باری
licenseمعنی کلمه باری
معنی واژه باری
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | صفت قيد، بههرجهت، بههرحال، درهرصورت، باركش، باردار ، ثقيل، سنگين، گران، وزين ، آفريننده، آفريدگار، باريتعالي، خالق ، باريك ، پهن، ضخيم، عرض | ||
متضاد | سواري سبك آفريده، مخلوق 1- باريك 2- پهن، ضخيم، عرض | ||
انگلیسی | freighter, barry | ||
عربی | شاحن، محمل، سفينة شحن | ||
ترکی | yük | ||
فرانسوی | un fardeau | ||
آلمانی | eine bürde | ||
اسپانیایی | una carga | ||
ایتالیایی | un peso | ||
مرتبط | بارکش، بار کننده، مکاری، بار | ||
واژه | باری | ||
معادل ابجد | 213 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | bāri | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [مخففِ باریک] [قدیمی] | ||
مختصات | (ص نسب .) | ||
آواشناسی | bAri | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | لغتنامه دهخدا | ||
نمایش تصویر | معنی باری | ||
پخش صوت |
باری ٔ. [ رِءْ ] (ع ص ) (از: برءَ). خالق . (اقرب الموارد) (فرهنگ نظام ) (دِمزن ). پروردگار. رب . اﷲ. خدا. ایزد. یزدان : هواﷲ الخالق الباری ٔ؛ اوست خدای آفریننده ٔ پدید آورنده . (قرآن 24/59). فتوبوا الی بارئکم فاقتلوا انفسکم ذلکم خیرلکم عند بارئکم ؛ پس بازگشت کنید بسوی پروردگارتان پس بکشید خودتان را بهتر است برای شما نزد آفریدگار شما. (قرآن 54/2). || به شده از بیماری و منه الحدیث : اصبح بحمداﷲ بارئاً. ج ، بِراء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بُرء؛ بهی یافته از بیماری .برء حاصل کرده از مرض . بهبودیافته . شفایافته از بیماری . به شده از مرض و منه : حق علی الباری ٔ من اعتلاله ان یؤدی شکرالباری علی ابلالِه . (از اقرب الموارد). و کلمه ٔ باری فارسی که یکی از نامهای ایزد تبارک و تعالی بوده مأخوذ از این کلمه است . (ناظم الاطباء).
صفت قيد، بههرجهت، بههرحال، درهرصورت، باركش، باردار ، ثقيل، سنگين، گران، وزين ، آفريننده، آفريدگار، باريتعالي، خالق ، باريك ، پهن، ضخيم، عرض
سواري سبك آفريده، مخلوق
1- باريك
2- پهن، ضخيم، عرض
freighter, barry
شاحن، محمل، سفينة شحن
yük
un fardeau
eine bürde
una carga
un peso
بارکش، بار کننده، مکاری، بار