جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

bādenjān
eggplant  |

بادنجان

معنی: بادنجان . [ دَ / دِ ] (اِ) بمعنی بادنگانست . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ). بمعنی بادنگانست و آن ترکاریست معروف که بهندی بیگن گویند. (آنندراج ). باتِنگان . (محمودبن عمر). معروف است ، بعض عرب آنرا کهکب خوانند. (نزهة القلوب ). مَغْد. (المعرب جوالیقی ص 314) (منتهی الارب ). حَیْصَل . (تاج العروس ) (بحر الجواهر). کَهْکَم . قَهْقَب . (منتهی الارب ) (تاج العروس ). کَهْکَب . (منتهی الارب ) (تاج العروس ). بطلجان . (فرهنگ فرانسه بفارسی نفیسی ). اَنَب . (بحر الجواهر). حدق ، یا حَذَق . (المعرب جوالیقی ص 314) (برهان ). بادنگان . (منتهی الارب ). وَغْد. شرجبان . انفحة. (نشوءاللغه ). گیاهی از طایفه ٔ سلانه که بار آن مأکول است و انب و پاتشگا و یا پاتنگا و کهپرک نیز گویند. (ناظم الاطباء). نام یک قسم پاگوشتی است که در تمام بلاد متمدنه پخته و خورده میشودو چند قسم خورش با گوشت و بی گوشت از آن درست میشودو نامهای دیگرش باتنگان و بادنگان است . لفظ مذکور معرب بادنگانست لیکن اکنون در تکلم فارسی همین معرب استعمال میشود. (فرهنگ نظام ). رجوع به شعوری ج 1 ورق 180 و دزی ج 1 ص 47، و بادنجان شود. مؤلف اختیارات بدیعی آرد: انب و حیصل و مغد و وغد و حدق خوانند. بهترین وی فارسی شیرین تازه بود و طبیعت وی گرم و خشک است در دویم ، اگر در روغن بریان کنند شکم براند و اگردر سرکه پزند امساک کند و درد معده و خاصره آورد و سر و چشم را بد بود و خون سیاه از وی حاصل شود و مولّد سودا بود و سدّه ٔ جگر آورد و بواسیر و لون را سیاه گرداند. شیخ الرئیس گوید: کهن وی بد بود و تازه سالم تر بود و جذام و صداع و بیخوابی آورد. مولد کَلَف وسده ٔ جگر بود. بسرکه پزند سده ٔ جگر بگشاید، اما بواسیر آورد، لیکن گل وی در سایه خشک کنند و سحق کنند طلای نافع بود جهت بواسیر و اگر بادنجان زرد با روغن بزر پزند و از آن روغن موم روغن سازند و شقاق کعبین ومیان انگشتان طلا کنند بغایت نافع بود و اگر گل وی با روغن بادام تلخ هم چندان بکوبند و بروغن بنفشه سرشته و بر بواسیر طلا کنند ببرد بفرمان خدای تعالی ، و مجربست ، و اگر بادنجان بسوزانند و خاکستر آن با سرکه بسرشند و بر ثوالیل طلا کنند، ببرد البته وثالیل بشیرازی کوک خوانند و گویند مقوی معده بود و قطع نزف الدم بکند بخاصیت خوردن وی و اولی آن بود که در آب و نمک بجوشانند یا مسلوق کنند و با روغن کنجد یا بادام بریان کنند و یا با سرکه و کرویا (کراویه = زیره ). (اختیارات بدیعی ). و رجوع به صیدنه ٔ ابوریحان و تحفه ٔ حکیم مؤمن و مخزن الادویه ، و بادنجان شود :
دوغبائی در میان پای او
سهمگین باشد ببادنجان من .
سعدی (هزلیات ).
بابه بریان چه دگر صحبت بادنجان دید
از شعف سرخ برآمد بمثال گلنار.
بسحاق اطعمه .
- بادنجان دورقاب چین ؛ چاپلوس . متملق . نظیر سبزی پاک کن . (امثال و حکم دهخدا).
- امثال :
بادنجان باد دارد، بلی ، ندارد بلی ؛ بهر طریق که منافع اقتضا کند تسلیم شدن . (امثال و حکم دهخدا).
بادنجان بد آفت ندارد؛ بیشتر مردمان زشت کار و ستمگر دیر زیند. (امثال و حکم دهخدا).
مگر من نوکر بادنجانم ، نوکر بادنجان بودن ؛ تسلیم و مطیع حاکم وقت بودن . (فرهنگ نظام ).
... ادامه
442 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) (زیست‌شناسی)
مختصات:
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: bAdenjAn
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 111
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
eggplant
ترکی
patlıcan
فرانسوی
aubergine
آلمانی
aubergine
اسپانیایی
berenjena
ایتالیایی
melanzana
عربی
باذنجان | لون الباذنجان , الباذنجان
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "بادنجان" در زبان فارسی از نظر نگارشی و قواعد زبانی موارد خاصی دارد که باید به آن‌ها توجه کرد:

  1. املا: کلمه "بادنجان" به صورت صحیح با "ب" و "د" و "ن" و "ج" نوشته می‌شود. در برخی لهجه‌ها ممکن است به شکل "بادمجان" نیز استفاده شود، اما شکل استاندارد "بادنجان" است.

  2. جمع: جمع کلمه "بادنجان" به شکل "بادنجان‌ها" یا "بادنجان‌های" نوشته می‌شود. اما در گفتار عامیانه، گاهی صرفاً "بادنجان‌ها" نیز استفاده می‌شود.

  3. کاربرد در جمله: همانند سایر اسم‌ها، می‌توان از "بادنجان" در جملات به عنوان فاعل، مفعول و... استفاده کرد. به عنوان مثال:

    • "بادنجان یکی از سبزیجات محبوب است."
    • "من به سالاد بادنجان علاقه‌مندم."
  4. تلفظ: تلفظ درست این کلمه بدون کشش خاص و طبیعی است. "/bɒːdɛnˈdʒɒn/"

  5. نکته‌های مرتبط: در نوشتن متون علمی یا ادبی، توجه به جایگاه کلمه "بادنجان" در جمله و هماهنگی آن با سایر اجزای جمله اهمیت دارد. همچنین در متون غیررسمی و محاوره‌ای ممکن است با تغییرات لهجه‌ای و محلی مواجه شویم.

توجه به این نکات کمک می‌کند تا نگارش و استفاده از کلمه "بادنجان" به نحو صحیح و اصولی در متون فارسی انجام شود.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه “بادنجان” در جملات آورده شده است:

  1. من دیروز یک وعده غذا پخته‌ام که با بادنجان تهیه شده است.
  2. بادنجان یکی از سبزیجات مورد علاقه من است و همیشه در سالادهایم از آن استفاده می‌کنم.
  3. برای تهیه مسقعه، بادنجان را برش بزنید و آن را سرخ کنید.
  4. بادنجان در بسیاری از غذاهای ایرانی جایگاه ویژه‌ای دارد.
  5. می‌توانید بادنجان را در فر بپزید یا آن را کباب کنید تا طعمی خوشمزه‌تر داشته باشد.

اگر نیاز به جملات بیشتر دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


واژگان مرتبط: بادمجان

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری