یک باری
licenseمعنی کلمه یک باری
معنی واژه یک باری
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | one time | ||
عربی | مره واحده | ||
واژه | یک باری | ||
معادل ابجد | 243 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
منبع | لغتنامه دهخدا | ||
نمایش تصویر | معنی یک باری | ||
پخش صوت |
یک باری . [ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) ناپاکی . درپهلوی آن ناپاکی است که از حمل نعشی حامل را زاید چون نعش را به تنهایی برد، چه در دین زرتشت برای حمل جنازه اقلاً دو تن باید. (یادداشت مؤلف ) :
چونکه در جنت شراب حلم خورد
شد ز یک باری شیطان روی زرد.
مولوی .
|| (ق مرکب ) یک باره . همه : و بر سری مردم را مصادره کردندی تا یک باری مستأصل شدند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 133).
one time
مره واحده