جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: اخگر. [ اَ گ َ ] (اِ) آتش بود که چون آب زنی انگشت شود. (نسخه ای از اسدی ). آتش پاره بود. (نسخه ای از اسدی ). هیزم آتش گرفته بود و چون آب زنند زگال شود. (نسخه ای از اسدی ) (صحاح الفرس ). انگشت سوزان و افروخته . (مؤید الفضلاء). زغال افروخته . سکار. بجال . خرده آتش . جمر. جمره . شرار. شراره . آتشیزه . اثیر: خنبوص ؛ اخگر که از قدّاحه و مروه برجهد. کیل ؛ اخگر که از آتش زنه پراکنده شود. (منتهی الارب ) : برافروز آذری اکنون که تیغش بگذرد از بون فروغش از بر گردون کند اجرام را اخگر. دقیقی . ای سپندی منشین خیز سپند آر سپند تا ترا سازم از این چشم گرامی مجمر ور بدست تو کنون اخگر افروخته نیست ز آتش هیبت آن شه بفروزان اخگر. فرخی . راست گفتی سپهر کانون گشت واختران اندر آن میان اخگر. فرخی . سیم زراندود گردد هرچه زو گیرد فروغ زرّ سیم اندود گردد هرچه زو اخگر شود. فرخی . سیاه انگشت چون روز جدائی میان آتشی چون داغ هجران سیاه اخگر میان آتش سرخ چو چشم دردمند از دور تابان . غضایری رازی . اخگر هم آتش است ولیکن نه چون چراغ سوزن هم آهن است ولیکن نه چون تبر. عسجدی . شقایقهای عشق انگیز پیشاپیش طاوسان (؟) بسان قطره های قیر باریده بر اخگرها. منوچهری . دل اوست انگشت و کین شه آتش ز انگشت و آتش چه زاید جز اخگر. قطران . گاهی بزمینی که دراو آب چو مرمر گاهی بجهانی که در او خاک چو اخگر. ناصرخسرو. از در مشرق آتش افروزد سوی هر روزن اخگر اندازد. خاقانی . || کنایه از ماده ٔ عشق و عاشقی .(برهان ). - اخگر تفته ؛ آتشی را گویند که سوخته و اخگر شده باشد. (شعوری ) : هواش آتش و اخگر تفته بوم گیاهش همه زهر و باد سموم . (از شعوری ). - اخگر در پیرهن کردن ؛ بی آرام و بیقرار کردن . (غیاث اللغات ). - اخگر کشته ؛ انگشت . آتش، بارقه، جرقه، شراره، شرار، شرر spark, ember, akhor شرارة، بريق، جوهرة صغيرة، ألق، إلتمع شررا، أرسل شررا، حرض köz braise glut ascuas brace خاکه زغال نیمسوز، خاکستر گرم، خاکستر اتشفشانی
شرارة|بريق , جوهرة صغيرة , ألق , إلتمع شررا , أرسل شررا , حرض
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "اخگر" به معنای "ذرات در حال احتراق" یا "پرتوهای سوزان" است و معمولاً در متون ادبی از آن استفاده میشود. در ادامه به برخی از قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با این واژه اشاره میکنم:
نحوه نوشتار: کلمه "اخگر" به صورت صحیح و با املای درست نوشته میشود. توجه به حروف اضافه و پیشوندها در ترکیب این واژه اهمیت دارد.
وزن و قافیه: اخگر میتواند به عنوان یک واژه قافیه در شعر و ادبیات استفاده شود. شاعران ممکن است از این کلمه برای ایجاد تصاویر شعری و جملات توصیفی بهره ببرند.
ترکیب با واژههای دیگر: این کلمه معمولاً به عنوان یک اسم و به صورت مستقل استفاده میشود، اما میتواند با دیگر واژهها ترکیب شود، مانند "اخگر افروز" یا "اخگر سوزان".
توجه به سیاق: در استفاده از این کلمه باید به سیاق و زمینه جمله توجه شود تا معنی آن به درستی انتقال یابد. به طور مثال: "اخگرهای آتش در شب تاریک درخشیدند."
نگارش نثر و نظم: در نگارش نثر و نظم، میتوان با استفاده از توصیفات بهکار رفته در اثر، به عمق و معانی بیشتری از کلمه "اخگر" افزود.
با توجه به این قواعد و نکات میتوانید از کلمه "اخگر" به شکلی مؤثر و زیبا در نوشتهها و آثار ادبی خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "اخگر" آورده شده است:
در شب سرد زمستان، اخگرهای آتش به آرامی در هوا معلق شدند.
با وزش باد، اخگرهای شعله وری که از چوب سوخته بیرون میپریدند، آسمان را روشن کردند.
او به اخگرهای داغ ذغال نگاه کرد و فکر کرد که چگونه میتواند شعله را دوباره پیداکند.
صدای خاموش شدن اخگرها در آتشسوزی شب گذشته هنوز در گوشش زنگ میزند.
اخگرهای رقصان در تاریکی، یادآور شبهای گرم تابستان بودند.
اگر جملات بیشتری نیاز دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!