جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: استبداد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بخودی خود کار کردن . بخودی خود بکار ایستادن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). بخودی خود بکاری قیام کردن . (زوزنی ). تنها بر سر کاری ایستادن و منع کس قبول نکردن . متفرد بکاری شدن . (از منتهی الارب ). برأی خود بکاری پرداختن . تفرّد. استقلال . خودرائی . خودکامگی . خودسری . خیره رائی : استبدّ به ؛ بخودی خود به آن کار ایستادو متفرد شد به آن . و منه : من استبدّ برأیه ضل ّ. و در حدیث امیرالمؤمنین علی علیه السلام است : کنا نری اَن َّ لنا فی الامر حقّاً فاستبددتم علینا. مقابل مشاورة. و فی الحدیث : المشاورة من السﱡنة و الاستبداد من شیمةالشیطان : هرچند سلطان دست از استبداد و تدبیرهای خطا نخواهد کشید اکنون که چنین حالها افتاد سوی امیرک بیهقی باید نبشت تا شهر نگاه دارند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 665). این خداوند را استبدادی است از حد واندازه گذشته . (تاریخ بیهقی ص 542). می بینی این استبدادها و تدبیرهای خطا که این خداوند پیش گرفته است ترسم که خراسان از دست ما بشود که هیچ دلایل اقبال نمی بینم . (تاریخ بیهقی ص 571). کارها رفت سخت بسیار ازهر لونی پسندیده و ناپسندیده آنچه مثال وی نگاه داشتند و آنچه بر طریق استبداد رفتند. (تاریخ بیهقی ص 402). طبع این خداوند دیگر است که استبدادی میکند بی اندیشه . (تاریخ بیهقی ص 407). این خداوند ما همه هنر است و مردی ، اما استبدادی عظیم دارد که هنرها را می پوشاند. (تاریخ بیهقی ص 515). بطمع محال و استبداد دراین کار پیچیده است . (تاریخ بیهقی ص 455). هرآینه در سر این استبداد شوی . (کلیله و دمنه ). از این استبداد درگذر. (کلیله و دمنه ). سلطان برخلاف رضای پدر بر تفویض شغل دیوان خود استبدادی نمیتوانست نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ طهران ص 357). || قرار گرفتن رای و مشیت : و لما استبد اﷲ تعالی بمشیته فی نقل الامام النقی الطاهر الزکی . (تاریخ بیهقی ص 299). راند دیوان را حق از مرصاد خویش عقل جزوی را ز استبداد خویش . مولوی . خودرايي، خودسري، خودكامگي، ديكتاتوري، يكدندگي despotism,autarchy,autarky استبداد، الحكم المطلق، طغيان، الاستبداد tiranlık tyrannie tyrannei tiranía tirannia
کلمه "استبداد" در فارسی به معنای ظلم و استفاده از قدرت بهطرز ناپسند و مختلکننده در روابط اجتماعی و سیاسی است. برای استفاده صحیح از این کلمه و نگارش جملههایی که در آن به کار میرود، میتوان به چند نکته توجه کرد:
استفاده در جملات: "استبداد" معمولاً به عنوان اسم و موضوع بحث قرار میگیرد. به عنوان مثال:
"استبداد در هر جامعهای میتواند منجر به نارضایتی عمومی شود."
"مبارزات علیه استبداد یکی از ویژگیهای تاریخ معاصر ایران است."
ترکیب با صفات: بهراحتی میتوان این کلمه را با صفات مختلف ترکیب کرد. برای مثال:
"استبداد سیاسی"
"استبداد دینی"
"استبداد اقتصادی"
جملات تحلیلی: میتوان از این کلمه در جملات تحلیلی نیز استفاده کرد:
"استبداد باعث میشود تا حقوق بشر نادیده گرفته شود."
"تاریخ نشان میدهد که استبداد هرگز پایدار نمیماند."
قواعد نگارشی:
در نگارش فارسی، معمولاً نام مخصوصها و کلمات فارسی بهخوبی باید استفاده شوند. "استبداد" یک کلمه فارسی است و نیازی به استفاده از حروف انگلیسی ندارد.
از نوشتن "استبداد" با حروف لاتین خودداری کنید و بهجای آن از صورت صحیح فارسی استفاده کنید.
مفاهیم مرتبط: ممکن است بخواهید از کلمات مرتبط و متضاد مانند "آزادی"، "دموکراسی" و "حکومت" نیز در کنار "استبداد" استفاده کنید تا به معنا و مفهوم بیشتری دست یابید.
با رعایت این نکات، میتوانید بهطور مؤثری از کلمه "استبداد" در نوشتارهای خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند جمله با کلمه "استبداد" آورده شده است:
استبداد حکومتهای دیکتاتوری باعث سرکوب حقوق بشر و آزادیهای فردی میشود.
مردم به دنبال راههایی برای مقابله با استبداد و برقراری دموکراسی هستند.
در تاریخ، بسیاری از انقلابها به علت ظلم و استبداد حاکمان به وقوع پیوسته است.
ادبیات معاصر به نقد استبداد سیاسی و اجتماعی میپردازد.
استبداد میتواند در هر نوع حکومتی، حتی در نظامهای به ظاهر دموکراتیک نیز وجود داشته باشد.
اگر سوال یا درخواست دیگری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!