) و ظاهراً همان «سراویل » فتوت * است . شباهتهای آیین پهلوانان زورخانه با آیین مهر (میترائیسم ) نیز ظاهراً به سبب پیوند آیین عیاری و جوانمردی با دین مهر در ایران باستان است (دربارة این شباهتها رجوع کنید به بهار، ص 157ـ160؛ دربارة پیوند عیاری و جوانمردی با آیین مهر رجوع کنید به همان ، ص 164).

گذشته از افسانه های عامیانه ، تنها مرجع کهنی که دربارة آیین و آداب پهلوانان بتفصیل سخن گفته ، فتوّت نامة سلطانی ، کتابی از قرن نهم ، است که آنان را «اهل زور» و گروهی معرکه گیر خوانده ، و به هشت طایفه تقسیم کرده است : کُشتی گیران ، سنگ گیران ، ناوه کشان ، سَلّه کشان ، حمّالان ، مغیرگیران ، رسن بازان و زورگران (کاشفی ، ص 306) که به نمایش اعمال پهلوانی در ملا عام می پرداختند، نظیر کشتی گرفتن ، برسردست بلند کردن و حمل اجسام سنگین ، نبرد با عمود (گرز) و راه رفتن بر روی طنابی که هر سر آن به ستونی بلند بسته بود ( رجوع کنید به همان ، ص 306ـ330). در عصر حاضر نیز، برخی از مردان نیرومند که در کوچه و بازار با کارهایی نظیر خم کردن آهن با دست و برداشتن اجسام سنگین با دندان و شکستن سنگ برروی سینه معرکه می گیرند، پهلوان نامیده می شوند، اما در گذشته آنان را «زورگر» می نامیده اند (پرتوبیضایی ، ص 103). ملاّ حسین واعظ کاشفی (ص 330ـ336) نیز از زورگران یادکرده و معرکه گیری آنان را شامل این کارها دانسته است : «مردگیری » که پهلوانی ، پهلوان دیگر را بر دوش می گرفت و او بر شانه های پهلوان اولی می ایستاد؛ «سنگ شکنی » و «استخوان شکنی » که با ضرب دست ، سنگ یا استخوانی بزرگ را می شکستند؛ «داربازی » که تنة درخت یا تیرِ چوبیِ بلندی را برکف دست نگاه می داشتند؛ «سنگ افکنی » که عبارت بود از پرتاب سنگ به نقطه ای دور؛ «جهندگی » که با جهش ، مسافتی طولانی را می پریدند؛ «سنگ آسیا برداشتن » که آن را بلند می کردند و بالای سر نگه می داشتند؛ و «پیل زورکردن » که با فیل می جنگیدند و آن را بر زمین می زدند ( رجوع کنید به واصفی ، ج 1، ص 502 که تصویر روشنی از پیل زورکردنِ پهلوان محمد مالانی را در عهد سلطان حسین بایقرا ارائه داده است ؛ نیز رستم الحکما، ص 409 که از معرکه گیریهای پهلوانان در عهد کریم خان زند سخن گفته است ).

امروزه ، گذشته از کشتی گرفتن ( رجوع کنید به کشتی / کشتی گیری * )، آنچه از کارهای پهلوانان در زورخانه ها متداول است و در طومار افسانة پوریای ولی * ، ظاهراً از عهد صفوی ، هم به آنها با عنوان «قواعد کشتی » اشاره شده (پرتوبیضایی ، ص 363ـ364)، بدین قرار است : سنگ گرفتن ، شنارفتن ، میل گرفتن ، چرخ زدن ، پازدن و کبّاده کشیدن (برای آگاهی از این اصطلاحات رجوع کنید به زورخانه * ).

یکی از نرمشهایی که امروزه متداول نیست اما تا هفتاد سال پیش از جمله کارهای پهلوانان زورخانه بوده ، «تخته شلنگ » یا «شلنگ تخته » است که در اصل از تمرینهای شاطران ( رجوع کنید به شاطر * ) برای آماده شدن در دوندگی بوده است (همان ، ص 63؛ انصاف پور، ص 254). بنابر برخی مراجع (مثلاً افضل الدین کرمانی ، ص 473ـ474؛ واصفی ، ج 2، ص 230) ظاهراً در گذشته ، پهلوانان وظیفة شاطری را نیز انجام می داده اند (قس بی
غمی ، ج 1، ص 369ـ370 که عیاران مانند شاطران رفتار می کنند).

از دیگر آداب پهلوانان که امروزه ناشناخته است ، اما در فتوّت نامة سلطانی (ص 311) از آن یاد شده ، پختن آشی به نام «بُغرا» بوده است . همچنین ، پوشیدن و درآوردن جامة خاصّ پهلوانان ، تنکه ، آدابی خاصّ داشته است (همان ، ص 310؛ پرتو بیضایی ، ص 83، 355؛ برای جنس و نقش و نگارهای تنکه و صنعت تنکه دوزی رجوع کنید به همان ، ص 85).نشان دیگر آنان بازوبندی مهره ای بوده که برای دفع چشم زخم به بازو می بسته اند و به آن «بازو مهره » می گفته اند (کاشفی ، همانجا؛ آیین قلندری ، ص 399؛ نیز قس پرتوبیضایی ، ص 84). در اعصار گذشته ، پهلوانانی که به مقام استادی می رسیدند، با اجازة شاهِ دوران خود، سفره ای چرمین به نام «نطعی » بربالای تنکه و روی شکم می بستند. در عهد صفوی ، پهلوانانی که به سلک درویشان درمی آمدند، با اجازة استادان و پیران ، زانوبندی ویژه به نام «کاسه بند» که میان آن آینه ای کوچک تعبیه شده بود، به زانوان می بستند. در همان دوران ، به اجازة اقطاب و نقبا، «تاج » (کلاهِ نمدیِ درویشان ) نیز بر سرمی گذاشتند و لُنگ و میان بندی خاصّ به نام «کُشتی » (قس کُستی ) بر میان می بستند (پرتوبیضایی ، ص 83،90). در عصر کنونی ، نشان استادی در جمع پهلوانان ، لنگی است به نام «لنگ کسوت » که بر بالای تنکه می بندند و گوشة سمت راست آن را به طرف چپ بدن می آورند و به صورت «لَچَک » به جلو می آویزند (همان ، ص 33، 85).

پهلوانان زورخانه ، عناوین و سلسله مراتبی خاصّ دارند که مهمترین آنها عبارت است از: نوچه ؛ نوخاسته (همان ، ص 41، نیز قس ، ص 362ـ364 طومار افسانة پوریای ولی ؛ انصاف پور، ص 310ـ311)؛ پهلوان (انصاف پور، ص 217)؛ کهنه سوار و مرشد؛ پیشکسوت ، که از پهلوانان باسابقه است و از بسیاری از پهلوانان ، زودتر جامة خاصّ پهلوانی پوشیده است (پرتو بیضایی ، ص 4،17ـ 18،40، 75،352). در ادوار گوناگون تاریخ ایران ، برای پهلوانان عنوانها و نامهایی دیگر نیز به کار می رفته است ، همچون : «مُفرِد» (واصفی ، ج 1، ص 482)، «یتیم » (همان ، ج 1، ص 482ـ483، 485، ج 2، ص 234) و «اَحداث » که در معنای مفرد و نه جمع ، به پهلوانانی اطلاق می شده است که تحت فرمان حاکمان ، داروغگی و شحنگی شهرها را برعهده داشته اند ( رجوع کنید به حسین کرد شبستری ، ص 16ـ17، 38، 46، 51، 181؛ نیز رجوع کنید به دنبالة مقاله ).

پهلوانان به مرام اخلاقی خاصّی ، متأثر از اصول فتوّت ، پایبندند و پاکدامانی آنان مشهور است ( رجوع کنید به پرتوبیضایی ، ص 12ـ14،30ـ33؛ قس کاشفی ، همانجا). در داستان حسین کرد شبستری (ص 66، 144) وی با خود عهد می کند که «هرگز بند او چه برحلال و چه برحرام باز نشود». در تاریخ جهانگشای جوینی (ج 1، ص 183ـ184) نیز ذکر شده است که اوکتای قاآن (حک :626ـ639) دختری را به نکاح پهلوان پیلة همدانی درآورد، اما پیله ، برای اینکه از توانایی او کاسته نگردد، با همسر خود مباشرت نکرد. شاید در آیین پهلوانی پرهیز از ازدواج امری پسندیده بوده است . در قدیم ، برخی از پهلوانان نظیر پهلوان محمدابوسعید و خواهرزاده اش ، پهلوان درویش محمد، در عهد سلطان حسین بایقرا (873ـ911) از عالمان و ادیبان و زاهدان صاحب تکیه به شمار می آمدند (واصفی ، ج 1، ص 492، 504 ـ 505). با این حال ، برخی از اشرار و آشوبگران جامعه نیز در زمرة پهلوانان بوده اند، چنانکه در عهد سلطان حسین بایقرا پهلوانان شرور آسایش و امنیت هرات را برهم زده بودند (همان ، ج 1، ص 471). رستم الحکما، نویسندة رستم التواریخ (ص 104ـ106)، نیز 145 پهلوان دوران سلطان حسین صفوی (1105ـ1135) را نام برده و شرح داده که یکی از علل سرنگونی سلطان ، فساد و اعمال منافی عفت و تجاوزها و دزدیهای آنان بوده است ( رجوع کنید به همان ، ص 103،106،108ـ115).

همانگونه که از دیرباز فرمانروایان ایرانی از عیاران به عنوان سپاهی و داروغه بهره می جستند ( رجوع کنید به سطرهای پیشین که «ورنایان » یا همان عیاران در حکایت اسرارالتّوحید در واقع داروغه اند؛ نیز رجوع کنید به دیلمی ، ص 77؛ کاشفی ، مقدمة محجوب ، ص هشتادوسه ـ هشتادوپنج )، پهلوانان نیز گاه چنین وظایفی برعهده داشتند که وظیفة پهلوانان را در منظومه های حماسی فارسی تداعی می کند ( رجوع کنید به سطرهای پیشین ، و قس اسکندرنامه ، ص 344؛ بهادر * ). پهلوانان در تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران تأثیری شایان توجه داشته اند. برای نمونه ، کشتکین (کوشتکین ) پهلوان ، از سرداران محمد خوارزمشاه (حک :596 ـ 618)، به هنگام تسلط مغولان بر مرو، به یاری رندان شهر، مرو را تسخیر کرد و مدتی حکومت آنجا را بر عهده گرفت (جوینی ، ج 1، ص 129ـ130). یکی از خواصّ و ملازمان جلال الدین منکبرنی (حک : 617ـ 628) هم ، ایلچی پهلوان نام داشت که همواره در جنگها همرکاب او بود (همان ، ج 2، ص 153ـ169). در دوران حکومت آل مظفّر هم پهلوانان آنان را بسیار یاری می کردند. پهلوان زنگی شاه ، از ملازمان شاه شجاع (حک : 759ـ786) و کوتوال سیرجان بود (عبدالرزاق سمرقندی ، ج 1، ص 358)؛ پهلوان خرّم ، از سرهنگان او و مدتی حاکم اصفهان بود (همان ، ج 1، ص 357، 367؛ میرخواند، قسم 4، ص 758) و پهلوان اسدخراسانی نیز از سپاهیان شاه شجاع بود که بر وی شورید و مدتی در کرمان فرمانروایی کرد (میرخواند، قسم 4، ص 754ـ757؛ خواندمیر، ج 3، ص 305ـ 308). امیر ابرقوه نیز پهلوان مهذّب خراسانی بود که پس از مرگ شاه شجاع برای مدتی از سپردن شهر به شاه یحیی (متوفی پس از 795) سرپیچید (میرخواند، قسم 4، ص 762؛ خواندمیر، ج 3، ص 316ـ317،320). پهلوانان در تشکیل حکومت سربداران * نیز بسیار مؤثر بودند و یکی از پادشاهان این سلسله ، پهلوان حسن دامغانی (حک : 762ـ766) بود که چهار سال در سبزوار حکومت کرد (میرخواند، قسم 5، ص 1007؛ خواندمیر، ج 3، ص 365). در دورة صفوی ، «پهلوان باشی » یکی از مناصب بود (رستم الحکما، ص 101) که نشان می دهد در آن عصر دستگاهی برای ادارة پهلوانان دایر بوده است (پرتو بیضایی ، ص 127)، چنانکه برخی از ارکان دولت نیز پهلوانان را حمایت می کردند (رستم الحکما، ص 106). در دورة قاجاریه ، ناصرالدین شاه (حک :1264ـ1313) به پهلوانان توجهی خاصّ داشت و «پهلوانی پایتخت » یکی از مناصب درباری به شمار می آمد (پرتو بیضایی ، ص 135ـ136). پهلوان ابراهیم یزدی ، معروف به یزدی بزرگ ، و پهلوان اکبر خراسانی دو تن از پهلوانان نامدار عهد او بودند که شغل قاپوچیگری (دربانی ) نیز داشتند ( رجوع کنید به همان ، ص 144ـ150). در دورة پهلوی ، دوتن از نامدارترین پهلوانان ، حاج سیدحسن شجاعت مشهور به رَزّاز و حاج محمدصادق بلورفروش بودند ( رجوع کنید به همان ، ص 249ـ250، 274ـ275) و آخرین پهلوان نامی ایران که همچنان تمثال او در برخی از زورخانه ها و جاهای دیگر به چشم می خورد، غلامرضا تختی * است که نخست ، پهلوان پایتخت بود (همان ، ص 324) و سپس به «جهان پهلوان » ملقّب شد.

منابع : آیین قلندری : مشتمل بر چهاررساله در باب قلندری ، خاکساری ، فرقة عجم و سخنوری ، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری ، تهران 1374 ش ؛ فرامرزبن خداداد ارجانی ، سمک عیّار ، چاپ پرویز ناتل خانلری ، تهران 1347ـ1353 ش ؛ اسکندرنامه ، چاپ ایرج افشار، تهران 1343 ش ؛ احمدبن حامد افضل الدین کرمانی ، سلجوقیان و غز در کرمان ، تحریر محمدابراهیم خبیصی ، چاپ محمدابراهیم باستانی پاریزی ، تهران 1373 ش ؛ غلامرضا انصاف پور، تاریخ فرهنگ زورخانه و گروههای اجتماعی زورخانه رو ، تهران 1353 ش ؛ محمدحسین بن خلف برهان ، برهان قاطع ، چاپ محمدمعین ، تهران 1361 ش ؛ مهرداد بهار، جستاری چند در فرهنگ ایران ، تهران 1373 ش ؛ محمدبن احمد بیغمی ، داراب نامه ، چاپ ذبیح الله صفا، تهران 1339ـ1341 ش ؛ حسین پرتوبیضایی ، تاریخ ورزش باستانی ایران ، زورخانه ، ] تهران ش ؛ عطاملک بن محمد جوینی ، کتاب تاریخ جهانگشای ، چاپ محمدبن عبدالوهاب قزوینی ، لیدن 1911ـ1937، چاپ افست تهران بی تا. [ ؛ حسین کرد شبستری ، چاپ علی حصوری ،

تهران 1344 ش ؛ غیاث الدین بن همام الدین خواندمیر، تاریخ حبیب السیر ، چاپ محمد دبیرسیاقی ، تهران 1353 ش ؛ علی بن محمد دیلمی ، سیرت الشیخ الکبیر ابوعبدالله ابن الخفیف الشیرازی ، ترجمة فارسی ابن جنید شیرازی ، چاپ شیمل ـ طاری ، آنکارا 1955؛ محمدهاشم رستم الحکما، رستم التواریخ ، چاپ محمدمشیری ، تهران 1357 ش ؛ عبدالرزاق سمرقندی ، مطلع سعدین و مجمع بحرین ، ج 1، چاپ عبدالحسین نوائی ، تهران 1353 ش ؛ محمدبن ابراهیم عطار، دیوان ، چاپ تقی تفضّلی ، تهران 1366 ش ؛ ابوالقاسم فردوسی ، شاهنامة فردوسی ، متن انتقادی ،

مسکو 1963ـ1971؛ حسین بن علی کاشفی ، فتوّت نامة سلطانی ، چاپ محمدجعفر محجوب ، تهران 1350 ش ؛ مجمل التواریخ والقصص ، چاپ بهار، تهران 1318 ش ؛ محمدجعفر محجوب ، «روشهای عیاری و نفوذ کار و کردار عیاران در شاهنامه » در شاهنامة فردوسی و شکوه پهلوانی ، مجموعة سخنرانیهای سومین جشن طوس (مشهد ـ تیرماه 2536 )، گردآورنده مهدی مداینی ، تهران 1357 ش ؛ محمدبن منوّر، اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید ، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی ، تهران 1366 ش ؛ محمدبن خاوندشاه میرخواند، روضة الصفا ، تهذیب و تلخیص عباس زریاب ، تهران 1373 ش ؛ محمودبن عبدالجلیل واصفی ، بدایع الوقایع ، چاپ الکساندر بلدروف ، تهران 1349ـ1350 ش ؛ هفت لشکر: طومار جامع نقّالان ، از کیومرث تا بهمن ، چاپ مهران افشاری و مهدی مداینی ، تهران 1377 ش .

/ مهران افشاری /
دلاور، دلير، شجاع، قهرمان، گرد، مبارز، نيو، يل
champion, athlete
بطل، نصير، محارب، مجل، دافع، ناصر، أيد
atlet
athlète
athlet
atleta
atleta
قهرمان، مبارز، سلحشور، مجاهد، ورزشکار، یکه تاز، قهرمان ورزش


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری


کپی