جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×


0
0
763
اطلاعات بیشتر واژه
واژه پوسه مالایا
معادل ابجد 156
تعداد حروف 10
منبع واژه‌نامه آزاد
نمایش تصویر پوسه مالایا
پخش صوت

پو‌ـ ‌‌سه مالایا و محصولات آن
در صفحات پیش چند‌بار به این واقعیت اشاره شد که فزون بر پو‌ـ سه ایران که آوانگاشت نام باستانی پارسَه (Parsa) است، چینی‌ها با سرزمین و مردمی دیگر آشنا بودند که همیشه نامش به همین شکل نوشته می‌شد. آن سرزمین را در دریای جنوب چین می‌دانستند و همان‌طور که نشان خواهیم داد از گروه سرزمینهایی است که مالایا نامیده می‌شوند. در چندین مورد خاطر نشان کردیم که نویسندگان چینی این دو پو‌ـ‌ سه را با یکدیگر درآشفته اند و از همین رو شگفت نیست که این آشفتگی در میان چین‌شناسان اروپایی گسترده‌تر باشد و بیشتر آنها هر جا در مدارک مربوط به چین نامی از پو‌ـ ‌سه مالایا بوده بیکسان و بنادرست ایرانش گرفته‌اند. پس جا دارد به بررسی دقیق دانسته‌های راستین خود در مورد این پو سه مرموز دریای جنوب بپردازیم. بدبختانه چینی‌ها هیچگاه اطلاعات پراکنده درباره پو سه جنوبی را هماهنگ نکرده‌اند؛ و تا آنجا که من می‌دانم، هیچ‌یک از دانشنامه های آنها شرحی بسامان از این موضوع پیش نمی گذارد. تا بدان پایه که گوئی حقیقت وجود دو سرزمین پو سه نام هیچگاه به ذهن نویسندگان چینی نرسیده است؛ دست کم من تاکنون نتوانسته‌ام متنی بیابم که بر وجود دو پو سه پافشاری کرده یا به مقایسه آنها پرداخته باشد. ضمن آنکه سعی خواهم کرد تا کورمال راه را پیدا کنم، بهیچ روی امید ندارم مطالعه من درباره منابع راجع به این موضوع کامل باشد و اطمینان دارم بسیاری نوشته های دیگر درباره این موضوع هست که یا در دسترسم نبوده یا از دیدم پنهان مانده است.
از پو‌ـ ‌سه مالایا در (p. 43b) Man šu 1 نوشته فان چو (Fan Čo) پیرامون سال 860 میلادی نام برده شده است. وی می‌گوید: "اما سرزمین پیائو (P‛iao) (برمه) در فاصله هفتادوپنج روز راه (یا دو هزار لی) در جنوب شهر یون ‌ـ‌ چان (Yun-čan) واقع شده است. . . . 2 این سرزمین هم‌مرز با پو‌ـ ‌سه و پو‌ـ ‌لو‌ـ‌ من (P‛o-lo-men) (برهمنه) (Brāhmana) است؛3 اما در جانب باختری مجاور است با شهر شه‌ـ ‌لی (Še-li) . " در این سند بروشنی شرح داده شده آن پو‌ـ‌ سه‌ای که در دوره تانگ می‌شناختند سرزمینی بود همسایه برمه و در خاک آسیا.
در جایی دیگر از Man šu (p. 29) بحــــث درباره محلی اســـــــــت به نام تا ‌ـ‌ یین‌ـ‌کون (Ta-yin-k‛un) که مکان آن درست روشن نشده، و شاید در خلیج سیام باشد و در جنوب آن مردمان سرزمین پو‌ـ ‌لو‌ـ ‌من (برهمنه)، پو‌ـ ‌سه، شه ‌ـ‌ پو (Še-p‛o) (جاوه)، پو‌‌ـ ‌نی (P‛o-ni)‌‌ (بورنئو)، و کون‌ ـ ‌لون (K‛un-lun) برای تهاتر گرد می‌آیند. در آنجا گوهرهای بسیار هست و مشک و طلا از جمله کالاهای ارزشمند آنان است. 1 چون و چرا یندارد که در اینجا، برخلاف نظر پلیو، پو‌ـ ‌سه مالایا مراد است، نه ایران2. مطلبی مشابه در Nan i či (’’شرح احوال بربرهای جنوب‘‘) آمده که در p‛in yü lan T‛ai3 نیز نقل شده است: ’’در نان ‌ـ‌ چائو (Nan-čao) مردمانی از پو‌ـ ‌لو‌ـ ‌من، پو‌ـ‌ سه، شه‌ـ ‌پو (جاوه)، پو‌ـ ‌نی (بورنئو)، کون‌ ـ ‌لون و بسیاری از دیگر قبایل مرتد در بازار مکاره گرد آمده به تهاتر مروارید و گوهرهای بسیار با مشک و طلا4 پردازند." این نوشته درست برابر نوشته ای است که در Man šu آمده، جز اینکه مرکز داد و ستدِ این پنج قبیله را درپادشاهی نان‌ـ‌چائو (در استان یون‌ـ ‌نان امروزی ) شمرده است. پارکر5از آمدن نام پو‌ـ ‌سه در سالنامه تانگ یاد کرده، هر چند درباره معنی پو‌ـ‌ سه در این زمینه خاموشی گزیده. در فصل راجع به پیائو (برمه) گفته شده است در نزدیکی پایتخت آن سرزمین تپه‌های ماسه‌ای و دشتی برهوت هست، هم مرزبا پو‌ـ ‌سه و پو‌ـ ‌لو‌ـ‌ من، ‌درست مانند آنچه از Man šu آوردیم. 6
در سال 742 م، کاهنی بودایی اهل یان‌ـ‌چو واقع بر کرانه رود یانگ‌تسه، به نام کی‌ین‌ـ‌چن (Kien-čen) به ژاپن سفر کرد و در راه به سال 748 از کانتون نیز دیداری کوتاه کداشت.
در چکیده کوتاه یادداشتهای روزانه او که تاکاکوسو به دست داده،7 چنین آمده است:
, "Dans la rivière de Canton, il y avait dinnombrables vaisseaux appartenant aux brahmanes, aux Persans, aux gens de Koun-loun (tribu malaise).




متن کتاب در دسترسم نیست، اما بی‌ چون و چرا در این متن هم همان محلهای سه‌گانه پو‌ـ لو‌ـ من، پو‌ـ ‌سه، و کون ‌ـ ‌لون را دارد که در Man šu آمده ، و بحث نه بر سر سرزمین برهمن‌ها که سرزمین و مردم پو ‌ـ ‌لو‌‌ـ ‌من در مرز برمه، و پو‌ـ ‌سه، باز هم در مرز برمه، و کون ‌ـ ‌لون مالایاست. در نیمه نخست سده هشتم نیز مردمان پو‌ـ ‌سه مالایا را مردمانی دریا‌نورد می‌یابیم که در کانتون به داد‌‌و‌ستد با چینی‌ها می‌پردازند. نتیجه اینکه ماندگاه ’’ایرانی" که وی ادعا کرده در ساحل جنوبی هایی‌نان (Hainan) بوده، در واقع از آن مردم پو‌ـ ‌سه مالایا بوده است. بدین‌ترتیب، پرسش دیگری که می‌توان پیش گذارد این است که آیا یی تسین (Yi Tsin) زائر در سال 671م می خواسته در کانتون بر کشتی ای ایرانی نشیند یا نه. 1 مقصد این کشتی پالمبانگ در سوماترا بود و در آبهای مالایا سفر کرد. از دید من در اینجا نیز پای مردم پو‌ـ ‌سه مالایا در میان است نه ایرانیان.
