جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: استیصال . [ اِ ] (ع مص ) بیخ برآوردن . (غیاث ). از بن برکندن . (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث ). از بیخ برکندن . ریشه کن کردن . بیخ کند کردن . از بن برانداختن . از بن برافکندن . برکندن . برانداختن . اِجتیاح ِ. اصطلام . اخترام . ابتیاض . استباحة. دوع : اگر پس از این خیانتی ظاهر گردد استیصال خاندانش باشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 520). اگر ما دبیری را فرمائیم که چیزی نویس اگرچه استیصال او در آن باشد زهره دارد که ننویسد. (تاریخ بیهقی ص 26). و چون ... خواستی که حشمت و سطوت براند که اندر آن ریختن خونها و استیصال خاندانها باشد ایشان [ خردمندان ] آنرا دریافتندی . (تاریخ بیهقی ص 100). و زن وکودکان را ببرده بیاورد و جهودان را استیصال کرد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 6). و خاندانهای بزرگ را استیصال کردی و با این همه عیب ها بخیل بودی [ یزدجرد ] . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 74). قصد خاندانهای قدیم و دودمان های کریم نامبارک باشد، و اقدام بر استیصال و اجتیاح پادشاهان منکر و ملوم . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 240). عزیمت استیصال او مصمم فرمود... (جهانگشای جوینی ). || برکنده شدن . || موی در موی خویش پیوند کردن . (زوزنی ). موی در موی پیوستن خواستن . موی کسی بموی خود بستن خواستن . آنک کسی خواهد تا موی در موی وی پیوندد. (تاج المصادر بیهقی ). اضطرار، پريشاني، تهيدستي، درماندگي، عجز، فقر، فلاكت، لاعلاجي، ناچاري desperation يأس، يأس بؤدى إلى التهور، اليأس çaresizlik désespoir verzweiflung desesperación disperazione
کلمه "استیصال" به معنای درماندگی، ناتوانی و بیچارهگی است. در زمینههای مختلف، از جمله نگارش ادبی و رسمی، رعایت چند نکته میتواند به بهبود استفاده از این کلمه کمک کند:
معنی و مفهوم: قبل از استفاده از "استیصال"، اطمینان حاصل کنید که با معنای آن آشنا هستید و در متنی که در حال نوشتن هستید، این کلمه مناسب است.
جملات: در جملاتی که از "استیصال" استفاده میکنید، سعی کنید جملات شما واضح و بدون ابهام باشد. به عنوان مثال: "او در برابر این مشکل بزرگ دچار استیصال شده بود."
قید و صفت: معمولاً میتوان از صفات و قیود برای توضیح بیشتر درباره استیصال استفاده کرد. به عنوان مثال: "استیصال شدید"، "استیصال عمیق" و غیره.
تناسب کلام: سعی کنید از این کلمه در متونی استفاده کنید که فضایی احساسی یا فلسفی دارند، زیرا "استیصال" یک واژه با بار معنایی سنگین است و ممکن است در متون غیررسمی مناسب نباشد.
نگارش: در نگارش رسمی، از غلطهای املایی دوری کنید و کلمه را به درستی نوشته و به کار ببرید.
بهطور کلی، استفاده مناسب از کلمه "استیصال" نیاز به دقت در انتخاب زمینه و نوع نگارش دارد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال از جملههایی که کلمه "استیصال" در آنها به کار رفته است، ارائه میکنم:
بعد از شکستهای متوالی در امتحانات، احساس استیصال میکرد و نمیدانست چه کار کند.
تصمیمات نادرست در مدیریت منابع طبیعی باعث شد تا کشور به وضعیتی از استیصال برسد.
او در لحظهای از استیصال، به دوستانش زنگ زد و از آنها کمک خواست.
تماشای درد و رنج دیگران بدون توانایی در کمک کردن، موجب احساس استیصال در او شده بود.
استیصال در برابر مشکلات، نباید باعث شود که آدم از ادامه تلاش خود دست بکشد.
امیدوارم که این مثالها مفید باشند!
لغتنامه دهخدا
جعبه لام تا کام
وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.