جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: بازرگان . [ زَ ] (اِ مرکب ) سوداگر. تاجر. (دهار) (منتهی الارب ). مخفف بازارگان است و مرکب باشد از لفظ بازار که معروف است و از لفظ گان که برای لیاقت آید. پس معنی بازارگان کسی که لایق بازار باشد و آن سوداگر است و کسانی که به ضم زا خوانند خطاست . در بهار عجم نوشته که بازرگان جمع بازاره [ است ] که به های نسبت بمعنی کسی که در بازار نشیند، مخفف بازارگان و اطلاق آن بر شخص واحد از عالم مژگان و دندان که جمع مژه و دندان است و بمعنی مفرد مستعمل میشودو بمعنی سوداگر مجاز است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).مخفف بازارگان است که سوداگر باشد. (برهان قاطع). مخفف بازارگان ... و آن را سوداگر نیز گویند، یعنی نفعآور. (انجمن آرای ناصری ). در لهجه ٔ زباکی بازارگان «گریرسن 75». (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) : و چون از سیل تباه شد،عیوبه ٔ بازرگان ... چنین پلی برآورد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 261). بازرگانی را که وی را ابومطیع سکزی گفتندی یکشب شانزده هزار دینار بخشید. (تاریخ بیهقی ). ای به نان کرده بدل عمر گرامی را من ندیدم چو تو بی حاصل بازرگان . ناصرخسرو. مزدور چندانکه در خانه ٔ بازرگان بنشست . (کلیله و دمنه ). بازرگان پرسید که دانی زدن ؟ (کلیله و دمنه ). بازرگان در آن نشاط مشغول شد. (کلیله و دمنه ). گویند بازرگانی بود و جواهر بسیار داشت . (کلیله و دمنه ). ز بازرگان عمان در نهانی به ده من زر خریده زر کانی . نظامی . چو بازرگان صد خروار قندی چه باشد گر به تنگی در نبندی . نظامی . چو دانستم که خواهد فیض دریا که گردد کار بازرگان مهیا. نظامی . گفت بازرگانم آنجا آورید خواجه ٔ زرگر در آن شهرم خرید. مولوی . به نیکی و بدی آوازه در بسیط جهان سه کس برند: غریب و رسول و بازرگان . سعدی . جوانمردی را در جنگ تاتار جراحتی هول رسید. کسی گفت فلان بازرگان نوشدارو دارد، اگر بخواهی باشد که دریغ ندارد و چنین گویند که آن بازرگان به بخل معروف بود. (گلستان ). عابدان جزای طاعت خواهند و بازرگانان بهای بضاعت . (گلستان ). عُسعُس ؛ بازرگان آزمند و حریص . قازِب ؛ بازرگان نیک آزمند و حریص که گاهی براه خشکی و گاهی براه دریا تجارت کند. (منتهی الارب ). || دهقان . (منتهی الارب ). و رجوع به بازارگان شود. 1-صفت
2- پيشهور، تاجر، سوداگر، كاسب، محترف، معاملهگر
3- ثروتمند، دارا فقير merchant, businessman, trader, monger تاجر، صاحب حانوت، تجاري tüccar le marchand der händler el comerciante il mercante مرد تاجر، خواجه، سودا گر، دلال، فروشنده
کلمه "بازرگان" به معنای فردی است که در زمینه تجارت و داد و ستد فعالیت میکند. در نوشتن و کاربرد این کلمه، نکات زیر میتواند مفید باشد:
نحو و گرامر:
"بازرگان" یک اسم است و میتواند به عنوان فاعل یا مفعول در جملات مختلف به کار برده شود. مثلاً:
فاعل: "بازرگان به سفر رفت."
مفعول: "من از بازرگان کالا خریدم."
رسمالخط:
کلمه "بازرگان" به صورت صحیح همانند نوشته شده است و نیازی به اصلاح ندارد.
جمع:
جمع کلمه "بازرگان" به صورت "بازرگانان" است. به عنوان مثال: "بازرگانان در بازار فعال هستند."
کاربرد در جملات:
استفاده صحیح از این کلمه در جملات میتواند به وضوح بیان موضوع کمک کند. به عنوان مثال:
"بازرگانها نقش مهمی در اقتصاد کشور دارند."
"این بازرگان تجارت را به خوبی مدیریت میکند."
ادبیات و نوشتار:
در متون رسمی و ادبی، میتوان از واژههای مترادف نیز استفاده کرد، مانند "تاجر" یا "کاسب"، اما "بازرگان" به معنای خاص در تجارتهای بزرگ و بینالمللی به کار میرود.
توجه به سیاق:
در نوشتار، باید به سیاق (متن و بافت) توجه داشت تا از کلمه "بازرگان" به نحوی استفاده کنیم که با مفهوم کلی متن سازگاری داشته باشد.
با رعایت این نکات، میتوانید به طور مؤثری از کلمه "بازرگان" در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "بازرگان" در جمله آوردهام:
بازرگانان محلی با تلاش بسیار به صادرات محصولات خود به دیگر کشورها میپردازند.
او به عنوان یک بازرگان موفق در صنعت پوشاک شناخته شده است.
هر بازرگان باید با قوانین تجاری و مالیاتهای مربوطه آشنا باشد.
در بازارهای جهانی، بازرگانان برای رقابت بهتر نیاز به نوآوری دارند.
بازرگانان قدیمی به تجربههای خود در تجارت اهمیت ویژهای میدهند.
اگر سوال یا درخواست دیگری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!