شاید آشنائی با مردم پو‌ـ‌ سه مالایا بسیار پیشتر از دوره تانگ بوده زیرا گویا در کتاب Kwan či که پیش از سال 527م نوشته شده از آنها نام برده شده است. در Hian p‛u کار هون چو (Hun č‛u) از دوره سونگ،2 به نقل از این گفته شده است که žu hian (نوعی بخور)،3 شیره گونه ای کاج است که در سرزمین پو‌ـ ‌سه در دریای جنوب می‌روید. این پوـ‌ سه چنان درست بازنمائی شده که نمی‌توان ایرانش شمرد؛ این هم هست که از ایران هیچ گونه بخوری نخیزد. 4
همین متن در Hai yao pen ts‛ao ، نوشته لی سون از سده هشتم،5 با عباراتی اندک متفاوت اما در پایه مشابه آمده است: ’’žu hian از نان‌ ـ ‌هایی (Nan-hai)
]سرزمینهای دریای جنوبی: این ماده شیره نوعی کاج در سرزمین پو‌ـ‌ سه است. نوع سرخِ گیلاس‌وار و شفافش از همه مرغوبتر است." کو تسون‌ ـ ‌شی (K‛ou Tsun-ši) که Pen ts‛ao yen i را در سال 1116 م. نوشته، می‌گوید بخور بربرهای جنوبی (نان‌فان) از بخور جنوب هند نیز بهتر است. پو‌ـ ‌سه مالایا سرزمین بر‌بر‌های جنوبی بود. اینکه در این شرح گونه های بخور مراد مردمان پو‌ـ ‌سه مالایا‌یند و نه ایرانیان از نوشته چن چن (Čen Čen) در Pen ts‛ao pie šwo به سال 1090 م. به روشنی تمام برمی آید، در آنجا که ‌گوید: ’’و اما در باختر، بخور در هند (تی ـ ین‌ـ‌چو T‛ien-ču) تولید می‌شود؛ و در جنوب در پو‌ـ ‌سه و سرزمینهای دیگر. بخور باختر زرد و سفید‌رنگ است، بخور جنوب ارغوانی یا سرخ." از این متن بر‌می‌آید که در پو‌ـ ‌سه جنوبی نوعی بخور خاص همان‌جا تولید می‌شده است؛ و همان‌طور که در Kwan či آمده بسا که از گونه ای کاج می گرفته اند.
در Kwan či اشاره جالب دیگری به پو ـ سه شده است. در آنجا آمده است که درختِ ko، *ka (Quercus cuspidata) در کوهها و دره‌های کوان‌ـ‌تون (Kwan-tun) و کوان ‌ـ ‌سی (Kwan-si) می‌روید و مردمان پو ‌ـ ‌سه از چوبش قایق سازند. 1 در اینجا نیز مراد مردمان پو‌ـ ‌سه مالایاست. دور نیست که کتاب Kwan či در فرمانروائی دودمان تسین (420‌ـ‌265 م) نوشته شده باشد 2و در آن روزگار پو‌ـ‌ سه ایرانی بر چینی‌ها ناشناخته بود. این نام نخستین بار به سال 461 م و در هنگامی که هیئتی از ایران پای به در‌بار وی (Wei) گذارد، به گوش چینی‌ها خورد. 3 همچنین نباید فراموش کرد ارتباطات ایران با چین همواره از راه زمین و آسیای مرکزی بود، در حالی که برای رفتن از پو‌ـ‌سه مالایا به چین دو راه داشتند: از راه خشکی به یون ‌ـ ‌نان و از راه دریا به کانتون. ناشدنی نیست که خاستگاه واژه *ka برای این گونه از بلوط، و همچنین همبرابرش، mu-nu، *muk-nu پو‌ـ‌ سه مالایا بوده باشد.
در Kiu yü či که وان تسون (Wan Ts‛un) به سال 1080 م منتشر کرده، آمده است ساکنان پو‌‌ـ‌ ‌سه دستمالی نخی به سر می‌بندند و سارونگ ( tu-man) ابریشمی زرد به تن می‌کنند. 4
در سال 1103 م، سه سرزمین برمه، پو‌ـ‌‌ سه و کون‌ ‌ـ‌ ‌لون فیل سفید و عطر پیشکش شاهِ تا‌ـ‌ ‌لی (Ta-li) در یون‌ـ‌ ‌نان کردند. در اینجا نیز، برخلاف برگردان سنسون، منظور ایران نیست. 5 ایران هیچ‌گاه رابطه‌ای با یون‌‌ـ‌ نان نداشت و تصور اینکه چگونه فیلها را از ایران به یون ‌ـ ‌نان برده‌اند دشوار است. نشانه هائی هست که روابط بازرگانی مردمان پو‌ـ ‌سه با یون ‌ـ ‌نان که در اواخر سده نهم، در دوره تانگ، کاملاً تثبیت شده بود، در سده دوازدهم در دوره سونگ ادامه یافته است.
در تاریخ دودمان سونگ اشاره‌ای گذرا به پو‌ـ ‌سه شده است. 1 در سال 992 م هیئتی از جاوه وارد چین شد و گفته شده که فرستادگان لباسی شبیه به لباس مردمان پو‌ـ‌ ‌سه به تن داشتند که پیشتر هدایایی پیشکش دربار کرده بودند. برخلاف آنچه گرونه‌فلت نسنجیده بر زبان رانده،2 بسیار دور است که مردم جاوه به شیوه ایرانیان لباس پوشیده باشند، و بی گمان لباسی شبیه به همالان خود یعنی مردمان پو‌ـ سه مالایا به تن داشته‌اند.
چو‌ کو‌ـ فی (Čou k‛ü-fei) در کتاب Lin wai tai ta3 که به سال 1178 نوشته، سرزمین پو‌ـ ‌سه را چنین باز نموده است: ’’ در اقیانوس جنوب‌باختری سرزمین پو‌ـ ‌سه قرار دارد. مردمانش پوستی سیاه و موی بُشک دارند. هر دو بازوی خود را با بازوبندهای فلزی آراسته پارچه‌ای پنبه‌ای با نقش های آبی رنگ دور تن ‌پیچند. شهرهایشان بارو ندارد. شاه در آغاز هر بامداد بار می‌دهد، در حالی که چهار زانو بر دیوانی نشسته که پوست ببری بر آن انداخته اند، و مردمش ایستاده در پایین او را بزرگ دارند. هرگاه بیرون ‌رود، بر تخت روان ( žwan tou) نشیند یا بر فیل. بیش از سد مرد در رکاب و نگهبان اویند و شمشیر به دست بانگ کورباش دورباش در دهند. خوراکشان آرد، گوشت و برنج است که در ظرفهای چینی ‌کشیده با دست ‌خورند." همین متن را چائو ژو‌ـ‌کوا با چند تغییر کوچک واگفته است. برداشت او نمایانگر اینکه سرزمین پو‌‌ـ ‌سه ’’بالای سرزمینهای جنوب‌باختری ‘‘ واقع شده است بهیچ روی درست نیست. 4 هرچه هست توضیحات جغرافیایی نویسندگان سونگ گنگ تر از آن است که بتوان از آنها نتیجه‌ای مطمئن‌ گرفت. نمی‌شود عبارتِ آمده در Lin wai tai ta را حتماً به این معنی گرفت که پو‌ـ‌ سه در جزیره‌ای واقع شده بوده، و برداشت هیرت این است که می‌تواند در شبه‌جزیره مالایا یا نزدیک به آن باشد. وصف بالا هر قدر هم پیچیده باشد، روشن می کند قبیله مورد بحث از نژاد مالایایی یا نگریتو بوده است.
تا آنجا که من می‌دانم، در نوشته های تاریخی و جغرافیایی دوره مینگ هیچ اشاره‌ای به پو‌ـ‌ سه مالایا نشده است، اما داستان راجع به آن سرزمین همچنان زنده ماند. همان‌طور که پیشتر یادآوری شد (ص 480)، لی‌ شی‌ـ ‌چن در بحث a-lo-p‛o (Cassia fistula)فلوسچن تسان ‌‌ـ ‌کی، در حاشیه توضیح داده است که پو‌ـ‌ سه نام سرزمین بربرهای جنوب‌باختری است .
شواهدی هست نمایانگر اینکه زبان مردمان پو‌ـ ‌سه از خانواده زبانهای مالایایی است. تسوبویی ‌‌کومازو1 توجه را به اعداد این زبان در Kōdanšō (خاطرات اویه/ Oye)، اثری ژاپنی از سر آغازهای سده دوازدهم جلب کرده است. این اعداد با آوانگاشت ژاپنی به شکل زیر آمده:
toaro20 namu 6 sasaa, sasaka 1
akaro, akafuro30 toku, tomu 7 toa 2
hiha-furo40 gemmiria یا jembira, 8 naka, maka 3
sasarato, sasaratu100 sa-i-mi-ra یا sa-i-bira, 9 namuha (nampa) 4
sasaho, sasahu 1000 šararo یا sararo,10 rima (lima) 5
فلورنز (Florenz) این رشته اعداد را بحق از یکی از زبانهای مالایایی دانسته است، هر چند نمی‌توان آنها را به تمامی در هیچ یک از گویشهای شناخته‌ شده زبانهای مالایایی یافت (و چنین انتظاری هم نمی‌توان داشت). برای شناسایی گویش مورد‌‌نظر باید از زبانهای مالایایی گوناگون کمک گرفت و حتی در آن صورت نیز بعضی از صورتها همچنان تیره خواهند ماند. عدد 1 همبرابر است با sa و satu ؛ 2 با dua؛ 4 با ampat؛ 5 با lima؛ 6 با namu ؛ 7 با tujoh ؛ 9 با sembilan ؛ 10 با sa-puloh در زبان مالایایی. عدد 20 برساخته از toa 2 و ro 10 (puloh در زبان مالایایی)است ؛ 30 aka، (naka = ، 3) و ro یا furo 10. عدد سد مرکب است از sasa 1 و rato = -ratus در زبان مالایایی.
در Yu yan tsa tsu2 دو واژه پو‌ـ‌ سه‌ای نقل شده است که پیشترگفتم دور است که فارسی باشند، و در واقع می‌توان ریشه مالایایی آنها را دریافت. 3 در آنجا گفته شده که مردمان پو‌ـ ‌سه عاج را pai-nan و شاخ کرگدن را hei-nan می‌نامند. اولی با *bak-am و دومی با *hak-am یا *het-am کهن همبرابرند. دومی درست برابر است با hötam در زبان جارایی (Jarai) ، itom در زبان بیسایایی (Bisaya)، Ttim در زبان تاگالوگی، item در زبان جاوه‌ای etan در زبان ماکاساری، hatam) hutam یا (hutum در زبان چامی، hītam در زبان مالایایی که جملگی به معنای ’’سیاه‘‘‌اند. 1 واژه نخست، نه چنان که در آغاز بر داشت کرده بودم، از مجموعه putih ، pūteh ، نبوده بلکه از گروه زیر است: baun ، bon، یا bhun در زبان چامی؛ biūg در زبان سِنوئیایی (Senoi) ، و صورتهای دیگر در زبانهای ساکئیایی (sakei) و سمانگی (semang) مالاکا شاملِ biok ، biäk ، biēg ، begiäk ، bekun ، bekog2؛ bok در زبانهای آلفوری (Alfur) ، بولوونی (Boloven)، کون تویی (Kon tu) ، کاسنگی (Kaseng) ، لاوه‌ای (Lave) و نیاهی (Niahi)، röbon در زبان سدِ نِگی (Sedeng) ، bōk ("سفید") در زبان استی‌ینگی (Stieng) ؛ bak در زبان باهناری (bu در زبان مونیMon/). 3 بدین‌ترتیب کم و بیش روشن است که گفتار مردمان پو‌ـ ‌سه با زبانهای قبایل مالاکا ارتباطی دارد. مردمان پوـ سه شاخ کرگدن و عاج را با کارگیری واژه‌‌های ’’سیاه‘‘ و ’’سفید‘‘ از یکدیگر متمایز می‌کردند. شواهد زبان‌شناختی هرچقدر اندک، باز خویشی مردمان پوـ سه با مالایا را آشکار و این نظریه برتشنایدر4 را که مردمان پو‌ـ‌ سه ی مجمع‌الجزایرکه ادعا می شود در سوماترا می‌زیسته‌اند بخاطر ’’فراوانی تجارت ایرانیان با سوماترا و وجود محتمل ماندگاهشان در آنجا"، اصلیتی ایرانی داشته اند ویران می کند. این فرض بی‌پایه است و گرینی نیز بدرستی آن را نپذیرفتنی دانسته است:5 این مردمانِ پو‌ـ ‌سه نه ایرانی بلکه مالایایی بودند.
گرینی درباره مسئله پو‌ـ ‌سه تحقیقاتی کرده است،6 و می‌گوید احتمالاً همان استان واسو (Vasu) بوده که بر پایه آنچه در بهاگَوَته پورانه (Bhāgavata Purāna) آمده در کوچادویپه (Kuçadvīpa) بوده، و به گمان او شاید لامبسی (Lambesi) بوده؛ یعنی بِسی (Besi) یا بَسی (Basi) (lam به معنای ’’دهکده‘‘)؛استانی بسیار کوچک در ساحل باختری سوماترا درست در پایین آچه (Acheh) و چسبیده به آن. پذیرفتن این شناسائی ناشدنی است؛ پیش از هر چیز به دلایل آواشناختی: po چینی هیچ‌گاه در عهد باستان واکه‌گونِ لبی نداشته بلکه تنها دارای یک صامت لبی (* pwa) بوده است. 7
تسو‌بویی کومازو1 پو‌ـ ‌سه (po-se) را آوانگاشت Pasi ، Pasei ، Pasay ، Pazze ، یا Pacem می‌داند که بندری است واقع درشمال سوماترا نزدیک دماغه الماس، که بعدها در ثروت به ماجاپاهیت (Majapahit) و مالاکا پهلو می‌زد و مارکوپولو باسما (Basma) نامیده است. 2
بلگدن3 درباره این پو‌ـ ‌سه می‌گوید: ’’برابر گرفتن این نام با پوسه (Pose) (یا پاسای Pasai) در شمال‌خاور ی سوماترا بسیار وسوسه‌کننده است، اما هیچ شاهدی نمایانگر اینکه چنین محلی در سال 1178 بود ه است ندارم." اگر چنین باشد پذیرش شناسائی پیشنهادی دشوارتر می‌شود، زیرا چنانکه دیدیم، پو‌ـ ‌سه در فاصله سده هفتم تا نهم در دوره تانگ و احتمالاً حتی پیش از آن در افق چینی‌ها پدیدار شده بود. تنها متنی که سر‌نخی درباره محل تقریبی پو‌ـ‌ سه پیش می‌گذارد، کتاب Man šu است، و بناچار فکر می‌کنم دراین شرایط یا تا روزی‌ که منابع جدید یافت نشده، تنها کاری که می‌توانیم بکنیم پذیرش همین تعریف است: منظور تا آنجایی است که به دوره تانگ مربوط می‌شود.
با پیش چشم داشتن جابه‌جایی‌های قبایل مالایایی، ناشدنی نیست که در دوره سونگ مردمان پو‌ـ ‌سه جایگاه خود را از خشکی به مجمع‌الجزایر گسترش داده باشند، اما اینک نظریه استقرار آنها در سوماترا را در دوره سونگ نه می‌توانم بپذیرم نه رد کنم.
گذشته از ارجاعهای نوشته های تاریخی، دسته دیگری از اسناد در دسترس است که در آنها پو‌ـ ‌سه مالایا حضوری چشمگیر دارد: آنچه در گیاهنامه ها ودیگر کتابها با موضوع گیاهان و فر آورده ها آمده. پیشنهادم ژرفکاوی این ارجاع هاست است.
