جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×
از نسخه‌ی هوش مصنوعی لام تا کام دیدن فرمایید؛ دنیای جدیدی منتظر شماست! لام تا کام هوشمند

baisal  |

باقلی

معنی: باقلی . [ ق ِل ْ لی ] (اِ) باقلا. باقلاء. باقلاة. دانه ای از طایفه ٔ بقلیه که مأکول است و بلغت شام آن را فول هم میگویند. (ناظم الاطباء). از جمع حبوب است و گل او را صفت کرده اند. و بتشدید لام هم آمده است . (شرفنامه ٔ منیری ). غله ای باشد که در آش ها کنند و بعربی باقلاء گویند اگر گل آنرا در هاون ارزیز بکوبند و در آفتاب نهند و بدان خضاب کنند موی را بغایت سیاه کند. (برهان قاطع). نوعی از حبوبات است و آنرا گلی است که صفت برای چشم احول آرند. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 198). خوردن آن مولد ریاح و خوابهای پریشان و مورث ثقل دماغ و حزن و فساد ذهن و اخلاط غلیظ است و نافع سرفه و مسمن بدن و چون اصلاح آن کنند حافظ صحت باشد و تازه ٔ آن با زنجبیل نهایت مقوی باه . (منتهی الارب ). تازه اش در اول سرد و تر و خشکش در اول سرد و در دوم خشک و گلش گرم باعتدال و لطیف و پوست اندرون او مجفف و قابض است و باقلی مقوی باه است و سریع الانحدار از معده و غیرمسدد و با قوه ٔ محلله و منضجه و با رطوبت فضیله و جهت قرحه ٔ امعا و اسهال و قی و تنقیه سینه و شش و تقویت آن و منع ریختن مواد رقیقه از دماغ و تسکین سعال و آب طبیخش جهت خشونت حلق و جلاء رطوبت و منع تولد حصاة و تفتیح سده و ضمادش با آرد جو جهت ضربت و ورم پستان که از جهت انجماد شیر باشد خصوصاً هرگاه با نعناع و سرکه پخت شود و با حلبه و عسل جهت تحلیل دمل و ورم بن گوش و باکندر و گلسرخ و سفیده ٔ تخم مرغ جهت ورم خصیه و اورام حاره و پخته ٔ او با شراب جهت ورم حالبین و کلف و تحلیل خنازیر خصوصاً با آرد جو و شب یمانی و روغن زیتون کهنه و با پیه خوک جهت نقرس مجرب دانسته اند. چون باقلای تازه را دو حصه کنند و طرف اندرون او را بر زخم زالو و امثال آن گذارند قطع سیلان خون نماید و بستن او بر موضع گزیده ٔ سگ دیوانه باعث جذب سمیت آن و ذرورش جهت منع ریختن مواد بچشم و طلاء او با ربع ازفاد زهرگاوی جهت سرخی و سطبری پلک چشم بسیار نافع و ضماد برگ و پوست بیرون او جهت سوختگی آتش مجرب و گلش مسکن حرارت دماغ و چون در هاون قلعی سائیده در آفتاب گذارند خضاب نیکوست . و خوردن باقلی مورث نفخ و اختلاج و ثقل دماغ و فساد ذهن و منجر به افراط است و مصلح او جوشانیدن و با روغن بادام و ادویه ٔ حاره اضافه نمودن و خاکستر کاه باقلی جهت رفع آثار جرب سیار نافع است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). اهل شام فول گویند و بعضی او را جرجر گویند و او معرب گرگرست . و ابوعبید گوید: فول راباقلا گویند بتشدید و تخفیف لام و هرگاه بتشدید گویندالف را در آخر او مقصور کنند و چون بتخفیف گویند الف را ممدود آورند، و لیث گوید: اهل عراق جرجر را فول گویند و پوست باقلا و لوبیا و مانند آنرا غدفه گویندو شمر گویند عرب غلاف باقلا و لوبیا و عدس و آنچه بدان ماند جمله را سفوف گوید و واحد آن سفف بود و ابوریحان گوید باقلا را برومی کثیرانیس گویند و قوابوس نیزگویند و فافا و فاطن نیز خوانند و بسریانی کومی . و «زه » گوید باقلا را به قبطی فول گویند و بسجزی کالوسک گویند و به بستی کوشک (کوسک ). و ابوالحسن اهوازی گوید باقلا را در معارف بلاد روم فاروطش گویند و گویند جمله گلها و شکوفها بباد شمال خوشبوی شود و شکوفه ٔ باقلا بباد جنوب . ارجانی گوید: باقلای خشک سرد و خشکست در اول و تر آن سرد و ترست در اول و او فضول احشا را دفع کند و کلف روی ببرد و دیر هضم شود و اعانت طبیعةدر دفع اخلاط غلیظ بکند و مسدد و منفخ بود و به این سبب تقویت باه بکند و چشم را زیان دارد و نفع او از جمیع حبوبات زیاده بود و ریشهای تر را خشک کند و نقرس را مفید بود و طریق علاج نقرس به او آن است که باقلارا در آب پزند و با موم و روغن بنفشه خلط کند و بدانجا طلا کند و پوست باقلا قابضست و زداینده نیست مر امعا را بدین سبب هر که باقلا را با پوست ببرد و با سرکه بکار برد ریش روده را نافع بود و اسهال و قی بازدارد و اگر پی آدمی مجروح شود باقلا را در سرکه و عسل پزند و در موضع جراحت نهند سود دارد و اگر پست جو با آرد باقلا ضماد کند بر ورمی که بواسطه ٔ زخم سگ یا امثال آن حادث شده باشد تحلیل کند و اگر بر ورم خصیه یاورم سینه ضماد کنند یا با قیروطی بیامیزند ورم را تحلیل کند و قیروطی مختلف بود و آنچه در این ضماد بکار برد اینست موم روغن گلاب حی العالم آب عنب الثعلب و با موم خلط کند و با قیروطی بیامیزد و بر موضع ورم طلاکند. (ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان بیرونی ) :
نرگس شوخ و گل باقلی امروز بباغ
چون دو چشمند یکی اشهل و دیگر احول .
سلمان (از شرفنامه ٔ منیری ).
عدس و باقلی و سیر و پنیر و زیتون
در پِیَش نان چراکست و مقیل و موبار.
بسحاق اطعمه .
- امثال :
خر بیار و باقلی بار کن ؛ تعبیر مثلی ، کار بسختی کشید:
باقلا بار کردنت هوس است
پیش کن خر که کار زین سپس است .
مؤلف .
|| خُلَّر. (منتهی الارب ). || مقدار شربتی از معاجین و مانند آن است . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به باقلاء شود.
- باقلی قبطی ؛ گیاهی است که دانه ٔ آن کوچکتر از فول (باقلاء) است . (از تاج العروس ). و آن را باقلی نبطی هم گویند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تیره ٔ پروانه واران و از دسته ٔ شبدرها است . (از گیاه شناسی گل گلاب ص 221). نوع ریزه ٔ باقلی معروف است بقدر ترمس و سیاه لون و منبت او در آبهای ایستاده و بیخش سطبر مثل بیخ نی و برگش بزرگتر از برگ باقلی بستانی و گلش سرخ و بقدر گلسرخ بسیار قابض و موافق معده و بهترین ادویه ٔ قرحه ٔ امعاء و اسهال . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
- باقلی مصری ؛ همان ترمس است . (تذکره ٔ ضریر انطاکی ص 71).
- باقلی نبطی ؛ فول . (تذکره ٔ ضریرانطاکی ص 71).
... ادامه
569 | 0
مترادف: باقلا، كالوسك
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 143
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
baisal
عربی
بايزال
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "باقلی" در زبان فارسی به عنوان یک اسم برای اشاره به نوعی حبوبات استفاده می‌شود. در اینجا چند نکته در مورد قواعد نگارشی و استفاده از این کلمه آورده شده است:

  1. نحوه نگارش: کلمه "باقلی" به صورت صحیح به همین شکل نوشته می‌شود و از نظر املایی درست است.

  2. نوشتار با حرف بزرگ: در ابتدای جمله یا در عنوان‌ها می‌توان از حرف بزرگ استفاده کرد و نوشت: "باقلی".

  3. جمع‌سازی: برای جمع بستن این کلمه، می‌توان از "باقلی‌ها" استفاده کرد. مثال: "باقلی‌ها در بازار تازه هستند."

  4. معنای کلمه: "باقلی" به معنی نوعی حبوبات است که در غذاها و دسرها استفاده می‌شود و می‌تواند به عنوان یک اسم خاص یا عمومی به کار رود.

  5. استفاده در جملات: کلمه "باقلی" می‌تواند به صورت‌های مختلفی در جملات به کار رود. به عنوان مثال: "من دیشب خوراک باقلی درست کردم."

  6. توجه به تلفظ: در گفتار، "باقلی" به صورت (/bāɡəliː/) تلفظ می‌شود.

با رعایت این نکات، می‌توانید کلمه "باقلی" را به درستی در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری