باری
licenseمعنی کلمه باری
معنی واژه باری
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | صفت قيد، بههرجهت، بههرحال، درهرصورت، باركش، باردار ، ثقيل، سنگين، گران، وزين ، آفريننده، آفريدگار، باريتعالي، خالق ، باريك ، پهن، ضخيم، عرض | ||
متضاد | سواري سبك آفريده، مخلوق 1- باريك 2- پهن، ضخيم، عرض | ||
انگلیسی | freighter, barry | ||
عربی | شاحن، محمل، سفينة شحن | ||
ترکی | yük | ||
فرانسوی | un fardeau | ||
آلمانی | eine bürde | ||
اسپانیایی | una carga | ||
ایتالیایی | un peso | ||
مرتبط | بارکش، بار کننده، مکاری، بار | ||
واژه | باری | ||
معادل ابجد | 213 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | bāri | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [مخففِ باریک] [قدیمی] | ||
مختصات | (ص نسب .) | ||
آواشناسی | bAri | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | لغتنامه دهخدا | ||
نمایش تصویر | معنی باری | ||
پخش صوت |
باری . [ ] (اِخ ) ابوعلی حسین بن (کذا) نصر باری (منسوب به بار نیشابور) از محدثان بود. از فضل بن احمد رازی از سلیمان بن سلمه ٔ حمصی روایت کرد و ابوبکربن ابوالحسین بن حیری از وی روایت دارد. وفات او بعد از سال 330 هَ . ق . بود. (از انساب سمعانی ). یاقوت آرد: حسن بن نصر نیشابوری باری مکنی به ابوعلی از مردم بار نیشابور بود. وی از فضل بن احمد رازی حدیث کرد و ابوبکربن ابی الحسین حیری از او حدیث داردو در سال 330 هَ . ق . درگذشت . (از معجم البلدان ).
صفت قيد، بههرجهت، بههرحال، درهرصورت، باركش، باردار ، ثقيل، سنگين، گران، وزين ، آفريننده، آفريدگار، باريتعالي، خالق ، باريك ، پهن، ضخيم، عرض
سواري سبك آفريده، مخلوق
1- باريك
2- پهن، ضخيم، عرض
freighter, barry
شاحن، محمل، سفينة شحن
yük
un fardeau
eine bürde
una carga
un peso
بارکش، بار کننده، مکاری، بار