جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

bāre
regard  |

باره

معنی: باره . [ رَ / رِ ] (اِ) کرّت و مرتبت و نوبت . (برهان ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (شرفنامه ٔ منیری ) (غیاث ) (آنندراج ) (جهانگیری ). نوبت و مرتبه . (رشیدی ). دفعه . (دِمزن ). بمعنی دفعه آمده مانند دوباره ، یکباره . (فرهنگ شاهنامه ٔ شفق ). کثرت و نوبت و مرتبه . (ناظم الاطباء). رجوع به شعوری ج 1 ورق 191 و «بار» شود. این کلمه بمعنی مذکور غالباً با کلمات دیگری از قبیل : این باره . دگرباره . دیگرباره . یکباره . دوباره . سه باره . هزارباره . یکبارگی . بیکبارگی و جز اینها ترکیب شود. ورجوع به ترکیبات مذکور در جای خود شود :
ور باره ای بدست کسی دست بازداشت
از عاجزی نبود چه عذری است در میان .
فرخی .
میغ بگشاد و دگرباره بیفروخت جهان
روزی آمد که توان داد از آن روز نشان .
فرخی .
زنهار تا نگویی با او حدیث من
تو بر زبان خویش دگرباره زینهار.
منوچهری .
گفت کم دوش پیام آمده از زردشت
که دگرباره بباید همگی را کشت .
منوچهری .
دگرباره شد شاه و بگرفت گاه
سر تخت بختش برآمد بماه .
عنصری .
دگرباره از این ویرانه گلخن
گراید سوی آن آبادگلشن .
ناصرخسرو.
پیش کسری گفتند که او نافرمانی میکند و سرکشی ، نامه نوشت که او را بازخواند دیگرباره اندیشه کرد که مبادا نیاید. (قصص الانبیاء ص 325). دیگرباره ابراهیم بیهوش گشت ، جبرئیل بیامد و پری بر آن فرودآورد و بهوش آمد. (قصص الانبیاء ص 57). چون بامداد شد دیگرباره بندویه با آن زینت پادشاهی بر بام دیر آمد.(فارسنامه ٔ ابن البلخی چ لندن ص 101). و از کرمان دیگرباره او را [ یزدجرد را ] بخراسان برد. (فارسنامه ٔابن البلخی چ لندن ص 112). و ببغداد جو را بجوشانند و آب او بیالایند و با روغن کنجد دیگرباره بجوشانند تا آب برود و روغن بماند. (نوروزنامه ٔ منسوب بخیام ). شاه دگرباره باداناآن بدیدار درخت شد. (نوروزنامه منسوب بخیام ).
چند بارش دیده ام در خواب لیک
طلعتش این باره انسب دیده ام .
خاقانی .
ز چین تا دگرباره اقصای چین
بفرمان او بادیکسر زمین .
نظامی .
دگرباره چوشیرین دیده بر کرد
در آن تمثال روحانی نظر کرد.
نظامی .
دگرباره خاک زمین بوسه داد
وز آن به دعایی دگر کرد یاد.
نظامی .
زآن شیفته ٔ سیه ستاره
من شیفته تر هزارباره .
نظامی .
کنند این و آن خوش دگرباره دل
وی اندر میان کور بخت و خجل .
سعدی (بوستان ).
بسی بر نیاید که خاکش خورد
دگرباره بادش بعالم برد.
سعدی (بوستان ).
ایزد تعالی در او نظر نکند بازش بخواند دگر باره اعراض کند. (گلستان ).
حالیا عشوه ٔ ناز تو ز بنیادم برد
تا دگر باره حکیمانه چه بنیاد کند؟
حافظ.
|| و در ترکیب با یک ، بصورت یکباره و یکبارگی بمعانی : ناگهان ، یکدفعه ، غفلةً، یکجا و نیز بمعنی کلاً، طرّاً باشد :
کنون عمر نزدیک هشتاد شد
امیدم بیک باره بر باد شد.
فردوسی .
چون خواجه ٔ بزرگ احمد دررسیدمقررتر گردانید تا باد حاسدان یکبارگی نشسته آید. (تاریخ بیهقی ). نصر احمد احنف قیس دیگر شد... اخلاق ناستوده بیکبارگی از وی دور شده بود. (تاریخ بیهقی ). از آن منشور نسختها نبشته آمد و ظاهر بیکبارگی سپر بیفکند. (تاریخ بیهقی ).
پریرخ ز درمان آن چیره دست
از آن تاب و آن تب بیکباره رست .
نظامی .
یکباره بترک ما بگفتی
زنهار نگویی این نه نیکوست .
سعدی (خواتیم ).
نه یکباره تن در زبونی نهد.
سعدی (گلستان ).
|| و در ترکیب با کلمه ٔ دگر یا دیگر بمعنی دفعه ٔ دوم ، بار دوم ، کرت دوم آید :
برآمد دگرباره بانگ سرود
دگرگونه تر ساخت [ باربد ] آوای رود
همی سبز در سبز خوانی کنون
بدینگونه سازند مردان فسون .
فردوسی .
دگرباره زی خدمت شاه شد
از او شاه را عمر کوتاه شد.
فردوسی .
دگرباره بر شهریار جهان [کاوس ]
همی جادوی ساخت [سودابه ] اندر نهان
بدان تا شود با سیاوخش بد
بدانسان که از گوهر بد سزد.
فردوسی .
... ادامه
449 | 0
مترادف: 1- اسب، توسن، سمند، فرس، مركب 2- برج، دژ، قلعه 3- بار، دفعه، كرت، مرتبه 4- بار، حصار، ديوار، جرم 5- باب، مورد 6- روش، طرز
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت نسبی)
مختصات: ( ~.) ( اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: bAre
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 208
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
regard
ترکی
yük
فرانسوی
charger
آلمانی
belastung
اسپانیایی
carga
ایتالیایی
carico
عربی
حمولة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "باره" به معنای "دفعه" یا "مرتبه" است و در متن‌های فارسی به‌کار می‌رود. در زیر به برخی از نکات نگارشی و قواعد مرتبط با این کلمه اشاره می‌کنم:

  1. استفاده از "باره": این کلمه معمولاً در جملات برای اشاره به تعداد دفعات یا میزان وقوع یک عمل استفاده می‌شود.

    • مثال: "این بار به یک مسافرت طولانی می‌روم."
  2. نحوه نگارش: "باره" به‌صورت جدا نوشته می‌شود و نباید با کلمات دیگر ترکیب شود.

  3. نکات گرامری:

    • "باره" معمولاً به‌عنوان اسم استفاد می‌شود و می‌تواند به دنبال خود حرف اضافه بیاورد، مانند "در باره".
    • مثال: "در باره‌ی این موضوع باید بیشتر بحث کنیم."
  4. ترکیبات: "باره" می‌تواند در ترکیبات مختلف به کار برود، مانند "یک بار"، "دو بار" و ...

  5. زبان ادبی: در متون ادبی و شعر نیز ممکن است از "باره" به شیوه‌ای خاص و با معنی‌های مجازی استفاده شود.

  6. جایگزینی: می‌توان "باره" را با کلماتی مانند "دفعه" یا "مرتبه" جایگزین کرد، اما باید توجه داشت که هر یک ممکن است بار معنایی متفاوتی داشته باشند.

این نکات می‌تواند به شما کمک کند تا در استفاده از واژه "باره" به‌درستی عمل کنید و متن‌های خود را بهبود بخشید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "باره" در جملات مختلف آورده شده است:

  1. در باره مسائل اقتصادی کشور مشاوره گرفتیم.
  2. لطفاً در باره این موضوع بیشتر توضیح بدهید.
  3. ما باید در باره این تصمیم به دقت فکر کنیم.
  4. آیا می‌توانی اطلاعاتی در باره تاریخ این نهاد به من بدهی؟
  5. جلسه‌ای برای بحث در باره مشکلات محیط زیستی برگزار خواهیم کرد.

امیدوارم این جملات مفید باشند! اگر سوال دیگری دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم.


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری