تعلیق
licenseمعنی کلمه تعلیق
معنی واژه تعلیق
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- آويختگي، آويزش 2- تاخير، معلق 3- آويختن، 4- تحشيه، تعليقه، تكلمه، حاشيه 5- معلق كردن، فروهشتن | ||
انگلیسی | suspension,pendency,hang,stop,interruption,abeyance | ||
عربی | تعليق | ||
ترکی | süspansiyon | ||
فرانسوی | suspension | ||
آلمانی | suspension | ||
اسپانیایی | suspensión | ||
ایتالیایی | sospensione | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "تعلیق" در زبان فارسی به معنای به حالت معلق درآمدن یا به حالتی موقتی و غیرقطعی نگه داشتن چیزی است. برای استفاده درست از این کلمه و توجه به قواعد نگارشی مرتبط با آن، نکات زیر را در نظر بگیرید:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "تعلیق" به شکل صحیح و مؤثر در متنهای خود استفاده کنید. | ||
واژه | تعلیق | ||
معادل ابجد | 610 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | ta'liq | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی] | ||
مختصات | (تَ) [ ع . ] | ||
آواشناسی | ta'liq | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژهنامه آزاد | ||
نمایش تصویر | معنی تعلیق | ||
پخش صوت |
معلق کردن،آویزان کردن چیزی به چیز دیگر، چیزی در ذیل کتاب یا نامه نوشتن. و نام نوعی از خط. کلمه "تعلیق" در زبان فارسی به معنای به حالت معلق درآمدن یا به حالتی موقتی و غیرقطعی نگه داشتن چیزی است. برای استفاده درست از این کلمه و توجه به قواعد نگارشی مرتبط با آن، نکات زیر را در نظر بگیرید: نحوه استفاده: کلمه "تعلیق" معمولاً در متون رسمی، اداری و علمی به کار میرود. میتوانید آن را در جملاتی چون "تعلیق پروژه به علت عدم تأمین بودجه" یا "بخش تعلیق قرارداد به درخواست هر یک از طرفین قابل انجام است" استفاده کنید. نحوه نوشتار: کلمه "تعلیق" به صورت "تعلیق" نوشته میشود و از نظر املایی درست است. مفاهیم مرتبط: "تعلیق" ممکن است در زمینههای مختلفی همچون حقوق، ورزش، و علم به کار رود. برای نمونه، در حقوق تعلیق میتواند به معنای موقوف کردن اجرای یک حکم باشد. علت و معلول: زمانی که از "تعلیق" استفاده میکنید، میتوانید به رابطهی علت و معلولی دقت کنید؛ یعنی چرایی تعلیق را باید به طور واضح بیان کنید. با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "تعلیق" به شکل صحیح و مؤثر در متنهای خود استفاده کنید.
1- آويختگي، آويزش
2- تاخير، معلق
3- آويختن،
4- تحشيه، تعليقه، تكلمه، حاشيه
5- معلق كردن، فروهشتن
suspension,pendency,hang,stop,interruption,abeyance
تعليق
süspansiyon
suspension
suspension
suspensión
sospensione