60‌. اسمیت4 درباره زاج سفید آورده است که می‌گویند این ماده، جز آنکه در جاهائی در خود چین به دست می‌آمده، از ایران، (K‛un-lun) و تا تسین (Ta Ts‛in) نیز به چین می‌رسیده است. سوبران5 می‌گوید:
"Lalun, qui était tire* primitive- ment de la Perse, est aujourdhui importe de Occident." F. DE MELY 2 translates the term Po-se ts*e fan by "fan violet de Perse."


دو ‌ملی1 نام Po-se ts‛e fan را ’’fan بنفش ایران‘‘ برگردانده است. همه نادرست. هیرت‌2 مشکل این قضیه را دریافت چرا که زاج‌ سفید نه در ایران که بیشتر درهرم تولید می‌شود. پلینی3 اسپانیا، مصر، ارمنستان، مقدونیه ، پونتوس و افریقا را سرزمینهای تولید‌کننده زاج سفید می‌نامد. هیرت در P‛ei wen yün fu متنی منقول از Hai yao pen ts‛ao را یافت که برپایه آن Po-se fan (در برگردان او ’’زاج سفید ایرانی‘‘) از تا تسین می‌آید. به نظر او، ’’زاج سفید ایرانی‘‘ بی ‌مسماست چرا‌‌که در این مورد ایران تنها آن مرکز تجاری بوده که زاج سفید از آنجا به چین برده می‌شده است. متن مورد بحث تنها هم در Hai yao pen ts‛ao از سده هشتم نیامده، بلکه می‌توان آن را سالها پیش تر در Kwan čou ki یافت که موضوعش کوآن‌ ـ ‌تون (kwan-tun) است و در فرمانروائی دودمان تسین (419‌ـ‌265 م) نوشته شده، یعنی در روزگاری که دور است نام ایران به گوش چینی‌ها خورده باشد. بر پایه آنچه Čen lei pen ts‛ao4 از این منبع آورده، در آن گفته شده است که fan kin sien (’’زاج سفید با رگه‌های طلایی‘‘) در سرزمین پو‌ـ ‌سه تولید می‌شود، و در بندی دیگر آمده است که زاج سفید پو‌ـ‌ سه (Po-se pai fan) از تا تسین می‌آید. 5 گفته نخست بروشنی اشاره به زاج سفیدی است که در نتیجه ناخالصی تغییر رنگ داده است و هنوز هم در چندین جا در هند و برمه بالا یافت می‌شود. 6 بدین‌ترتیب، پو‌ـ ‌سه مالایا (زیرا تنها این پو‌ـ ‌سه است که در اینجا جایگاهی می یابد) نوعی زاج سفید ناخالص تولید می‌کرد و همزمان بازاری گذری برای زاج سفید خالص بود که از باختر آسیا از راه هند به چین آورده می‌شد. روشن است که چون زاج ‌سفیدِ بومی پو‌ـ ‌سه را پیشتر می‌شناخته‌اند، نوعی را که از باختر آسیا می‌آمد نیز پو‌ـ ‌سه‌ای نامیدند. نام مشابه Po-se fan، K‛un- lun fan است که به گِل ِسیاه می‌ماند. 7
61. در Wu lu نوشته چان‌ پو (Čan Po) در سر آغازهای سده چهارم، متن زیر درباره موضوع ’’مورچه لاک‘‘ ) (yi tsi آمده است:8 ’’در سرزمین کو‌ـ ‌فون (Kü-fun) (در کیو‌ـ‌چن Kiu-čen ، تون ‌ـ ‌کینگ / Ton-king) 1 مورچه‌هایی هست که روی گیاهان خزنده زمخت زندگی می‌کنند. مردم با بررسی داخل خاک پس از مشاهده خاکی که تازه شکافته شده باشد به وجود این مورچه‌ها پی‌می‌برند؛ آنها شاخه‌های درخت را در این نقاط فرو می‌کنند و مورچه‌ها از روی آنها بالا می‌آیند و لاکی تولید می‌کنند که به توده‌ای جامد بدل می‌شود." اگر یادداشتهای واهی و خیالپردازانه آئلیان را نادیده بگیریم،2 این کهن ‌ترین اشاره به حشره مولد لاک است که آن را در زبان آنامی con môi، در زبان خمری kandîer، در زبان چامی mū، mur ، یا muor می‌نامند. 3 گفته نیمه‌افسانه‌ای چینی‌ها4 با آنچه گارسیا از دانسته‌های تجربی خاورزمینیان درباره این شگفتی طبیعت گزارش کرده است سخت همخوانی دارد: ’’مدتها بر خطا بودم. آخر به من گفته بودند در پگو (Pegu) رودها رسوباتی از گل‌ولای بر جای می‌گذارند و مردم ترکه‌ها را در این گِل فرو می‌کنند. روی این ترکه‌ها مورچه‌های بالدار بسیار بزرگ به وجود می‌آیند و آن طور که می‌گویند این مورچه‌ها مقادیر فراوانی لاک (Lacre)5 روی شاخه‌ها به جای می‌گذارند. از کسانی که این اطلاعات را در اختیار من گذاشتند پرسیدم آیا به چشم خود این را دیده‌اند. از آنجا که درآمدشان ازخرید یاقوت و فروش پارچه‌های پالئام (Paleam) و بنگال بود، پاسخ دادند تا بدین پایه بیکار بیکار نیستند که وقت خود را صرف چنین اموری کنند؛ وانگهی همه می‌گویند که چنین است. بعدتر با مردی محترم که ذهنی جستجو‌گر داشت گفتگو کردم و او به من گفت درخت مولد لاک درختی است بزرگ با برگهایی شبیه به درخت آلو، و مورچه‌های بزرگ بر شاخه‌های کوچک آن لاک باقی می‌گذارند. این مورچه‌ها در گل‌ولای یا درجای دیگر به وجود می‌آیند. آنها شاخه‌ها را غرق در ماده ژد می‌کنند، همانطور که زنبورعسل سازد، و این عین حقیقت است. شاخه‌ها را از درخت جدا می‌کنند و در سایه می‌گذارند تا خشک شود، سپس ژد را از شاخه می‌کنند و در بندهای خیزران می‌گذارند؛ بعضی مواقع ساقه را همراه با لاک کار گیرند."6
در Yu yan tsa tsu7 چنـــــــــــین آمــــــــده اســـــــت:’’زیستگاه درخـــــــــــــت tse-kun 8 کامبوج (چن‌ـ‌لا/ Čen-la) است و در آنجا آن را lo-k‛ia ، *lak-ka (یعنی lakka ، lac) می‌نامند. 1 این مـــاده در پو‌ـ‌ سه نیز تولید می‌شود. بلندای درخت به بیش از سه متر می‌رسد، و شاخه‌های آن انبوه و پربار است. برگهایش به برگ مرکبات ‌ماند و در زمستان می‌ریزد. در ماه سوم سال گل می‌آورد شکوفه‌ها سفید‌ رنگ‌اند میوه نمی‌آورد. وقتی مه غلیظ، شبنم، و باران شاخه‌ها را مرطوب می‌کند، tse-kun تولید می‌شود: گفته‌های فرستادگان سرزمین پو‌ـ ‌سه، به نامهای وو‌ـ‌ هایی (Wu-hai) و شا‌ـ ‌لی‌ـ شن (Ša-li-šen) با گفته‌های فرستادگان سرزمین کامبوج، کــــه عبارت بودند از یک če č‛un tu wei 2 و چــــــــــــرامانایِ (çramana)
شی ‌ـ‌ شا‌ ـ‌ نی‌ ـ‌ پا ‌ـ ‌تو (Ši-ša-ni-pa-t‛o) (چیچانی‌بادرا Çiçanibhadra؟)، می خواند. اینان گفتند: ’مورچه‌ها خاک را به پای این درخت کشیده در آن برای خود لانه می‌سازند؛ وقتی این تپه‌ مورچه‌ها از باران و شبنم نم گیرد شود سخت شده به tse-kun تبدیل می‌شود. 3 tse-kun سرزمین کون‌ـ ‌لون عالیترین کیفیت را دارد و tse-kun سرزمین پو‌ـ ‌سه در مرتبه دوم قرار می‌گیرد. ‘"4
در اینجا بحث درباره لاکِ رزینی یا لاک باتومی Gummi lacca) ؛ در فرانسوی، (laque en bâtons است که آن را کینو (kino) نیز می‌گویند و حشره‌ای بنام کوکوس (Coccus) یا Tachardia lacca آن را تولید می‌کند که بر درختان گوناگون می زید و در چینی آن را یا tse-kun یا tse-ken می‌گویند. چو تا‌ـ‌کوان در رسوم کامبوج این لاک را با نام دوم آورده؛2 و در Pen ts‛ao yen i از آن با نام نخست یاد شده است. 3 در روزگاری پیشتر از این، در T‛an hui yao در یادداشت مربوط به پیائو (P‛iao) (برمه)، از لاک با نام یاد و گفته شده که در آن سرزمین تالارهای نیایشگاهها را با آن می‌پوشانند. بسا که این واژه آوانگاشت واژه‌ای بیگانه باشد؛ لی‌شی‌ـ ‌چن آن را به بربرهای جنوب نسبت می‌دهد.
نمی‌توان گفت پو‌‌ـ‌ سه‌ای که در متن Yu yan tsa tsu آمده، ایران است؛ گواه این مدعا همین بس که فرستادگان سرزمینهای پو‌ـ‌ ‌سه و کامبوج با هم بار می یابند، و محصول پو‌ـ‌ ‌سه با کون‌‌ ـ‌ ‌لون (K‛un-lun) مالایا برابر هم گذارده می‌شود. بس روشن است که در اینجا مراد پو‌ـ‌ ‌سه مالایاست. خود محصول نیز از ایران نیست و حشره لاک را در ایران نمی شناسند. 4 باید این را نیز افزود که در Yu yan tsa tsu این محصولِ پو‌ـ‌ سه همراه گیاهان پو‌ـ‌ سه ایرانی که در صفحات پیش بحث شده شرح داده شده؛ و هیچ نشانه ای نیست که نویسنده، کوان چن‌ـ ‌شی، تمایزی میان این دو نام هماوا قائل بوده است. 1
62‌. کافور (Dryobalanops aromatica) نیز، چنان که در Yu yan tsa tsu2 می‌خوانیم، در پو‌ـ‌ سه مالایا تولید می‌شده، و در آنجا آمده است که این درخت در بالی (پو‌ـ ‌لی/ P‘o-li، *Bwa-li)3 و پو‌ـ‌ سه یافت می‌شود. کافور در ایران تولید نمی‌شود؛4 و هیرت5 نباید در برگردان خود پو‌ـ‌ سه را ایران دانسته بگوید کافور را با کشتی‌های ایرانی به چین می‌آوردند.
63‌. درآشفتگی دو پو‌ـ ‌سه سبب شده است که توان چن‌ـ ‌شی (Twan Č‛en-ši)6 درخت نان (Artocarpus integrifolia) را به ایران نسبت دهد و در پیش بی درنگ از فو‌ـ‌ لین هم نام ببرد؛ اما این درخت نه در ایران و نه در باختر آسیا نمی‌روید. این درخت بومی هند، برمه و مجمع الجزایر است. به هر روی این معما که نویسنده نام ‌فو‌ـ ‌لین را از کجا آورده است همچنان سر بمهر می‌ماند. 7
فلفل (Piper longum) به گفته سو کون از دوره تانگ از محصولات پو‌ـ ‌سه است. امکان ندارد این پو‌ـ‌ سه ایران باشد که فلفلی تولید نمی‌کند. 8
در فصل گردو دیدیم که در Pei hu lu که توان کون ـ لو (Twan Kun-lu) آن را پیرامون سال 875 م نوشته، از نوعی گردوی خودرو یاد شده که در سرزمین چان‌ـ ‌پی (Čan-pei) Jambi)، (*Čambi می‌روید و مردمان پو‌ـ ‌سه آن را می خورند. در Lin piao lu i که کمی بعد نوشته شده (بین سالهای 889 و 904) همین میوه وصف و گفته شده که از چان‌ـ‌پی (Čan-pi) Jambir)، (*Cambir خیزد و مردمان هو آن را می خورند. این متن بروشنی بر پایه نوشته ای کهن ‌تر یعنی Pei hu lu نگاشته شده؛ و لیو ‌سون، نویسنده Lin piao lu i با این برداشت که مراد از پو‌ـ ‌سه ایران است ظاهراً هو را جایگزین پو‌ـ ‌سه کرده است . به هر روی اینجا پو‌‌ـ ‌سه ایران جایگاهی ندارد: ایرانیان گردوی خودرو نمی خوردند و بر پایه دانسته های ما از چان ‌ـ‌ پی، روشن است که منطقه‌ای در مالایا بوده است. 1 فعلاً تشخیصم این است که گیاه مورد بحث همان Juglans cathayensis یا محتملتر، Canarium commune است؛ شاید هم منظور جنس دیگری بوده است. اما تعین موقعیت جغرافیایی چان ‌ـ ‌پی (یا -Pie) و پو‌ـ ‌سه در دوره تانگ تا حدود زیاد بستگی به شواهد گیاه‌شناختی دارد. شک دارم که در سوماترا هیچ‌گونه گردوی خودرو یافت شود.
در Hai yao pen ts‛ao که لی سون آن را در نیمه دوم سده هشتم نوشته و همانطور که از عنوان آن بر می‌آید در وصف مواد دارویی سرزمینهای بیگانه و جنوب چین است، چندین محصول پو‌ـ‌ سه ثبت شده که، چنان که دیدیم، باید آن را منطقه‌ای به این نام در مالایا شمرد. در مورد حسن‌لبه (ص کتاب پیش رو ) و زیره (ص کتاب پیش رو ) نیز همین صدق می‌کند.
پیشتر (ص ) گفتیم که مُرّ مکّی در Nan čou ki و سه کتاب پس از آن به پو‌‌ـ سه نسبت داده شده است، اما دور است که مراد از پو‌ـ ‌سه ایران باشد، زیرا مُرّ مکّی در ایران نمی‌روید. در اینجا پو‌ـ ‌سه مالایا به ذهن می‌آید، زیرا مُرّ مکّی از خاور افریقا وکرانه حضر‌موت عربستان از راه مجمع‌الجزایر مالایا به چین برده می‌شد و همین بود که چینی‌ها (به خطا) پنداشتند که خود درخت در مالزی می‌روید.
64‌. گیاه صبر زرد* (Aloe vulgaris و گونه‌های دیگر) شباهتی جالب با مرّ مکّی دارد، چرا که این گیاه افریقایی نیز به پو‌ـ‌ سه نسبت داده شده و پس از آن در مجمع‌الجزایر جانشینی برایش پیدا شد. این بار هم لی سون از دوره تانگ است که برای نخستین بار محصول این درخت را به نام lu-wei آورده می‌گوید در سرزمین پو‌ـ ‌سه می‌روید، ظاهری چون آب‌نبات سیاه‌رنگ دارد و شیره درختی است. 2 سوسون از دودمان سونگ می‌گوید:’’اینک تنها به کانتون صادر می‌شود. این درخت در زمینهای بایر کوهستانی می‌روید، شیره اش بصورت قطعات اشک جاری شده زان پس می بندد. آنرا در همه فصل ها و ماههای سال گرد‌آوری می‌کنند." لی‌شی‌ـ ‌چن مطمئن نیست محصولی است که از درخت گیرند یا گیاهی علفی : یاد آور می شود که بر پایه آنچه در Ta Min i t‛un či آمده، صبر زردی که از رده گیاهان علفی به دست می‌آید محصول جاوه، سوماترا (سان ـ فو‌ـ ‌تسی / San-fu-ts‛i) و سرزمینهای دیگر است و می‌گوید که این گفته با آنچه در گیاهنامه‌های دوره تانگ و سونگ آمده است نمی خواند . به هر روی ، وی نمی‌دانست نخستین نویسنده ای که این محصول را چنین باز نموده چائو‌ ژو‌ـ‌کوا1 است که Aloe را در شمار گیاهان علفی قرار داده و آن را محصول سرزمین نو‌ـ‌فا (Nu-fa) دانسته که از توابع سرزمین اعراب است و در جایی دیگر آن را محصول جزیره‌ای نزدیک ساحل سومالی دانسته که گویا مراد ش سوکوترا (Socotra) است. این جزیره زیستگاه Aloe perryi است که هنوز هم به بمبئی صادر می‌شود. 2
هیرت ریشه واژه lu-wei را در واژه فارسی ایلوا، alwā یافته است. به دلایل بسیار پذیرش این نظریه دشوار است هیچ‌جا گفته نشده که lu-wei واژه‌ای ایرانی است. لی‌‌شی‌ـ‌چن، که که در شناسائی واژه های بیگانه توانا بود، می‌گوید توضیحی برای lu-wei یافت نشده است. در نوشته های تاریخی چینی در باره پو‌ـ ‌سه ایرانی، این محصول به این سرزمین نسبت داده نشده، ضمن اینکه صبر زرد نه از راه زمین به چین، بلکه تنها از راه دریا به کانتون آورده می‌شد. ایران هم صبر زرد را وارد می‌کرد،3 اما ابو‌منصور پاپی آن نشده است. دو نام، sebr zerd و صبر سقوطری، sebr sugutri که شلیمر به دست داده،4 ریشه عربی داشته کمابیش جدیدند؛ واژه ی ایلوا alwā نیز که ادعا شده فارسی است نیز چنین است. ایرانیان این نام را از اعراب گرفتند و اعراب نیز خود می پذیرند که ایلوای عربی آوانگاشت واژه یونانی است. 5 هرچند نباید بر این رفت که وقتی چینی‌ها این محصول را نخستین بار در دوره تانگ دریافت کردند خود یکراست از ساحل افریقا یا عربستان وارد کرده بودند. صبر زرد به هند صادر و از آنجا به مجمع‌الجزایر مالایا برده می‌شد؛ و همانطور که لی‌سون گفته است، مردمان پو‌ـ ‌سه مالایا آن را به کانتون می‌بردند. نکته دیگری که هیرت نادیده گذارده این است که دیر گاهی است که آلوئه ورا، Aloe vera بومی هند شده، هر چند از آغاز بومی آن سرزمــــین نبوده است. 6 گــــارسیا دا اورتا حتی از فراهم آوری صبر زرد در کامبی و بنگال یاد می‌کند. 7 ازیراست که برای این ماده دارویی در هند نامهای محاوره‌ای چون alia، ifva، eilya ، elio، yalva را می‌یابیم، و نیز aliva را در زبان مالایایی که می‌توان ریشه همگی آنها را در واژه عربی ‌‌ـ‌ یونانی alva، alwā یافت. مردمان پو‌ـ ‌سه مالایا این نام را اختیار و آن را همراه با خودِ محصول به چینی‌ها سپردند و آنها نیز تنها a آغازین را از aluwa یا aluwe انداخته و luwe را نگاه داشتند. 1 افزون بر lu-wei، آوانــــــگاشتهای یا nu یا no nwi نیز هست که اولی در K‛ai-pao pen ts‛ao از دوره سونگ آمده و شاید بر گرفته از نام سرزمین نو‌‌ـ‌فا (Nu-fa) یا زاده تبدیل آوای l به n است. نمی‌دانم هیرت بر چه پایه می‌گوید در دوره مینگ lu-wei ’’ مثل امروز، کاتیچو (catechu) ی هندی بوده که از Acacia catechu (khadira سنسکریت) به دست می‌آید." هیچ سندی در اثبات این نظریه نیاورده هرچند به هر روی از بیخ ناشدنی است، زیرا چینی‌ها کاتیچو یا کات هندی را با نامهای er-č‛a یا hai‛r-č‛a بخوبی می‌شناختند. 2
65‌. لی ‌سون نخستین کسی است که از گیاهی به نام ، so-ša-mi، *suk-ša-m it(m ir)، šukušamitsu ژاپنی Amomum villosum) یا (A. xanthioides نام برده گوید: ’’ در سرزمینهای دریای باختری (سی‌ـ ‌هایی / Si-hai) و نیز در سی‌ـ‌ ژون و پو‌ـ ‌سه می‌روید و بیشتر آن از حوزه نان‌ ‌ـ‌‌ تون (Nan-tun) می‌آید."3 به گفته ما چی (Ma Či) ، این گیاه در جنوب چین می‌روید و به گفته سو سون در باتلاقهای لین‌ ‌ـ‌ نان؛ پس باید در فاصله دو دوره تانگ و سونگ وارد چین شده باشد. لی شی‌ ـ‌ چن درباره نام این گیاه، که بی گمان ریشه بیگانه دارد، می‌گوید که هنوز معنای آن توضیح داده نشده است. روشن است که این نام ایرانی نیست و نمی‌دانم که Amomum در ایران می‌روید یا نه. از آن‌سو، این گیاه در برمه‌، سیام، کامبوج و لائوس یافت شده است. 4 پس ، یک بار دیگر آشکار می‌شود که پو‌‌ـ ‌سه ای که لی‌ سون در نگر داشته پو‌ـ ‌سه مالایا است؛ با این همه چون سی‌‌ـ ‌هایی و سی‌ـ‌ ژون را هم افزوده این گمان قوی را بر‌می‌انگیزد که او نیز دو پو‌ـ ‌سه را با هم درآشفته و در این مورد خاص پو‌ـ‌ سه ایران را در نگر داشته است. هنوز نتوانسته‌ام آن واژه بیگانه را که در چینی آوانگاری شده بیابم هرچند بیگمان ایرانی نیست. نام محاوره‌ای امروزینش ts‛ao ša žen است. 1
66‌. گیاهی هـــــم هست بـــــنام p‛o-lo-te، *bwa-ra-tïk، یــــــــا p‛o-lo-lo، *bwa-ra-lak (lok, lek) که هنوز شناسایی نشده. باز هم کهن ‌ترین منبع اطلاعات ما لی‌ سون است که می‌گوید ’’p‛o-lo-te در سرزمینهای دریای باختری (سی‌ـ‌ هایی) و در پو‌ـ ‌سه می‌روید. این درخت شبیه است به بید چینی و دانه‌هایش به کرچک pei-ma tse)، Ricinus communis، ص کتاب پیش رو ) ماند؛ و داروسازان آن را فراوان کار گیرند. 2‘‘ لی ‌شی ‌چن این واژه را سنسکریت می‌داند و عناصر آوانگاشت هم براستی از واژه‌ای سنسکریت حکایت دارند. مراد بروشنی bhallātaka سنسکریت است که pālāla در زبان نِواری (Newārī) ، belatak یا bhelā در زبان هندوستانی، بلادر*، balādur فارسی و بلاذور، belādur عربی (گارسیا: balador) از آن مشتق شده‌اند. نامهای سنسکریت دیگر برای این گیاه عبارت‌اند از: aruska، bījapādapa، vīravr ksa ، و Visāsyā و dahana . نامش در چندین جای نسخه خطی باور آمده است.
این همان درخت بادام رنگ (Semecarpus anacardium ، تیره سماقیان)، گونه‌ای از درختان هندی، است که در جاهای گرمتر آن سرزمین در جهت خاور تا آسام می‌روید و در مجمع‌الجزایر نیز تا فیلیپین3 و شمال استرالیا پراکنده است. این گیاه نه در برمه یا سیلان، ونه در ایران یا باختر آسیا نمی‌روید. محفظه گوشتی که میوه در آن قرار دارد ماده‌ای تلخ و قابض دارد که در سر‌تا‌سر هند به جای جوهر مُهر به کار می‌رود. چینی‌ها تصریح کرده‌اند این ماده مو و سبیل را مشکی می‌کند. 4 پارچه‌های نخی را هم با آن مشکی می‌کنند و می‌گویند در آب نامحلول اما در الکل محلول است. شیره پوشینه میوه را پیش ازآنکه برای نقش زدن بر پارچه به کار برند با آب‌آهک درآمیزند تا رنگ تثبیت شود. در بعضی سرزمین های بنگال کارگیری این میوه در رنگ آمیزی پارچه‌های نخی متداول است. 5 کاسه‌های گوشتی را که میوه روی آن قرار دارد در خاکستر بو داده می خورند؛ مغز دانه را هم خورد خود کنند. بر این باورند که خوردنش قوای ذهنی بخصوص حافظه را نیرو بخشد. شیره تلخ پوشینه میوه ماده تاول‌زای قوی است و خود میوه هم کاربرد پزشکی دارد.
ابن‌بیطار درباره بلادر، balādur فارسی‌ ـ عربی بروشنی گفته است که واژه‌ای است هندی،1 و بی‌ چون و چرا از bhallātaka سنسکریت مشتق شده است. ابو‌منصور نیز همین نام را بکار برده و کاربرد دارویی این ماده را تشریح کرده است. 2 نکته اصلی این است که p‛o-lo-te نوعاً گیاهی است هندی، و مراد از پو‌ـ ‌سه در متن چینی بالا نمی تواند ایران باشد. به هر روی از آنجا که در منطقه مالایا می‌روید، منطقی است که یک بار دیگر نتیجه بگیریم که در اینجا نیز پو‌ـ‌سه مالایا در نگر بوده است. این مورد شبیه به مورد پیش است که در آن مردمان پو‌ـ ‌سه مالایا نقش رابط را داشتند. به هر روی ، انتقال محصولی هندی همراه با نام سنسکریت آن از راه پو‌ـ‌ سه مالایا به چین به مراتب محتمل‌تر از آن است که این انتقال از راه ایران انجام شده باشد. همچنین به این نتیجه کلی رسید‌ه‌ام که تقریباً تمامی محصولات پو‌ـ ‌سه که در Hai yao pen ts‛ao نوشته لی‌ سون ذکر شده‌اند تنها از پو‌ـ ‌سه مالایا برخاسته اند.
67‌. نخستین بار ما چی ، نویسنده همکار K‛ai pao pen ts‛ao (968 تا 976 م) از دوره سونگ بروشنی از دارویی با نام pu-ku-či (*bu-kut-tši) نام برده که همان Psoralea corylifolia دانسته شده و گفته است که در تمامی سرزمین های لین‌ـ‌ نان (کوان ‌ـ ‌تون) و کوان ‌ـ ‌سی، و در سرزمین پو‌ـ ‌سه می‌روید. به گفــــــته تا مین (Ta Min) ، نویسنده Ži hwa ču kia pen ts‛ao که پیرامون 970 م منتشر شده گویا از این دارو در Nan čou ki نوشته سو پیائو (Sü Piao) (پیش ازسده پنجم م)3 نام برده شده و این نویسنده آن را hu kiu-tse، ’’Allium odorum مردمان هو‘‘ دانسته است. هرچند نابهنگامی تاریخی این گفته خود روشن است، زیرا هیچیک از نویسندگان دوره تانگ نه از این گیاه و نه دارویی که از آن به دست می‌آید نامی نبرده اند و نخستین بار در قرابادین دوره سونگ به آن بر‌می‌خوریم. سو سون در کتاب T‛u kin pen ts‛ao می‌گوید اینک این گیاه فراوان در دامنه کوههای جنوب چین و نیز در هو‌ ـ ‌چو در سه ‌ـ ‌چوان می‌روید، اما محصول محلی به پای آنچه با کشتی‌های بیگانه به چین آرند نمی‌رسد. 4 تا مین (Ta Min) درباره تفاوت این دو نوشته است که داروی بربرهای جنوب قرمز است و داروی کوان‌ ‌ـ‌ ‌تون سبز. لی شی ـ چن در حاشیه می نویسد نام این گیاه در زبان مردمان هو p‛o-ku-či (*bwa-ku-či, bakuči) است که مردم آن را بنادرست p‛o-ku-či (*pa-ku-či) یعنی ’’Allium odorum مردمان هو‘‘ می‌نویسند، زیرا دانه‌های دو گیاه در ظاهر یکسان‌اند، اما در واقع این گیاه همان Allium که در سرزمین مردمان هو می‌روید نیست. این است همه مدارک تاریخی که در دسترس داریم. استوارت1 نتیجه می گیرد این دارو از ایران می‌آید؛ اما نه واژه فارسی bakuči داریم و نه خبری ازیافت شدن گیاه (Psoralea corylifolia) در ایران. شواهدی منابع چینی نیز موید این نتیجه‌گیری نیست، زیرا آن اطلاعات به سرزمینهایی واقع در جنوب چین اشاره دارند که با کوان‌ـ‌تون رابطه تجاری داشتند. تک مورد وجود این گیاه را در جائی از سه‌ ـ ‌چوان می‌توان به آسانی توضیح داد، زیرا شمار بزرگی از ساکنان این محل از کوان‌ ـ ‌تون بدانجا رخت کشیده بودند. در واقع واژه *bakuči زاده آوانگاشت چینی خاستگاهی هندی دارد؛ این واژه همبرابر است با vākucī در سنسکریت که در واقع نام همان گیاه یعنی Psoralea corylifolia است. 2
در زبان بنگالی و هندوستانی آن را hākuč3 و bāuacī ، در زبان اوریایی bākucī ، در پنجابی bābcī ، در بمبئی bawacī ، در ماراتی bavacya یا bavacī می ‌گویند و... به گفته وات، این گیاهی است علفی که در زمینهای پست از هیمالیا تا هند و سیلان یافت می‌شود. به گفته اینزلی، نام دانه‌های قهوه‌ای تیره به اندازه ته سنجاق بزرگ و اندکی بیضی‌شکل است. خوشبوست و چرب، با مزه ای کمابیش تلخ. گونه مورد بحث گیاهی است یکساله که بلندایش کمتر به بیش از یک متر می‌رسد و در جنوب هند فراوان است. درهر بند برگی دارد به درازای تقریبی پنج و پهنای سه‌‌ سانتی‌متر؛ گلها قرمز کمرنگ‌اند و روی پایه‌های دراز و باریک و جانبی پدیدار می‌شوند. در آنام آن را hot-bo-kot-či و p‛a-ko-či می‌نامند. 4 پس بخوبی روشن است که’’ آلیومِ مردمان هو‘‘ نادرست است و این گیاه به مردمان هو به معنای ایرانیان یا سرزمین ایران هیچ ربطی ندارد. پو‌ـ ‌سه مورد نظرما چی، که پیشتر بدان اشاره شد، در واقع مالایا است.
68‌‌‌. Pen ts‛ao kan mu مطلبی از Ku kin ču آورده که در نسخه‌های امروزی که از این اثر در دست است یافت نمی‌شود. در آنجا با اشاره به آن اثر ادعا شده است که آبنوس را با کِشتی‌های پو‌ـ ‌سه‌ای به چین آرند. بر‌خلاف برداشت نادرست استوارت،1 نمی شود که مراد از این پو ـ سه ایران باشد، چراکه در سده چهارم که تسویی پائو (Ts‛ui Pao) Ku kin ču را می‌نوشته یا بفرض که نوشته باشد، ایران بهیچ روی با این نام بر چینی‌ها شناخته نبود،2 گذشته از اینکه آبنوس بهیچ روی از محصولات ایران نیست. 3 از آنجا که در همین کتاب آبنوس از محصولات کیائو‌ـ‌چو (Kiao-čou) (تونکینگ/ Tonking) دانسته شده، گمان می رود مراد پو‌ـ‌سه مالایا باشد؛ اما حتی این مورد را هم می‌توان در شمار دستبردهای پر شماری شمرد که در Ku kin ču شده است.
بر‌خلاف گفته هیرت ، wu-men (*u-mon)،’’آبنوس‘‘ )چوب درخت Diospyros ebenum و D. melanoxylon) آوانگاشت آبنوس*، ābnūs فارسی نیست. 4 هیچ‌‌گونه همخوانی آوایی در اینجا نیست. بهیچ روی هیچ‌ کجا گفته نشـــده این واژه ی چینی فارسی یا بیگانه است. از این گذشته، هیچ شاهدی نیست که نشان دهد آبنوس روزگاری از ایران به چین می‌رفته است ؛ برعکس،بر پایه شواهد چینی، از هندوچین، مجمع‌الجزایر، و هندوستان به چین می رفته؛ به گفته لی ‌شی‌ ـ چن آن را از هایی‌ـ ‌نان، یون‌ـ ‌نان و سرزمین بربر‌های جنوب می‌آوردند. 5 فرض اینکه این واژه ه با خود کالا از ’’یکی از سرزمین های هندوچین‘‘ به خاور و باختر رفته باشد پذیرفتنی نیست، زیرا آبنوس باخترآسیا و یون-نان را نه از هندوچین که از افریقا و هند می‌آوردند. نام چینی که آوردیم بهیچ روی آوانگاشت نیست: نویسه دوم یعنی men تنها نویسه‌ای است که بعدها در دوره سونگ جانشین نویسه کهن ‌تر شد که در Ku kin ču هم در نام wu wen به معنای "چوب رگه سیاه" به کار رفته است. در Pen ts‛ao kan mu6 گفته شده است که نویسه men در این مورد آوایش man دارد و نام درخت است (در Nan fan ts‛ao mu čwan هم‌چنین آمده)، و از آنجا که جنوبیها را چون تلفظ می‌کنند، دومی را به‌جای آن نشانده‌اند. این توضیح دربست قانع‌کننده است. به هر روی ، در Ku kin ču1 آوانگاشتی به صورت *i-muk-i یا *bu(wu) حفظ شده که باید از زبان کیائو‌ـ‌چو (تونکینگ) باشد زیرا این محصول از آنجا می‌آمده. بسنجید با mak pen در زبان خمری و mökiā در زبان چامی (’’آبنوس‘‘، Diospyros ebenaster)2.
آبنوس را در بابل باستان می‌شناختند و از آن شانه سر می‌ساختند. 3 الواح کهن مصر گویند آن را از سرزمین زنگیان در نیل بالا می‌آوردند. در واقع، در عهد باستان، افریقا مرکز عمده عرضه این چوب ارزشمند بود. 4 هر سه سال یک‌ بار صد تکه چوب آبنوس به رسم خراج از حبشه به دربار داریوش، شاه ایران، فرستاده می‌شد. حزقیل5 از آبنوس شهر صور یاد کرده است. در کتاب پری‌‌پلوس دریانوردی[ (36) به حمل آبنوس از بهاروچ* در هند به عمان در خلیج فارس اشاره شده است. تئوفراستوس،6 که نخستین کسی است که به درخت آبنوس اشاره کرده، از دو نوع آبنوس هندی یاد کرده است: یکی نوع کمیاب و نابتر و دیگری گونه معمول با چوب پست تر به گفته پلینی،7 این پمپی بود که در هنگام پیروزی خود بر مهرداد آبنوس را در رم به نمایش گذاشت و سولینوس، که درست همین نکته را واگوئی کرده، می افزاید آبنوس از هند آمده بود و نخستین بار به مناسبت آن کشورگشائی به نمایش گذاشته شد. همین نویسنده می‌گوید آبنوس تنها از هند فرستاده می‌شد و برخی از پیکره‌های خدایان هندی، و نیز ساغرها را تماماً از این چوب می‌تراشیدند. 8 بدین‌ترتیب مردمان عهد باستان در دورانی که هندوچین بر آنها ناشناخته بود آبنوس را محصول افریقا و هند می‌دانستند و آن را می‌شناختند و در هیچ‌یک از شرحهایی که باختر زمینی های باستان در این باره نوشته‌اند نامی از خاور ‌ دور نیست. خود این واژه خاستگاه مصری دارد: آبنوس در مصر heben نامیده می‌شد و از کالاهای پر‌اهمیت سرزمین پونت (Punt) بود. واژه عبری hobnīm با این واژه مرتبط است یا یکراست از آن وام گرفته شده، و واژه یونانی از زبان سامی مشتق شده است. واژه عربی ‌‌ـ‌ فارسی abnus وام ازیونانی است و خاستگاه ābanūsa در زبان هندی نیز همین abnūs است.
بدین‌ترتیب روشن است که در برخورد با نام پو‌‌ـ ‌سه در اسناد چینی باید بسیار دقت کرد و کورکورانه "پرشیا" نشمرد. هر‌کجا این واژه در اشاره به مجمع‌الجزایر به کار گرفته شده، نباید پای ایران در میانباشد. اینک پو‌ـ ‌سه مالایایی به واقعیتی با اهمیت تاریخی تبدیل شده است. هر کس که قصد شناسایی این محل و مردم را دارد نباید از گیاهان و محصولاتی که بدان نسبت داده شده غافل شود. من با این نتیجه‌گیری هیرت و راک‌هیل1 کاملاً مخالفم که از پایان سده چهارم تا آغاز سده هفتم چینیها تمامی محصولات هندوچین، سیلان، هند و ساحل خاور ی افریقا را جزو ’’محصولات ایران (پو‌ـ ‌سه)‘‘ می‌دانستند که خاستگاه بیشتر بازرگانانی بود که این کالاها را به چین‌ می‌آوردند. این تعمیم بسیار خنده آور و زاده کژ‌فهمی نام پو‌ـ‌سه و مطالب مربوط به آن در Wei šu و Sui šu است. همان‌طور که پیشتر تأکید شد، در کتاب دوم بهیچ روی از ورود کالاهای ایرانی به چین سخن نرفته بلکه تنها سیاهه‌ای باز نمودی از کالاهایی آمده که در ایران یافت می‌شود. هر جا نام پو‌ـ‌ سه پیشوند نام گیاه یا محصولی شده، دو معنی بیشتر ندارد‌ ـ‌ ایران یا پو‌ـ ‌سه مالایای‌ــ ‌اما این اِسناد به‌هیچ‌روی ساختگی نیست. حتی یک مورد سراغ ندارم که محصولی مختص به هند یا سیلان را با افزودن پیشوند پو‌‌ـ‌سه نامگذاری کرده باشند. از کتاب در دست انتشار مرکز نشر دانشگاهی، به شناخت دو سویه ایران و چین باستان، ، بـــــرگردان فارسی مهرداد وحدتی دانشمند از ساینو-ایرانیکا اثر جــــــاوید برتولد لوفر، آمریکائی آلمانی تبار.
malaya's pose
الملايو تشكل


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


داپ اَپ اولین پلتفرم کش‌بک در ایران
اگه میخوای از خریدهایی که میکنی، پاداش نقدی دریافت کنی داپ اَپ رو نصب کن.

تبلیغات تصویری