جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: ازم . [ اَ ] (اِخ ) ناحیه ای از نواحی سیراف ، دارای آبهای شیرین و هوای نیک و بدانجا منسوبست بحربن یحیی بن بحر الازمی الفارسی و حسن بن علی بن عبدالصمدبن یونس بن مهران ابوسعید البصری معروف بالازمی . (از معجم البلدان ). || منزلی بین سوق الاهواز و رامهرمز و از آنجاست محمدبن علی بن اسماعیل المعروف بالمبرمان النحوی ، و درباره ٔ ازم گفته است : من کان یأثر عن آبأه شرفاً فاصلنا اَزَم ٌ اُصطمَّة الخُوز. (معجم البلدان ). ازم شهرکیست خرد [ بخوزستان ] با نعمت بسیار. (حدود العالم ). of, from, in, by, me من، بشأن، بسبب، فيما يتعلق، بخصوص، من فستان من الصوف، ل از، از لحاظ، از طرف، ز، در باره، در جهت، از روی، از پیش، بواسطه، در نتیجه، به، با، بر حسب، توی، در ظرف، توسط، بوسیله، بدست